علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۰
مهر

تسلسل باطل ، عبارت است از امور موجوده ی مترتبه ی مجتمعه . پس تسلسل باطل سه قید و شرط دارد و این براهینی که اقامه می شود ، آن تسلسل را ابطال می کند ، نه هر تسلسلسی را . بنابر این :

1. این امور باید موجوده باشند . پس تسلسل در معدومات و نیز در امور اعتباری جائز است ؛ به این معنی که تا ذهن خسته نشده است تصور کند و هنگامی که خسته شد ، رها کند . تسلسل در اعتباریات ، باطل نیست .

 2. باید أجزاء مجتمعه فی الوجود باشند .

 3. باید این امور ، موجوده غیر متناهیه ، مترتبه باشند ، یعنی بینشان ترتب علی و معلولی یا ترتب وضعی باشد ؛ مثلاً نفوس ناطقه ، امور موجوده اند ، مجتمع نیز هستند ؛ اما بینشان ترتب نیست .

منبع : شرح دروس منظومه ج2 ص 765

 

 

  • عیسی شیروانی
۳۰
مهر

معرفت شهودی ، رسیدن و دیدن و چشیدن و شدن و سکوت کردن است . اما معرفت فکری شنیدن و تصور کردن و فهمیدن و حرف زدن است . لذا آنکه دائماً در سکوت است و از حرف زدن طفره می رود . اما آنکه می فهمد دائماً مشغول کلام وسخن گفتن است و از سکوت دوری می گزیند ، فرق بین معرفت فکری با معرفت شهودی فرق بین نطق و سکوت است که آن ظاهر را بر می انگیزاند و این باطن را . به تعبیر دیگر در سکوت آدمی با خودش به سر می برد و در حرف زدن انسان با غیر ایام را سپری می کند و هر کجا که پای غیر به میان آمد انسان مغبون است و در مقابل هر چقدر انسان با خودش باشد شود بیشتر می برد و بهره ها می گیرد و چه عجب که مؤونه سکوت به مراتب کمتر از حرف زدن است . اگر چنین است پس بگو حرف زدن دنیای انسان است و سکوت قیامت آدمی .

شرح رساله رابطه علم و دین ص 50

  • عیسی شیروانی
۲۹
مهر

حیثیت اطلاقیه ، نه قیدی به موضوع اضافه می کند و نه علت اثبات محمول برای موضوع را شرح می دهد ، بلکه تأکید است . حیثیت اطلاقیه ، قیدی نیست که به موضوع اضافه شود و در نتیجه موضوع دو چیز (قید و مقید) بشود . همچنین حیثیت اطلاقیه ، بیان علت اثبات محمول برای موضوع نیست ؛ بلکه تنها تأکید موضوع است . می گوییم «الإنسان من حیث هو إنسان ،‌حیوان ناطق» . این «من حیث» نه قید موضوع (انسان) است و نه بیان علت اثبات محمول برای آن ، بلکه تأکید موضوع است ؛ به این معنی که انسان – خود انسان – حیوان ناطق است .

حیثیت تقییدیه ، مقید شدن موضوع به این حیث است ؛ وقتی می گوییم : «الجسم من کونه أبیض مرئی» ، یعنی جسم به تنهائی مرئی نیست . آنچه دیده می شود ألوان است . پس «مرئی» که محمول است ، برای بیاض که حیثیت تقییدیه است ، بالذات و برای جسم بالعرض ثابت است و همین جاست که حیثیت های تقییدیه با واسطه های در عروض یکی می شود . پس اطلاق «مرئی» بر جسم احتیاج به حیثیت تقییدیه «بیاض» دارد . بنابراین ، بیاض ، واسطه در عروض مرئی بودن برای جسم است .

