علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۷
بهمن

قید ثابته جهت تمییز بین اعیان علمیه و اعیان خارجیه است ، نه آن که ثبوت مقابل وجود باشد بلکه مراد ثبوت علمى فقط در مقابل ثبوت خارجى که همان موجود در خارج است مى باشد.

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 203

  • عیسی شیروانی
۲۷
بهمن

صور علمیه موجودات در صقع ذات ربوبى ، در لسان عارف به أعیان ثابته و در نزد حکماء به ماهیات تعبیر مى شود.

و این حضرت علمیه ، مظاهر اسماء و صفات اند، لذا اعیان به منزلت ابدان اسماء و صفات اند چنانکه اعیان خارجى به منزلت ابدان اعیان ثابته اند.

این ماهیات اعنى اعیان ثابته از ذات الهى به فیض اقدس و تجلى اول فایض اند چنانکه در خارج از حضرت علمیه به فیض مقدس فایض اند؛ و هر دو فیض اگر چه مقدس اند ولى اولى اقدس است که اقدس از شوائب کثرت اسماء و نقائص حقایق امکانیه است .

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 201

  • عیسی شیروانی
۲۷
بهمن

در معنى همت گفته شد: همت از هم اخذ شده است که به معناى قصد است یقال هم بکذا اذا قصده ، قال تعالى : و لقد همت به و هم بها ولى در اصطلاح ، توجه و قصد قلب با تمام قواى روحانى آن به جناب حق براى حصول کمال را همت گویند.

و العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه مراد از این عارف ، عارف کامل متصرف در وجود را گویند نه عارفى که به حقایق و صور آنها آگاهى و شناخت دارد ولى دست تصرف نسبت به آنها ندارد.
و مراد از« خارج محل الهمه» خارج خیال است که در خود اوست تا اصحاب سیمیا و شعبده را خارج کند چون آنها صور را در خیالات حاضرین ظاهر مى کنند و در خیالات آنها تصرف مى نمایند.
اما عارف با همت خویش در عالم شهادت ، موجودات قائم به خودشان را باذن الله خلق مى کند؛ و نیز در عالم غیب موجودات انشاء مى کند و با آن موجودات در عالم ارواح داخل مى شود و مراد از اسناد خلق و ایحاد به عارف باین منظور است که عارف مظهر حق مى شود در ایجاد در مقام تفصیلى ؛ چه اینکه حق تعالى در مقام جمعى نیز ظهور مى کند و از این جا سر قول حق تعالى (فتبارک الله احسن الخالقین )(مومنون/14) دانسته مى شود.
البته صور مخلوق عارف با توجه دائمى او محفوظ مى مانند که اگر عارف از آنها غفلت نماید معدوم و محو مى شوند که( المعلول ینعدم بانعدام علته ) و علت آنها توجه عارف است ؛ مگر آنکه عارف حائز تمام حضرات باشد و مظهر( یا من لا یشغله شان عن شان )گردد؛ که در این حال در مقام کن مقیم مى گردد و صور منشائه او در تمام عوالم محفوظ مى مانند، و صور بواسطه توجه او بعضى بعض دیگر را حفظ مى کنند؛ و اگر عارف از حضرتى یا حضراتى غافل گردد و تنها از یک حضرتى توجه او سلب نشود صورت در این حضرت صور همه حضرات دیگر را حفظ مى کند، که البته به عارف غفلت کامل از تمام حضرات دست نمى دهد(سنقرئک فلا تنسى)
و همت بلند عارف را حد یقف نیست ، بلکه خرق حجب نماید تا به مقامى فائز شودکه دست فکر و اندیشه از وصول بدان مقام اشمخ و اعلى کوتاه است . البته گاهى معرفت عارف مانع از تصرف به همت اوست که معرفت وقتى قوى شود از تصرف به همت او میکاهد زیرا عبودیت بیشتر در او تجلى مى کند و عبودیت اقتضا مى کند که اوامر مولا و سیدش اتیان گردد و لذا تصرف را براى مقام ربوبیت مى داند نه براى عبد؛ و نیز نظر مى کند به اصل خلقت طبیعى خویش که همان ضعف و عجز است کما قال تعالى (الله الذى خلقکم من ضعف)
مضاف به اینکه عارف در مقام احدیت و وحدت غیرى نمى بیند که متصرف و متصرف فیه باشد و تصرف نماید بلکه تصرف را در حیطه حق مى بیند و در پیشگاه الهى ادب مع الله را مراعات مى کند.
لذا جناب سید الشهداء علیه السلام در عین اینکه مى توانست با همت خویش تصرف نماید ولى چون معرفت و علم به سر القدر دارد دست تصرف دراز نفرمود چون بسیار مقام و چیزها به انسان مى دهند او چه کار دارد که در نظام عالم تصرف نماید.
و انبیاء و اولیاء الهى هم که تصرف مى نمایند به امر الهى است براى تکمیل متصرف فیه و از باب شفقت بر آنها است .
جناب شیخ اکبر در فص لوطى فرماید:فمتى تصرف المعارف بالهمة فى العالم فعن امر الهى و جبر بالاختیار(شرح فصوص قیصری،ص295،چاپ بیدار)
مراد از جبر، جبر در مقابل تفویض نیست بلکه بدین معنى است که نبى و ولى الهى مجبول به امر الهى اند و جبلى شان این است که کارها را به امر حق انجام مى دهند. اگر چه عارف به مقام امر نیز راه مى یابد که صاحب امر مى شود، در همت تجمع مى خواهد ولى امر ملکه اى است که فوق تجمع است .

