علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۹ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۰
دی

صورت خیالیه شبیه صورت محسوسه است با این فرق- اولا غالبا و در حال عادى وضوح و روشنى آنرا ندارد-.

ثانیا صورت محسوسه همیشه با وضع خاص- نسبت مخصوص با اجزاء مجاور و جهت خاص- در طرف راست یا چپ یا پیش رو یا پشت سر و غیره- و مکان خاص احساس مى ‏شود- مثلا انسان هر وقت چیزى را مى‏ بیند- او را در جاى معین و در جهت معین- و در محیط معین مشاهده مى‏ کند- اما اگر بخواهد همان شى‏ء را که بارها- با اوضاع و جهات مختلف و در جاهاى مختلف دیده- تخیل کند میتواند آنرا تنها پیش نظر خود مجسم نماید- بدون آنکه آنرا در وضع و جهت و مکان خاص ملاحظه نماید-.

ثالثا در ادراکات حسى- تماس و ارتباط قواى حاسه با خارج شرط است- در صورتى که آن ارتباط از بین برود- خود بخود ادراک حسى نیز از بین میرود- اما ادراکات خیالى ذهن احتیاجى بخارج ندارد- و لهذا ادراکات حسى- خارج از اختیار شخص ادراک کننده است- مثلا انسان عادتا نمى‏تواند- چهره کسى را که حاضر نیست ببیند یا آوازش را بشنود- یا بوى گلى را که موجود نیست استشمام نماید- اما همه اینها را با میل و اراده خود هر گاه بخواهد- میتواند با استمداد از قوه خیال تصور نماید-.

 

اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 89 

 

  • عیسی شیروانی
۳۰
دی

مشاهده  و تجربه بما اثبات کرده‏اند- که هنگام استعمال حواس در نتیجه تاثیرى- که واقعیت ماده در سلسله اعصاب و مغز ما مى ‏کند- عکس العملى مادى در ما پیدا مى ‏شود- که با بکار انداختن حاسه پیدا شده- و با از کار بازداشتن حاسه از میان میرود و مقارن این حال چیزى را بنام ادراک مى ‏یابیم-.

هیچگاه نمى‏ توانیم بپذیریم- که این منظره پهناور جهان- با همه خصوصیات شگفت‏ آورى که دارد- با همه خطها و سطحها و جسمهاى یک پارچه- و صاف متصل واحد که از وى بما جلوه مى‏ کند- در یک پارچه ماده ناچیز عصبى یا مغزى- که اجزاى جدا از هم و متراکم- که بالاخره از مجموع بدن ما کوچکتر است- گنجیده و جاى گرفته باشد-.

و از طرف دیگر اختلافاتى که- هنگام بکار انداختن حواس خطاى حواس- در محسوسات مى ‏بینیم نخواهد گذاشت- که بگوئیم واقعیت جهان مادى خارج از خودمان را- در جاى خودش ادراک نموده و نائل مى‏شویم-.

پس این صورت ادراکى نه در ماده ما جایگزین است- و نه در ماده خارج از ما-.

 

اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 92    

 

  • عیسی شیروانی
۳۰
دی

مطابق آخرین تحقیقى که از طرف- فیلسوف بزرگ اسلامى صدر المتالهین بعمل آمده- و مورد قبول فلاسفه بعد از وى واقع شده- روح خود عالیترین محصول ماده است- یعنى مولود یک سلسله ترقى و تکامل ذاتى طبیعت است- و طبق نظریه این دانشمند هیچگونه دیوارى- بین عالم طبیعت و ما وراء الطبیعه وجود ندارد- یعنى ممکنست یک موجود مادى در مراحل ترقى- و تکامل خود تبدیل به موجود غیر مادى شود-.

اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 95    


  • عیسی شیروانی
۲۷
دی

حضرت استاد علامه –روحی فداه- مکرراً به این نکته ، تأکید فراوان دارند که شما در هر چیزی که توغّل کنید ، «هو» شما با آن چیز یکی می شود . اگر در عالم مادّه توغّل کنید ، «هو» شما عالم مادّه می شود ؛ و اگر در عالم مثال توغّل کنید «هو» شما عالم مثال می شود ؛ و اگر در عالم ملکوت توغّل کنید ، «هو» شما با عالم ملکوت یکی می شود .