اما حیثیت تعلیلیه ، قید موضوع نمی شود . موضوع یک چیز است ، اما حیثیت ، علت اثبات محمول برای موضوع است . می گوییم : «الإنسان من حیث هو متعجب ، ضاحک» . ضاحک را بر انسان اطلاق می کنیم و  می گوییم : ضاحک است . پس تعجب ، حیثیت تعلیلیه است ، و محمول را برای موضوع اثبات می کند و همین جا نیز واسطه در ثبوت است . زیرا شیء مورد وساطت ، ‌ضحک است . حاجی تصریح می فرماید که واسطه در ثبوت ،‌ دو گونه است ؛ گاهی واسطه در ثبوتی است که واسطه ، متصف به شیء مورد وساطت است و گاهی نیست . گاهی در واسطه در ثبوت ،‌واسطه متصف به شیء مورد وساطت نیست و در عین حال باعث می شود که ذوالواسطه بالذات و حقیقهً متصفبه شیء مورد وساطت شود و گاه ، واسطه خود نیز متصف به شیء مورد وساطت است . در اینجا متعجب ، واسطه در ثبوت ضحک برای انسان است و اسناد ضحک به انسان اسناد حقیقی است . اما در عین حال خود متعجب که واسطه ی ثبوت ضحک برای انسان شده است ، به ضاحکیت متصف نیست .

منبع : شرح دروس منظومه ج 3 ص 19

  • عیسی شیروانی
۲۹
مهر

امکان بر دو گونه است : امکانی که در قلمرو ماهیّات گفته می شود که همین امکان معروف بین مشائین است و امکانی که در قلمرو وجودات جریان دارد و امکان فقری نام دارد و مبتکرش صدرمتأله اسلام است .

امکان فقری ، عبارت است از ضعف یک وجود و این امکان وجود خارجی دارد ؛ اما امکان ماهوی ، وجود خارجی ندارد و از اعتبارات نفس الأمریّه است و معنی اش تساوی ماهیّت نسبت به وجود و عدم یا «لا اقتضائی» آن نسبت به وجود و عدم است .

وقتی می گوییم این وجود ، «ممکن» است ؛ یعنی عین تعلق و ربط به غیر است و اینجا تساوی معنی ندارد . البته انسان ، مرکب از وجود و ماهیّت است و برای ماهیّت ، نه وجود ، ضرورت دارد و نه عدم ؛ اما آیا در مورد خود »وجود » می توانیم بگوییم این وجود ، نسبت به وجود و عدم مساوی است ؟ یعنی نسبت شیء به خودش و نقیض اش مساوی است ؟ بی شک چنین نیست ، بلکه نسبت شیء به خودش ، مکیّف به کیفیّت ضرورت و نقیض اش مکیّف به کیفیّت امتناع است و پس امکانی که در موجودات مطرح می شود ، غیر از امکانی که در وجودات مطرح می شود ، غیر از امکانی است که در ماهیّات مطرح می شود .

منبع: شرح دروس منظومه ج3 ص 24

  • عیسی شیروانی
۲۶
مهر

سؤال این است که آیا نطفه انسان _ به طور مثال _ که از مرتبه ی مادون شروع به تکامل کرده ، می تواند بدون پیدا کردن کمالات نبات ، مثلاً کمالات حیوان را دارا شود ؟ یعنی بدون اینکه رشد و نمو داشته باشد ناگهان صاحب اراده شود ؟ آیا می تواند بدون دارا بودن کمالات حیوانی ، پَرش کرده و طفره برود و ناگهان صاحب کمالات انسانی بشود ؟ و خلاصه اینکه موجودات می توانند قبل از دارا شدن کمالات مراتب مادون ، کمالات مراتب مافوق را کسب کنند ؟

  • عیسی شیروانی
۲۵
مهر

الهی یعنی کسی که در الهیات مطالعه و دقت دارد ، ولی متأله یعنی متوغل و محقق در الهیات . به فارابی و ابن سینا و ... می توان الهیین گفت ، ولی به ملاصدرا و پیروان ایشان متألهین می گویند؛ یعنی کسانی که تنها متوجه الهیات بودند ؛ نه متوجه ریاضیات و طبیعیات و نجوم و هیئت . از این رو به ملاصدرا صدرالمتألهین می گویند نه صدرالالهیین .