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 189

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۳
بهمن

وجه اول : «معقول ثانیه ی منطقی از ملاحظه ی خصوصیات و کیفیات سایر معقولات ، حاصل شده و فقط قابل انطباق بر مفاهیم ذهنی می باشد ، ولی معقول ثانی فلسفی از تجزیه و تحلیل ذهن درباره ی وجود خارجی و شوون آن حاصل شده و قابل انطباق بر حقایق عینی می باشد .

وجه دوم : معقولات ثانیه ی فلسفی از نظر اصطلاح أعم از معقولات ثانیه ی منطقی هستند ؛ یعنی ؛ اگر فلاسفه می گویند : «معقولات ثانیه» ، آنها یک تعریف أعم دارند که هم شامل معقولات ثانیه ی منطقی می شود و هم شامل معقولات ثانیه ی غیر منطقی ؛ لذا أعم از معقولات ثانیه ی منطقی که فقط شامل موارد خاصی است . »

اصطلاحات فلسفی/انتشارات بوستان کتاب قم/چاپ 1375/علی کَرَجی/ ص 234

  • عیسی شیروانی
۱۳
بهمن

... نسبت معقولات أولی با معقولات ثانیه ی منطقی ، نسبت مصداق متعدد با مفهوم کلی است ، همان طوری که ذهن می تواند از مصداقهای متعدد یک مفهوم کلی بسازد ، هم چنین می تواند از چند معقول أولی یک معقول ثانی که قابل انطباق بر تمام آنهاست بسازد .

اصطلاحات فلسفی/انتشارات بوستان کتاب قم/چاپ 1375/علی کَرَجی/ ص 235

  • عیسی شیروانی
۱۳
بهمن

«فرق اساسی آنها (معقولات فلسفی) با مفاهیم ماهوی این است که مفاهیم ماهوی نمایشگر حدود موجودات هستند و مفاهیم فلسفی نمایشگر أنحاء و أطوار وجود ، صرف نظر از حدود ماهوی موجودات.»

«مهمترین فرق در کمّیّت پیدایش آنها این است که حصول مفاهیم ماهوی ، هیچ شرطی جز تقدم یک یا چند ادراک جزئی ندارد . ولی حصول مفاهیم فلسفی علاوه بر شرط مذکور ، محتاج به تحلیل ذهنی خاصّی است که معمولاً در اثر مقایسه خود نفس و حالاتی که بر او عارض می شود ، ذهن مستعد می گردد که مفهوم استقلال و احتیاج و به دنبال آنها مفاهیم وجود و عَرَض را درک کند ، و اگر این مقایسه انجام نمی گرفت ، چنین مفاهیمی به دست نمی آمد ، هر چند صدها بار در ادراکات جزئی تکرار می شد . به همین جهت است که مفاهیم فلسفی «مزدوج» هستند ، مانند : واجب و ممکن ، علّت و معلول ، واحد و کثیر ، بالقوّه و بالفعل ، مجرد و مادّی ، ثابت و سیّال ، ... و وهر جفتی از آنها ناظر به تقسیم خاصّی برای موجود مطلق است که موضوع فلسفه است .  »

اصطلاحات فلسفی/انتشارات بوستان کتاب قم/چاپ 1375/علی کَرَجی/ ص 235

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۳
بهمن

... به تصورات کلّی «معقولات» نیز می گویند .