در حقیقت ، ارزش محب به اندازه ی ارزش و قیمت محبوب است . اگر محبوب بی انتها بود ، محب نیز بی انتها می شود ؛ و اگر محبوب محدود بود ، محب نیز محدود و مقیّد خواهد بود . لذا انسان به هر چه روی آورد همان می شود . گاهی انسان با یک تسبیح آنچنان خو می کند که اگر آن تسبیح را از او بگیرد یا گم شود ، به تلاطم می افتد ، در حالی که اگر جلوی همین شخص قرآن را پاره پاره کنند آب از آب تکان نمی خورد . معلوم می شود ارزش او به اندازه همین یک تسبیح است که در روایات فرمودند  : «قیمة کلّ امرءٍ ما یحسنه» (بحار الأنوار ج1 ص 165)

شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ص 76    

  • عیسی شیروانی
۲۶
دی

برای واژه ی «ولیّ» دو معنا بیان کرده اند :

یکی آنکه «ولیّ» به معنای «قریب» است . یعنی وقتی می گوییم : او «ولیّ» فلانی است ، بدین معناست که او به فلانی نزدیک است ، و یا وقتی می گوییم :  پدر «ولیّ» فرزند است ، بدین معناست که پدر نزدیک به اوست . قرب بدین معنی ، صرفاً امری اعتباری است که از یک ربط تکوینی منشی می شود ، و معنای شریفی را که ما از «ولیّ» در نظر داریم فوق این معنای اعتباری ، انتزاعی ، نسبی و نَسَبی است .

معنای شریف تر «ولیّ» که در صدد بیان آنیم  حقیقتی است که در متن تمامی موجودات نظام هستی سریان داشته و هیچ موجودی در متن ذاتش از او خالی نیست و آن عبارت است از اتصال عینی و تکوینی هر موجودی به مبدأ المبادی و حقیقة الحقائق است .

  • عیسی شیروانی
۲۳
دی

چهره و صورت به معنای متعارف ، همانی است که متداول در اذهان است . اما وجه و صورت در اصطلاح حکما ، عبارت از جهاتی است که آثار وجودی از آن جهات صادر می شود ، همچنان که ما به صورت ظاهری خود اطلاق صورت می کنیم ، بدین خاطر که دیدن ، شنیدن ، حرف زدن ، بوییدن ، ترسیدن ، علاقه مند شدن و بسیاری از احساسات دیگر ، بلکه تمامی آثار وجودی انسانی ، از این ناحیه صادر می شود . بر این اساس است که وجه آتش را تمامی آتش می دانیم ؛ چرا که تمامی آثار آتش در تمام جهات آن صادر است و مخصوص به یک جانب نیست . لذا بعضی اصحاب از امام علی علیه السلام پرسیدند : «معنای کریمه ی {فأینما تولوا فثمّ وجه الله}(بقره/116) چیست ؟» حضرت به ایشان امر کرد آتشی روشن کنند . بعد فرمود : «حال شما بگویید وجه این آتش کدام طرف است ؟» و آنها تصدیق کردند که تمامی اطراف آتش وجه آن است ؛ چرا که اثر آن از هر وجهی متصاعد است ، چنانچه وجه الله نیز در تمامی کلمات وجودی نظام هستی هویداست و به هر جانب رو کنی ، اثری از حضرت حقّ می یابی . لذا بابا طاهر عریان فرمود :

به صحرا بنگرم صحرات وینم          به دریات بنگرم دریات وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت          نشان از قامت رعنات وینم

شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ص 38    

  • عیسی شیروانی
۲۳
دی

غیر از مقام نبوّت تشریعی و ولایت تشریعی ، باب تمامی کمالات و مقامات انسانی ، به روی همگان باز است . نبوّت تشریعی عبارت از دریافت به تأثیر قدسی در قالب شریعت خاصّه است ؛ بدین معنی که رسول الهی  واجب ، لازم ، مستحب و مکروه را از جانب حضرت حقّ به عموم مردم می شناساند ، که این مرتبه از نبوّت به واسطه شخص مبارک حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به پایان رسید و بعد از وجود مبارک ایشان کسی حائز این مرتبه از نبوّت نخواهد شد ؛ «حلال محمد حلال إلی یوم القیامة و حرامه حرام إلی یوم القیامة».

نبوّت تشریعی در چهار بخش «أخذ و تبلیغ احکام» ، «تأدیب و اخلاق» ، «تعلیم» و «قیام به سیاست» مطرح می شود .