دروس شرح منظومه ج۲ ص ۱۶۱

 

  • عیسی شیروانی
۲۵
مهر

محمد بن یعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد البرقی، عن أبیه، عن النضر بن سوید، عن یحیى الحلبی، عن ابن مسکان، عن‏ زرارة بن أعین، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: إن الله خلو من خلقه، و خلقه خلو منه و کل ما وقع علیه اسم شی‏ء ما خلا الله فهو مخلوق و الله خالق کل شی‏ء تبارک الله الذی‏ لیس کمثله شی‏ء و هو السمیع‏ العلیم.

الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص: 141

 

  • سلمان علوی
۲۵
مهر

 در رابطه اینکه نطفه انسان عصاره ی نظام هستی است ، توضیحی بفرمایید .

  • عیسی شیروانی
۲۴
مهر

کسی که در مسیر سیر انسانی به راه می افتد ، اگر بخواهد به مراقبت در حدّ اخلاقی اهتمام ورزد ، به همین اندازه که به واجبات عمل کند و از محرّمات اجتناب ورزد ، به استاد نیاز چندانی ندارد و با همین مقدار تقیّد به دین ، در حدّ گوینده هایی که به وعظ و موعظه می پردازند ، می توان به این مراقبت دست یافت و احکام شرعیه ، کتابهای اخلاقی ، منبرهای وعظ و موعظه و خطابه های اقناعی ، انسان را در مراقبت اخلاقی به کمال می رسانند .

اما اگر کسی بخواهد در وادی مراقبت عرفانی قدم گذارد ، باید استاد داشته باشد و اگر چه ممکن است بدون استاد به موقعیت هایی دست یابد ولی اگر مراقبت او تامّ شود ، این خطر وجود دارد که در مقابل تمثّلات و فیوضات ماوراء طبیعت چون آن طور که باید با عالم تجرّد خو نکرده ، سر از جنون در آورد و یا به موت طبیعی از دنیا برود و نمونه این گونه مجانین در طول تاریخ مشاهده شده است .

حضور و مراقبت ص 194

  • عیسی شیروانی
۲۴
مهر

«آن حقّی که شما از او می پرسید و در طلب آن هستید ، او با شماست و شما هم با او هستید ، و او محیط به شماست و شما هم محاط اوئید ، و محیط هیچگاه از محاط جدا نمی شود ، و او با شماست هر جا که شما باشید ، و او از شما به شما از رگ گردنتان هم نزدیک تر است که در قرآنش فرمود: «بین سه نفر شما حرف پنهانی ردّ و بدل نمی شود جز اینکه او چهارمی شماست ، و نه پنج نفرتان که او ششمی تان است ، و نه کمتر از این و بیشتر از آن جز اینکه او با آنهاست هر جوری که آنان باشند»

  • عیسی شیروانی
۲۳
مهر

آنچه پیش تو غیر از آن ره نیست                   غایت فهم تست ،الله نیست

  • عیسی شیروانی
۲۳
مهر

فی توضیح حدیث خلق العقل و هو مشهور ورد من عدة طرق بأسانید مختلفة تزید على عشرین متفرقة فی کتب الحدیث فمن تلک الطرق ما رواه الکلینی بإسناده الصحیح عن ابى جعفر علیه السّلام قال: لما خلق اللّه العقل استنطقه ثم قال له اقبل فأقبل ثم قال له أدبر فأدبر ثم قال و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا هو أحب الى منک و لا أکملتک إلا فیمن أحب أما إنی إیاک آمر و إیاک أنهى و إیاک أعاقب و إیاک أثیب.

أقول: قد أورد بعضهم على هذا الحدیث الشریف جملة من الإشکالات ترد علیه بحسب الظاهر و یندفع بعد التأمل.

  • سلمان علوی
۲۳
مهر

داشتن شغل های مختلف هم باعث پراکندگی نفس است . نفس وقتی توحّد پیدا کند قوّت می گیرد ، اما همین که به امور مختلف اشتغال پیدا کرد ، خود به خود سست می شود ؛ زیرا کثرت ، سستی آور است ، در حالی که وحدت نیرو بخش و قوّت دهنده است .

