علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶
اسفند

معطی ولایت و نبوّت

نکته ی دیگر در مورد شامخ ولایت این است که معطی ولایت ، اسم شریف «باطن» است . بر خلاف معطی امامت و رسالت و نبوّت ، که اسم شریف «ظاهر» است .

بدین معنی که رابطه ی وسرّی هر انسان کاملی با معبود خویش ، موجب نیل به مقام شامخ ولایت می شود ، لذا دولت اسم شریف «باطن» حقّ در او ظهور می کند ، و تا در این مقام است مأمور به ابلاغ و اظهار ما فی الضمیر خود به عموم مردم نیست . پس اسم شریف «ظاهر» حقّ در او ظهوری ندارد . اما وقتی به مقام رسالت و یا نبوّت رسید ، علاوه بر این که به اسم شریف باطن حقّ ، صاحب مقام ولایت است ، به اقتضای اسم شریف ظاهر نیز مأمور است آنچه را که حقّ سبحانه دریافت کرده ، به عموم مردم برساند .

بر این اساس نوعاً عموم مردم از مقام ولایت انسان کامل ، که محفوف به اسم شریف باطن است ، خبر ندارند و نمی دانند در همین هنگامی که مشغول سخن گفتن با عموم مردم است ، در چه عوالمی مشغول به سیر و سیاحت است ، مگر اینکه مأموم ، آنچنان اقتدا به امام اش کند که در تمامی اوامر و نواهی ، مطیع مطلق باشد و در علم و عمل به امام خویش تقرّب یابد ، در این هنگام چه بسا از نهان خانه ی سرّ امام و ولیّ خویش نیز آگاهی یابد و به شهود مقام ولایت آن امام نایل شود .

اما به طور کلّی ، هرگز بنابر این نیست که امام و ولیّ الله ، عموم مردم را از چهره ی باطنی و میزان و کمّ و کیف راز و نیازش بگوید . در حقیقت امام مأمور است با عموم مردم با اسم شریف «الظاهر» حقّ رفتار کند و آنها را با این اسم شریف به مقامات عالی انسانی فرا بخواند . اما در میان عموم مردم اوحدی نیز هستند که قوی تر می شوند و لیاقت این را می یابند ، که البته در این مقام نیز ظرفیّت و قابلیّت و سعه ی وجودی افراد ، نقش مهم و اساسی را ایفا می کند . داستان همراهی موسی علیه السلام با خضر نبیّ علیه السلام یکی از مصادیق این مسأله است .

در حقیقت ، امامت ، رسالت و نبوّت ، سفره ی رحمت رحمانیّه ی حقّ متعال است ، و مقام شامخ ولایت ، رحمت رحیمیه ی حقّ متعال است .  

 

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 116

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
اسفند

ولایت میزان أفضلیّت

نکته ی دیگر این که اگر ولایت ولیّ ای ، از ولایت ولیّ دیگر قوی تر باشد ّ نبوّت و رسالت این ولیّ هم اعلی و ارفع از نبوّت و رسالت ولیّ دیگر خواهد بود . به همین دلیل تمامی انبیاء و اولیای الهی ، مهمان سفره ی بی کران رسول الکرم صلّی الله علیه و آله هستند ، و بین تمامی انبیاء و اولیای الهی با معبودشان ، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فاصله شده است ، که یکی از بطون معنای شریف (من عرف نفسه فقد عرف ربّه)«بحار الانوار ج 2 ص 32» این است که :

چون پیامبر اکرم صّی الله علیه و آله نفس نفیس تمامی اولیاء و انبیاست ، اگر نبیّ یا ولیّ ای جناب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را خوب بشناسد ، خدای خود را خوب خواهد شناخت .

مقام شامخ ولایت انسان کامل ، اگر به افق اعلای خود برسد (و هو بالافق الاعلی)(نجم/8) موجب اتمام و اکمال مرتبه ی نبوّت و رسالت می شود . چون رسالت و نبوّت از اسماء الله نیستند و وجه خلقی انسان کامل اند ، انقطاع پذیرند ؛ اما ولایت که مشتق از اسم شریف «ولیّ» است ، ابدی است و انقطاع پذیر نیست ؛ (فاطر السموات و الارض أنت ولیّی فی الدنیا و الآخرة)(یوسف/102) پس بدان که باب خوان اعظم ولایت به روی همگان باز است و همگان می توانند تا قیامت از کنار آن غذا بر دارند و بر سعه ی وجودی خود بیفزایند . بر خلاف رسالت و نبوّت تشریعی که باب اش بسته شده و دیگر کسی حداقل در این دوره رتق و فتق ، نمی توانند به آن راه یابد ؛ زیرا خاتم رسولان جناب پیامبر اکرم آن چنان با مقام ولایت اش به حق تعالی تقرّب یافته که : (دنا فتدلی * فکان قاب قوسین او ادنی)(نجم/9 و 10) و چون رسالت و نبوّت که نتیجه ی تقرّب ولایت انسان کامل به حقّ متعال است ، به منتهای درجه ی خود رسیده است ، از حیث عقلی و نقلی محال است که احدی به نبوّت تشریعی و رسالت برسد .