ولایت تشریعی که عبارت از جعل احکام است ، مخصوص ذات أقدس إله است ؛ یعنی این خداوند است که حلال و حرام اشیاء را تعیین می فرماید و توسط رسول اش آنها را به عموم مردم ابلاغ می کند . و هر چه که تا کنون توسط پیامبر اکرم صلبی الله عیه و آله و سلّم به مردم رسیده است ؛ تمامی آن احکامی بوده که خداوند متعال برای هدایت بندگان جعل کرده است و آن احکام به واسطه ی مرور ایام ، قابل زیاده و نقصان نخواهد بود . چون چنین است ، باب نبوّت إنبائی ، ارتباط با باطن عالم و جناب پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بسته شده است . نبوّت إنبائی ، ارتباط با باطن عالم و آگاهی از اخبار غیبی نظام هستی است که هر کسی به واسطه ی سعه ی وجودی خود می تواند از آن برخوردار باشد . لذا همه ی ائمه اطهار علیهم السلام ، نبیّ به نبوّت إنبائی بوده اند . اگر می گوییم ائمه ی اطهار علیهم السلام نبیّ نیستند مرادمان نبوّت تشریعی نه نبوّت إنبائی .

چه این که باب ولایت نیز گشوده است و هر کسی می تواند ولیّ الله بشود . حتی در باب عصمت نیز باز است و هر کسی می تواند با عزم و همّت خویش هم از گناهان ظاهری دوری گزیده و مرتبه ی ظاهر خویش را از آلودگی ها و پلیدی ها و گناهان مصون دارد و هم در مرتبه ی وهم و خیال ، از بازیگری ها و مداعبات وهمی و خیالی جلوگیری کند ، اگر چه مرتبه ی أتمّ عصمت را فقط ائمه اطهار و انبیاء علیهم السلام دارند .

شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ص 31    

  • عیسی شیروانی
۲۱
دی

در حقیقت فرق بین تفسی آفاقی و أنفسی قرآن کریم ، فرق میان دانائی و دارایی است . در تفسیر آفاقی ، انسان به مفهوم آیات قرآن کریم  دانائی می یابد ، در حالی که در تفسیر أنفسی ، معنای عینی و حقیقی آیات قرآن کریم را می چشد و دارا می شود . چه بسا انسان در دایره تفسیر آفاقی ، خوب سخنوری کند و به نیکویی اصطلاح پردازی نماید ، خوب ردّ اشکال کرده و به درستی برهان و استدلال اقامه نماید ، اما شمّه ای از دریای بیکران تفسیر أنفسی قرآن کریم نچشیده باشد و از حقیقت وحی و انزال قرآن کریم ، ذرّه ای را ادراک نکرده باشد .

در یک کلام ، فرق بین تفسی آفاقی و أنفسی ، فرق میان علم حصولی و علم شهودی است ، و فرق میان علم حصولی و علم شهودی ، فرق میان مدّاح و صاحب عزاست . فافهم !

شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ صص 23 و 30

 

 

  • عیسی شیروانی
۲۱
دی

اگر می بینید وعظ و موعظه و انذار و تنذیر ما برای هدایت و ارشاد افراد جامعه ، از تأثیر کمی برخوردار است ، یکی از دلائل اش همین است که ما معمولاً همه ی حقایق را در این قالب به دیگران عرضه می کنیم و جز از تفسیر آفاقی قرآن کریم بهره ای نداریم ، خصوصاً وقتی رحمت واسعه و بخشش بی منتهای خداوند را هم در مقام بیان به این امور ضمیمه می کنیم و دائماً به ایشان امید دهیم ، که به مراتب افراد کمتری را می توانیم به انجام اعمال صالحه و افعال عبادی در دنیا دلگرم کرده یا ایشان را از انجام معاصی و خطایا انذار دهیم ؛ چرا که عموم مردم أولاً نقد امروز را به از نسیه فردا می دانند . ثانیاً لطف و عطایای کریمانه ی بی حد و حصر خداوند را در روز قیامت موجب بخشش تمامی گناهانشان می بینند . این هر دو امر موجب عدم توجه یا کم توجهی و کم اعتنائی مردم به حدود شرعی ، اعم از موجبات محرمات ، مکروهات و مستحبات می شود ، و تصدیق می فرمایید که همه ی اینها از اسباب و علل گوناگونی سرچشمه می گیرد که یکی از مهم ترین آنها  عدم بیان تفسیر أنفسی قرآن کریم است .