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 90

  • عیسی شیروانی
۱۳
بهمن

... فرق آنها در این است که صورت جزئی أولاً ، یک واقعیت مشخص را نشان می دهد ؛ یعنی ، بر هیچ واقعیت دیگری صدق نمی کند که به این خاصیّت «جزئیت» گویند . و ثانیاً ، آن واقعیت را تنها و خالص نشان نمی دهد ، بلکه عوارضی که همراه آن واقعیت هستند نیز با آن درک می شوند ؛ مثلاً نمی توان رنگ شیء مشخِّص را درک بی آنکه شکل و اندازه اش درک شوند ، رنگ و شکل و اندازه ی یک شیء با هم درک می شوند ، پس صورت جزئی رنگ یک شیء به تنهایی در ذهن حاصل نمی شود ، بر خلاف آن ، صورت عقلی أولاً ، یک واقعیت مشخص را نشان نمی دهد ، بلکه بر تمام واقعیات مشابه هم صدق می کند که به این خاصیّت «کلیّت» می گویند و ثانیاً می تواند خود واقعیت را خالص و تنها با عوارض همراه نشان دهد ؛ به تعبیر رایج می تواند به نحو صرف ذهن حاصل شود .

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 92

  • عیسی شیروانی
۰۳
بهمن
  1. بارزترین ویژگی معقولات أولی این است که صور مستقیم اشیاء خارجی هستند ؛
  1. ذهن در پیدایش معقولات أولی منفعل است نه فعّال ؛
  1. معقولات أولی مابإزاء خارجی دارند ، اما معقولات ثانیه ندارند .

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 94

  • عیسی شیروانی
۰۳
بهمن

... دسته ای از مفاهیم کلی به این ترتیب در ذهن فراهم می آیند که ابتدا واقعیتی از خارج در حوزه ی حسّ یا در حوزه ی نفس قرار می گیرد و سپس قوه ی خیال تصویری جزئی از این واقعیت می گیرد و در نهایت این تصاویر جزئی به نحو کلّی در قوه ی عقل منعکس می شوند و در نتیجه مفهوم کلّی آن واقعیت در ذهن به وجود می آید . به مفاهیم کلی که به این طریق در ذهن به وجود می آیند «معقولات أولی» گویند .  

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 92

  • عیسی شیروانی
۰۳
بهمن

معقولات أولی ، معقولاتی هستند که عروض شان و اتصاف شان هر دو خارج است . معقولات ثانیه ی منطقی ، معقولاتی هستند که عروض و اتصاف شان هر دو در ذهن است و معقولات ثانیه ی فلسفی ، معقولاتی هستند که عروض شان در ذهن است و اتصاف شان در خارج .

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 99

  • عیسی شیروانی
۰۳
بهمن

... معقولات ثانیه صفات و احکامی هستند که وجود و واقعیت شان ، عین وجود و واقعیت موصوف شان است . اگر واقعیت موصوف آنها ذهنی باشد ، واقعیت صفت هم ذهنی و عیناً همان واقعیت موصوف است ، نه واقعیتی در عرض واقعیت موصوف ، چنانکه معقولات ثانیه ی منطقی چنین اند . و اگر واقعیت موصوف آنها خارجی باشد ، واقعیت صفت هم خارجی و همان واقعیت خارجی موصوف است نه واقعیتی در عرض واقعیت خارجی موصوف ، چنانکه معقولات ثانیه ی فلسفی چنین اند .