حضور و مراقبت ص 177

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
مهر

محمد بن یعقوب الکلینی رضی الله عنه قال: حدثنی عدة من أصحابنا منهم محمد بن یحیى العطار، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن العلاء بن رزین، عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال: لما خلق الله العقل‏ استنطقه، ثم قال له: أقبل، فأقبل، ثم قال له: أدبر فأدبر، ثم قال: و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا هو أحب إلی منک و لا أکملتک إلا فیمن أحب، أما إنی إیاک آمر، و إیاک أنهى و إیاک أعاقب، و إیاک أثیب.

الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص: 114

 

  • سلمان علوی
۲۰
مهر

 

 

از آنجا که اعراض و از جمله کیفیات از بسائط خارجیه و از مرکبات هستند و مرکب از ماده و صورت نیستند ، تصور و تصدیق هر دو بسیط خواهند بود ؛ به این معنا که بر خلاف مرکبات خارجیه جنس تصور و تصدیق از ماده آنها و فصل آنها از صورت آنها انتزاع نشده است . بنایراین تصور و تصدیق که دو نوع از جنس علم هستند ،  دو نوع  بسیط هستند؛مثل سواد و بیاض که بسیط و دو نوع از انواع لون هستند.

اما بنابر فرموده صدرالمتألهین(ره) که علم را از سنخ وجود ، آن هم وجود مجرد می داند ، البته هر وجودی هویت بسیطه ای است و نمی توان علم حصولی را به عنوان یک جنس به دو نوع تقسم کرد؛چرا که وجود نه جنس و نه نوع برای چیزی است و نه خود جنس و نوع دارد.

پس خواه علم از مقوله ی کیف باشد ، و خواه از سنخ وجود ، این دو قسم اش که تصور و تصدیق است،هر دو بسیط است.«لیس جزءً و کذا لاجزء له»  وجود ، نه جزء چیزی واقع می شود و نه جزء دارد ، بلکه بسیط است.علم هم از سنخ وجود است و بنابراین ،تصدیق هم بسیط خواهد بود.اگر تصور و تصدیق از مقوله ی کیف نیز باشند،کیف در خارج مرکب از ماده و صورت نیست و ازبسائط است.

بنابراین تصور و تصدیق هر دو بسیط اند و از این جاست که ما متوجه می شویم نظر فخررازی نادرست است ؛ و مطابق با واقع نیست که تصدیق را مرکب گرفته است. فخررازی می گوید:تصدیق مرکب است از تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما و حکم به وقوع  و لاوقوع این نسبت.ایشان شرط را «شطر» ،یعنی جزء حساب کرده است، در حالی که تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما جزء تصدیق نیستند که تصدیق مرکب از این سه جزء باشد؛و گرنه اشکال پیش می آید،مثل این است که گفته شود حیوان ،مقسم دو قسم است؛انسان و غیرانسان.

مطالعه رساله تصور و تصدیق صدرالمتألهین برای توضیح این مطلب لازم است.

دروس شرح منظومه ج 1 ص 93

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۹
مهر

 

... برای طیف جوانان لازم و ضروری است که قبل از ورود در ریاضات عملی یک دوره ی کامل سیر نظری مباحث فکری را بگذرانند نا خوب از حیث عقلی قوی شوند . نظر شریف حضرت  استاد علامه حسن زاده آملی روحی فداه این است که سیر و سلوک علمی و نظری خود یک نحوه ی ریاضت عملی است و آن ریاضتی است که کمتر افرادی بدان تن می دهند . نوعاً مردم در پی آنند که دستورالعملی بگیرند و با بعضی از اذکار صرفاً چند خواب و بیداری خوشی را مشاهده کنند و کار را تمام شده بپندارند . این دسته افراد مشابه آن کسی هستند که از اندکی تشنگی برخوردار بوده و با نوشیدن ظرف مختصری از آب سیراب شده و پس از آن دیگر آب را طلب نمی کند . اینگونه از افراد دائماً در خطر هستند و نوعاً دچار مهالک و گردنه ها و کتل های گریز ناپذبر می شوند که گذرکردن ار آنها در حد غیر ممکن و محال است . اکثر خانقاه ها و جاهایی که امروزه به عنوان تصوّف معروف شده است زاییده ی گمراهی ها و خیال پرداریهای همین گروه است .