عموم مردم برای الزام مشی در صراط مستقیم و عدم انصراف و انحطاط از آن ، نیازمند به ادراک و فهم تفاسیر أنفسی قرآن کریم هستند . باید به ایشان القا نمود که بهشت و جهنم در همین جاست و خود ما بهشت و جهنم خودمانیم ، و همین الان هر کدام در بهشت و جهنم خودمان مستقریم ، و لو اینکه به ظاهر همه از یک صورت انسانی برخورداریم .

گر به ظاهر آدمی انسان بودی          احمد و بوجهل پس یکسان بودی

«الهی ! تا به حال می گفتم کذشته ها گذشته ، اکنون می بیینم که گذشته هایم نگذشته ، بلکه همه در من جمع است . آه آه از یوم جمع !»

شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ص 22  

  • عیسی شیروانی
۲۱
دی

دانشمندان روحى از راه عدم انطباق خواص امور روحى- بر خواص عمومى ماده اثبات مى‏کنند- که امور روحى همان ها که حضورا بانها آگاه هستیم- مادى نیست- پس نمى‏ تواند بر فعالیتهاى عصبى منطبق شود- پس فعالیت هاى عصبى- مقدمه پیدایش یک سلسله امور غیر مادى است- نه عین آنها- اما دانشمندان مادى بجاى آنکه باصل مطلب توجه کنند- و ثابت کنند که آنچه ما درک مى‏ کنیم- عین همان فعالیتهاى عصبى است از مطلب خارج شده- از کتب فیزیک یا فیزیولوژى یا روانشناسى جدید- که مطابق اسلوب ویژه خود مشاهده و تجربه- موضوع ماهیت و چگونگى امور روحى را از بحث خارج مى‏کند- مطالبى را ذکر مى‏کنند- که ارتباطى به مدعاى فلاسفه ندارد- و مثل اینکه پیش خود گمان مى‏کنند- که کسانى که روح و امور روحى را مجرد مى‏دانند- از این مطالب آگاهى نداشته و اگر آگاهى پیدا کنند- داعى براى عقیده به تجرد روح نخواهند داشت-.

  • عیسی شیروانی
۲۱
دی

چون صورت ادراکى ما خواص عمومى ماده- انقسام عدم انطباق بزرگ بکوچک را ندارد مادى نیست-.

  • عیسی شیروانی
۲۱
دی

... ما در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» هم این مطلب را گفته ایم که انسان در ابتدا فاقد ذهن است . اصلاً فاقد ذهن است ، نه اینکه فاقد ذهنیات است ؟ چون امر ذهنی که نباشد ذهن هم نیست . مثل اینکه عالم را فرض بکنیم قبل از اینکه اشیاء خلق بشوند . خوب ، قبل از خلق ، اشیاء وجود خارجی ندارند ، به هر نسبت که اشیاء در ذهن وجود پیدا می کند ذهن گسترش پیدا می کند ، مثل اینکه بگوییم عالم در حال اتساع است یا بگوییم مثلاً در عالم یک چیز جدید شد . اگر یک چیز جدید خلق بشود خارج جدید خلق شده است .

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

تفاسیر موجود در میان ما ، أعم از تفاسیر آیات «قرآن کریم» و تفاسیر جوامع روایی به دو نحوه ی «تفسیر آفاقی» و «تفسیر أنفسی» مطرح اند .

در تفسیر آفاقی هر چه را که در آیات و روایات است ، مطابق نشأه ی کثرت و ماده ، مورد شرح و تفسیر و تفصیل قرار می گیرد . به عنوان مثال در سوره ی مبارکه  ی بقره می خوانیم :{ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین}(بقره/3) ، و در مقام تفسیر آفاقی می گوییم مراد از {الکتاب} کتابی جدا به نام «قرآن کریم» است که هدایتگر گروه متقین است .

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

نوع دوم یک سلسله صور هستند که به منزله ی حالات و عوارض آن صور ـ یعنی صور و معقولات اولیه ـ هستند و به منزله ی حالات و عوارض آنها در ذهن و اینها با عالم خارج هیچ ارتباطی ندارند . «ارتباط ندارند» به این معنی که اینها صورت هیچ أمر خارجی نیست ، بلکه همین طور که این شیء وقتی در خارج وجود عینی دارد به حکم وجود عینی اش یک سلسله صفات و احکام و آثار پیدا می کند که این صفات و احکام و آثار دیگر در ذهن نیست و این شیء که در ذهن می آید مجرد از این آثار خودش می آید همین طور هم وقتی که همین شیء در ذهن بیاید یک سلسله احکام و آثار پیدا می کند که باز آن احکام و آثار ذهنی ربطی به خارج ندارد . اینها را « معقولات ثانیه ی منطقی» می نامند .