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 117

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
اسفند

مقام شریف ولایت ، نبوّت و رسالت

در بخشی دیگر از باب اول رساله ی شریف «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» آمده است :«ولایت نبیّ جنبه ی حقانی و اشتغال به حقّ تعالی است و نبوّت او وجهه ی خلقی دارد که توجّه نبیّ به خلق است ، و شک نیست که اولی اشرف از دومی است ، چه آن ابدی است به خلاف این که منقطع است. » «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ص 72»

از آنجا که ولایت ، جنبه ی حقّانی  و الهی انسان کامل است ، لذا نبوّت و رسالت در تحت سیطره ی مقام شامخ ولایت قرار می گیرد ، زیرا انسان کامل از آن حیث که به حقّ متعال نزدیک است و کل حقایق نظام هستی را از او می گیرد ، ولیّ است ، و از آن حیث که به مردم رو می کند تا آنچه را که از حقّ گرفته به مردم ابلاغ کند ، نبیّ است .

به تعبیر دیگر ، در سفر اول از «اسفار اربعه ی نفس ناطقه ی انسانی» ، آدمی از خلق می رهد و به حقّ می رسد و با اوصاف الهی اتحاد وجودی پیدا می کند و اسماء الله را می چشد و به مقام ولایت می رسد و بعد از اتمام این دوسفر ، مأمور می شود به جانب خلق برگردد و از آنچه أخذ کرده است به انسان هایی که در مرتبه ی مادون هستند بدهد تا آن ها را هم به مراتب و کمالات بالاتر دعوت کند . لذا انسان در سفر سوم و چهارم که سفری با وجهه ی خلقی است ، یا نبیّ می شود و یا رسول که البته تمامی انبیاء  در این مقام نیز صاحب رتبه ای هستند .

بعضی از ایشان فقط مأمور به ابلاغ می شوند که به آنها «نبیّ» می گویند ، بعضی از ایشان علاوه بر وظیفه ی ابلاغ ، صاحب کتاب نیز می شوند که به آنها «رسول» می گویند ، و بعضی از آنها تکلیفی سنکین تر از رسول دارند که «امام اند»  و به آنها «اولوالعزم» می گویند ، و در آن میان فقط یک نفر از مقام «ختم» برخوردار است که عصاره ی همه ی آنهاست .

 بر این اساس ، انسان کامل با مقام شامخ ولایت اش روی به افق اعلی دارد و با مقام نبوّت و رسالت اش روی به جانب خلق می کند و از مقام ولایت اش خبر می دهد و به همه ، ندای «تعالوا» می دهد تا همه بالا روند و مثل او به مقام ولایت برسند .

در باب اول رساله ی «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» می خوانیم :

«ولایت به حسب رتبت ، اعلی و ارفع از رسالت و نبوّت است ؛ چون ولایت ، باطن نبوّت و رسالت است و نیل به این دو مبتنی بر ولایت است .» (انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه صص 71 و 72 )

دلیل آن این است که انسان کامل تا به حقّ تقرّب نجوید اسرار نظام هستی را از حقّ أخذ نمی کند ، و تا از حقّ ، اسرار شریعت و طریقت و حقیقت را نگیرد قطعاً چیزی ندارد تا به مردم ابلاغ کند . لازمه ی ابلاغ کردن حقیقی به فرد دیگر ، آن است که در ابتدا آدمی آن را برای خود تحصیل کند ، آن گاه پس از یافتن آنچه را در پی تحصیل آن بود ، می تواند آن را در اختیار دیگران قرار دهد . لذا ولایت که مقام تقرّب انسان کامل به حق متعال است ، به حسب رتبه ، اعلی و ارفع از رسالت و نبوّت است .

منتها در این جا یک نکته ، قابل اهمیت بسیار است و آن این که :

مقام ولایت در هر شخصی ، از مقام نبوّت همان شخص ، ارفع است ، نه اینکه ولایت در شخصی بر نبوّت و رسالت شخص دیگر ارفع باشد . به عنوان مثال مقام ولایت در پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که جنبه ی حقّانی دارد ، از مقام نبوّت و رسالت اش که جنبه ی خلقی دارند ، اشرف است ؛ چرا مقام ولایت هر انسانی رابطه ی خاص باطنی اوست با خدای خودش ، و طبیعی است که چنین وجهی شرافت دارد بر وجه خلقی آدمی و رو کردن به کثرت ها .

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 113

 

  • عیسی شیروانی
۱۷
اسفند

الهی ، سر تا سر ذرّات عوالم وجود در جنب و جوشند ، چگونه حسن خاموش باشد .

الهی نامه/علامه حسن زاده/بوستان کتاب قم/1391/ص 31

  • عیسی شیروانی