علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادراک» ثبت شده است

۰۹
دی

انواع ادراکات و مفاهیم ذهنی در نظر فیلسوف

(1) «حقایق» یعنى مفاهیمى که در خارج مصداق واقعى دارند.

 (2) «اعتباریّات» یعنى مفاهیمى که در خارج مصداق واقعى ندارند لکن عقل براى آنها مصداق اعتبار مى‏کند یعنى چیزى را که مصداق واقعى این مفاهیم نیست مصداق فرض مى‏کند.

و براى آنکه خواننده فى الجمله بتواند ادراکات حقیقى را از ادراکات اعتبارى تمیز دهد مثال ساده‏اى ذکر مى‏کنیم:

مثلًا اگر از هزار نفر سرباز یک فوج تشکیل داده شود هر یک از سربازها یک جزء از این فوج به شمار مى‏رود و خود فوج عبارت است از مجموع نفرات. نسبت هر فرد به مجموع نسبت جزء به کل است. ما هم هر یک از افراد را ادراک مى‏کنیم و درباره آنها حکمهاى مختلفى مى‏نماییم و هم مجموع آنها را که «فوج» نامیده‏ایم و درباره آن نیز حکمهاى مخصوصى مى‏نمائیم.

ادراکات ما نسبت به افراد، ادراکات حقیقیه است زیرا مصداق واقعى خارجى دارد و اما ادراک ما نسبت به مجموع، اعتبارى است زیرا «مجموع» مصداق واقعى ندارد و آنچه واقعیت دارد هر یک از افراد است نه مجموع.

 (3) «وهمیّات» یعنى ادراکاتى که هیچگونه مصداقى در خارج ندارند و باطل محض مى‏باشند، مثل تصور غول و سیمرغ و شانس و امثال آنها.

 

مجموعه آثار /شهید مطهری/انتشارات صدرا/1379/ج 6/ ص 58

 

 

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

فلاسفه ی اسلامی قبل از صدرالمتألهین به پیروی از فلاسفه ی یونان تنها قوه ی عاقله را که مدرک کلیّات است مجرد از ماده می دانستند {و} براهینی که برای تجرد نفس اقامه می کردند در اطراف قوه ی عاقله دور می زد . صدرالمتألهین معتقد شد که قوه ی خیال بلکه قوه ی خیال از ماده مجرد هستند و تجرد آنها را نیز از راه عدم تطبیق خواص آنها با خواص عمومی ماده که در این مقاله شرح آن رفته است به اثبات رسانید .

اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 90

  • عیسی شیروانی
۱۵
آبان

عبارتند از : طبع ، نفس ، قلب ، روح ، سرّ ، خفیّ و أخفی

1.مرتبه ای از وجود انسان ، طبع است . چرا انسان این مرتبه را دارد ؟ چون انسان مبدأ برای حرکت و سکون است . از آن جهت که انسان مبدأ حرکت و سکون است –به خلاف سنگ- به آن «طبع» گفته می شود .

2.به اعتبار مبدئیّت انسان نسبت به ادراکات جزئیه ، به آن «نفس» می گویند .

3.خصوصیّت دوّم نفس این است که ادراک کلیّات می کند . هنگامی که نفس ادراک جزئیات کرد ، آماده می شود برای اینکه مدرکات کلیّه در عالم بالا به او افاضه شود . در این مرحله ، نفس انسان را «قلب» می گویند . این بعدی از وجود انسان است که ادراک کلیّات و علوم را تدوین می کند . به همین جهت حیوانات ادراک کلیّات ندارند . اگر داشتند ، آنها نیز علوم مدوّنه و قواعد کلیّه داشتند .

4.مقام چهارم عبارت است از اینکه انسان پس از آنکه ادراک کلیّات و مرتبه سوّم را تمام کرد ، به مرتبه ی روح یعنی ملکه ی بسیطه ای که خلّاقه ی تفاصیل است در وجود انسان ایجاد شود ؛ مثل اینکه ملکه ی فتوا در انسان پیدا شود . انسان می تواند در اثر مزاولت و ممارست ادراک کلیّات ، به جایی برسد که یک ملکه ی خلّاقه ی تفاصیل و معقولات در وجودش ایجاد شود که به إذن الله و به حول الله بتواند معانی مفصّله ای در وجود خود ایجاد کند ؛ چنانکه حضرت عیسی علیه السلام مرده را به إذن الله زنده می کرد . به این جهت مقام «روح» می گویند .

5.مرتبه ی پنجم عبارت است از «سرّ» به اعتبار اتحاد انسان با عقل فعّال . عقل فعّال ، ملکی از ملائکه است . انسان هنگامی که از مادیّات تفوّه پیدا کرد ، تناسبی با عقلیِات و تناسخی با ملکوتیان و جواهر مجرّده پیدا می کند . هیچ وقت انسان آن ملک نمی شود ، اما فانی در او می شود ؛ یعنی ارتباط و تناسب با او و تقّرب به او پیدا می کند . از آن جهت که موجود دانی نسبت به موجود عالی ، چیزی جز رقیقه و عکس او نیست ، چنین تعبیر می کنیم که فانی در عقل فعّال است . به این مرتبه «سرّ» می گویند .0

6.مرتبه ی دیگر مرتبه ی «خفیّ» عبارت است از فناء انسان در مقام واحدیّت که مقام اسماء و صفات باشد .

7.آخرین مرتبه ی فناء در مقام أحدیّت است که مقام ذات باشد . به این مرتبه «أخفی» می گویند .

شرح دروس منظومه ج2 ص 23

  • عیسی شیروانی