مثلاً ما تصوری از کلیّت (کلّی بودن) داریم ؛ کلّی بودن نه کل بودن ، کلّی بودن به معنای عام بودن . این یک معقول ثانی منطقی و یک صفت ذهنی است برای وجود ذهنی أشیاء در ذهن ، حتی خود جزئی بودن هم از همین قبیل است . صفت جنس بودن یا نوع بودن ، صفت معرِّف بودن (اینکه در تعریفات یک چیز معِّرف(به کسر راء) است و یک چیز معَّرف(به فتح راء))همچنین صفت قیاس بودن ، صفت حجّت بودن ، همه ی اینهایک سلسله صفاتند برای امور پس از آنکه از خارج وارد ذهن می شوند ، یعنی فقط وجود ذهنی اشیاء است که این صفات را دارد نه وجود عینی آنها.

شرح مبسوط منظومه/ج 3 ص 283

                                                 

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

می گویند هر شیء دو نجو اعتبار دارد : بشرط لائی و اعتبار لا بشرطی . این اعتباری است که همیشه اذهان این اعتبار را دارند . مثلاً ذهن شما این اعتبار را دارد که نودتا را همیشه دو اعتبار می کند : یک وقت بشرط «لا» اعتبار می کند . یعنی در مقابل نود و یک و در مقابل هشتاد و نه و در مقابل صد و در مقابل هفتاد ونه . اگر کسی گفت اینها چند تا کتاب است ، گفتیم نودتا یعنی نودتا کتاب است ، نه یکی بیشتر نه یکی کمتر . ولی در جای دیگر می گویید چونکه صد آمد نود هم پیش ماست . آن نودتائی که نود است نه یکی کمتر نه یکی بیشتر نمی تواند در صدتا باشد . آن نود «لا» بشرط است که در صدتاست . گاهی وقتها می گوییم ده تاست نه پنج تا ، پنج تاست نه ده تا ، ولی یک وقت می گوییم که پنج تا در ضمن ده تاست . اینها دو اعتبار است .

شرح مبسوط منظومه/شهید مطهری/ج 3 ص 312

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

فلاسفه ی اسلامی قبل از صدرالمتألهین به پیروی از فلاسفه ی یونان تنها قوه ی عاقله را که مدرک کلیّات است مجرد از ماده می دانستند {و} براهینی که برای تجرد نفس اقامه می کردند در اطراف قوه ی عاقله دور می زد . صدرالمتألهین معتقد شد که قوه ی خیال بلکه قوه ی خیال از ماده مجرد هستند و تجرد آنها را نیز از راه عدم تطبیق خواص آنها با خواص عمومی ماده که در این مقاله شرح آن رفته است به اثبات رسانید .

اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 90

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

غایتها معرفة الموجودات علی وجه کلّیٍّ و تمییزها ممّا لیس بموجود حقیقیٍّ .

بدایة الحکمة/علامه طباطبائی/ص 11

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

1.بر اساس اسلوب و روش تحقیق

2.بر اساس هدف و غایت

3.بر اساس موضوع

تقسیم بندی علوم بر اساس موضوع بهتر از معیارهای دیگر هدف انگیزه ی جداسازی علوم را تأمین می کند ، چنانکه با رعایت آن ارتباط و هماهنگی درونی مسائل و نظم و ترتیب آنها نیز بهتر حفظ می شود .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج 1 ص 76

  • عیسی شیروانی
۱۲
دی

ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست                       بَرِ عارفان جز خدا هیچ نیست

توان گفتن این با حقایق شناس                      ولی خرده گیرند اهل قیاس

که پس این آسمان و زمین چیستند             بنی آدم و دام و دد کیستند

عظیم است دریا پیش تو به موج                  بلند است خورشید تابان به اوج

همه هر چه هستند از آن کمترند                 که با هستی اش نام هستی برند

چو سلطان عزّت علم بر کشد                 جهان  سر به جیب عدم در کشد

کلیّات سعدی/بوستان/باب سوّم/ص 292

  • عیسی شیروانی
۱۲
دی

إحتیاج الکل إلیه و إستغنائه عن الکل دلیلٌ علی أنّه إمامٌ

شرح دفتر دل/داود صمدی آملی/ج 1 ص 199

  • عیسی شیروانی