شرح نهایة الحکمة/انتشارات موسسه امام خمینی(ره)/چاپ 1376/عبدالرسول عبودیت/ج2/ص 99

  • عیسی شیروانی
۰۳
بهمن

در باب قوّه ی وهم اصلاً اینکه آیا قوّه ی وهمی مستقل از این قوای دیگر داشته باشیم اثبات اش مشکل است . خود ملاصدر هم در بعضی از کلمات اش اصلاً انکار کرده است که ما یک قوّه ی واهمه ی مستقل داشته باشیم . می گوید همان قوّ ی عاقله گاهی که جزئیات را استخدام می کند ، می شود «قوّه ی واهمه» . و ما یک قوّه ی مستقلی به نام واهمه نداریم و واقعاً هم اثبات اش مشکل است . بلی ، یک قوّه ی دیگر را بوعلی و امثال او و گاهی ملاصدرا واهمه می نامند که این همان چیزی است که امروز آن را «غریزه» می گویند که قوّه ی ادراک معانی جزئی است چون قوّه ی خیال تابع حس است و صور را ادراک می کند اینها وقتی می گویند قوّه ی خیال ، یعنی قوّه ی ادراک صورتها ، که صورتها را از حسّ می گیرد . ولی انسان و حیوان بلکه حیوان بیشتر یک قوّه ی دیگری دارد که معانی را درک می کند . می گویند مثل آنچه گوسفند در گرگ درک می کند بدون اینکه قبلاً تجربه ای کرده باشد . اگر یک گوسفند اول گرگ را تجربه کرده بود و یک دفعه از او گوشمالی خورده بود و دفعه ی دوم که او را می دید نسبت به او عداوت داشت ، می گفتیم که این تداعی همان صورت اولی است ، ولی بچه گوسفند قبل از اینکه تجربه کند وقتی گرگ را می بیند از او می گریزد . اما عداوت صورت نیست ، یک معنی است . مثل صداقت است ، مثل دوستی است . شما می گویید دوستی که امری است که صورت ندارد ، بلکه یک امر ذهنی است و آن را درک می کند ، اسم این قوّه را می گذاریم «قوّه ی واهمه» . بعد می گویند در انسان هم این واهمه وجود دارد ولی در حدّ ضعیف تر . این همان چیزی است که امروزه به نام «غریزه ی ادراکی» داده اند .

شرح مبسوط منظومه/انتشارات حکمت/چاپ 1406 ه ق/شهید مطهری/ج2/ص 62 پاورقی

 

  • عیسی شیروانی
۰۲
بهمن

حرکت عارف که از خلق به جانب حق است با جدایی و افتراق او از مشتهیّات عالم کثرات آغاز می شود و با زدودن غبار تعلّقات مادّی ادامه می یابد . در حقیقت عارف در اولین گام بین ذات خود و جمیع آنچه او را از ذکر حق بازداشته و مشغول می کند ، افتراق و جدایی می افکند و در ادامه آثار شواغل مادّی را که همان میل و التفات به عالم ماده است از خود نفض می کند .

نفض قالیچه ، تکان دادن قالیچه است برای پاکی و دور کردن آن از گرد و خاک . بر خلاف رفض قالیچه که جارو کردن قالیچه است . جارو کردن قالیچه هرگز گرد و خاکی را که در متن تار و پود قالی نهفته است بیرون نمی کشد ؛ اما نفض و تکاندن آن ، تمامی ذرّات صغیر غبار را از لا به لای قالی بیرون می کشد ؛ رفض و جارو کردن قالی قبل از تکاندن ، آن قالیچه را از گرد و غبار و خاک هایی که در آن نهفته است پاک نمی کند . نیکو آن است که قبل از جارو کردن و رفض قالی ، آن را نفض کرد و بعد از آن با رفض و جارو کردن ، گرد و خاک بیرون آمده و ظاهر گشته را از سطح آن زدود .

عارف نیز این چنین است . باید ابتدا با ارده ی قوی و همّتی بالا ، خود را تعلّقات و مشتهیّات عالم ماده نفض کند و جزم اش را برای سیر در دیار مرسلات و ملکوت عالم عزم کند و پس از آن با رفض ذات خویشتن ، گرد و غباری را که با سیر در طریق خودسازی و خودشناسی ظاهر گشته است ، جارو کند و به کلّی خود را از هوا و هوس جلب انظار عامّه دور کند .    

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/داود صمدی آملی/ص 99

  • عیسی شیروانی