شرح رساله رابطه علم و دین ص 349

  • عیسی شیروانی
۱۹
مهر

 

 

گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی       دوست ما را و همه جنت فردوس شمارا

کلیّات سعدی ، بوستان ص 451

 

  • عیسی شیروانی
۱۸
مهر

فلسفه چیست؟ این کلمه دو گونه معنا می‌شود؛ یکی تفسیر لفظی فلسفه است و این که فلسفه از نظر لفظی فارسی، عربی یا یونانی است؟ در معنای تحت اللفظی آن می‌گویند که فلسفه مصدر جعلی فیلوسوفیا است، پس فلسفه یک کلمة مرکب و یونانی است.

فیلو یعنی دوستدار، سوفیا یعنی علم. فیلوسوفیا یعنی دوستدار علم. فیلسوف را برای این فیلسوف می‌گویند که محب علم است. عربها از بعضی‌ها کلمات فارسی و یا غیر عربی مصدر جعل می‌کنند؛ مثلاً انسانیت، حیوانیت، حجریّت، اینها مصدر جعلی است، یعنی مصدر واقعی نیست.

مصدر واقعی آن است که فعل و مشتقات آن را داشته باشد، مثل فعل ماضی، فعل مضارع،‌ اسم فاعل، اسم مفعول و ... در حالی که انسانیت فعل ماضی، فعل مضارع، اسم فاعل و اسم مفعول ندارد. انسانیت مصدر جعلی یعنی ساختگی است؛ فلسفه نیز مصدر جعلی است. معنای مصدر جعلی در اینجا یعنی فیلسوفگری کردن، یعنی آدم بخواهد فیلسوفگری کند.

این معنای تحت اللفظی فلسفه است.

سایت آیت الله سیدرضی شیرازی

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۶
مهر

 

ممکن است عده ای بگویند ما از این دو طریق ، معرفت شهودی را که به حقیقت واقع نزدیک تر است بر می گزینیم و در انتظار آن جذبه می نشینیم که ناگاه بر دل مردم آگاه رسد و به یک شب راه صد ساله را طی می نماییم .

در جواب این دسته باید گفت : شما به تضمین چه چیزی از حرکت باز ایستاده و در انتظار آن می نشینید، اگر آن جذبه ی ناگاه ، بر دل شما وارد نیامد چه می کنید ؟ آیا سزاوار است انسان عاقل از نعمت نازنین عقل اش استفاده نکند و آن را به کار نگیرد و فقط در انتظار حقیقتی که ورودش بر پایه امکان و احتمال نادر استوار است بنشیند ؟ پس عاقل با شعور را دور از انصاف است که تفوّه به چنین کلام خامی کند .

شرح رساله رابطه علم و دین ص 87

 

  • عیسی شیروانی
۱۶
مهر

یکی پرسید از بیچاره مجنون            که ای از عشق لیلی گشته دل خون

 

به شب میلت فزونتر هست یا روز             بگفتا گرچه روز است عالم افروز

 

و لیکن با شبم میل است خیلی           که لیل است و بود همنام لیلی

 

همه عالم حَسَن را همچو لیلی است              که لیلی آفرینش در تجلّی است

 

همه رسم نگار نازنین اش               همه همنام لیلی آفرینش

 

همه افراشته ی حُسن و بهایند                همه آئینه ایزد نمایند   

 

نگارستان عالم با جلالش               حکایت می کند از جمال اش

 

چو حُسن ذات خود حُسن آفرین است          جمیل است و جمال او چنین است

 

بسرّ من بسی راز نهفته است               ولیکن قوّت نطقم بخفته است

 

اگر مجنون حسن را دیده بودی             به عقل خویشتن خندیده بودی

 

شرح رساله رابطه علم و دین ص 374

 

  • عیسی شیروانی