علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۲
فروردين

هباء همان صادر اول است چه اینکه عماء نیز همان صادر اول است ولى اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا وقتى عماء و هباء از هم جدا ذکر شوند یک معنى را افاده مى کنند و اما وقتى با هم ذکر گردند مقام عماء یک مرتبه پایین تر از هباء است که هباء صادر نخستین و عماء مرتبه عقل اول خواهد بود .

  شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 268

 

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
فروردين

فائده : این حقیقت کلیه متعین به تعیین اول را به حسب اعتبار مدارج کمالات علمى و عینى آن به اسامى گوناگون مى نامند از قبیل : صادر اول ، نفس رحمانى ، فیض ذاتى ، تجلى ذاتى ، تجلى سارى ، امداد الهى ، وجود منبسط، رق منشور، نور مرشوش ، نور ظل الله ، هباء، عماء، مرتبه حمعیت ، مرتبه جمع ، کرسى ، ماده کلیه ، عنقاء، حضرت حقایق ، حقیقه الحقائق ، عقل اول ، روح القدس ، امام مبین ، مسجد اقصى ، روح اعظم ، انسان کبیر، جبرئیل ، جوهر، ماده اولى ، مفیض ، مرآت حق ، قلم اعلى ، قیولى ، مرکز دائرة ، حضرت الوهت ، حضرت و احدیت ، عرش ، خلیفه الله ، معلم اول ، برزخ جامع ، انسان حقیقى ، خلیفه اعظم ، نقطه ، نفس اولى ، ام الکتاب ، خزانه جامعه ، رحمت امتنانیه ، صورت عماء، عمود قائم ، هیولى کلى ، ابد الاکوان ، ام الامکان ، هویت ساریه ، طبیعت کلیه ، صفحه نور وجودى ، وجود مطلق ، تجلى وجودى ، نفس الهى ، رحمت وجودى ، نفس الهى ، رحمت وجودى عام ، هویت الهیه ، هویت مرتبه الهیه ، خازن حفیظ، عرش اعظم الروح ، الامر، الحق ، القلم ، محبت ، الحضرة الامکانیهت الکتاب المسطور، الوجه وجه الله ، الماء الجوهر الاصلى ، ملکوت کل شى ء، حضرت احدیه الجمع ، جوهریت مطلقه ، عنقاء، احدیت وجودى ظاهرى ، وجود شامل مطلق ، اصل الجود، عین الشاهد و المشهود، اول الاوایل ، مبدء انوار الازلى ، منتهى العروج الکمالى ، غایه الغایات ، المثل الاعلى الالهى ، روح الارواح ، رحمت عالمین ، مقام محمود.

 شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 260

 

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
فروردين

در اسماى جلالى یحذرکم الله نفسه است ولى اسماى جمالى رباینده است که مى نمایانند و بعد مى ربایند البته در هر جمالى جلال است و در مقام غلبه جمال یا جلال ، استعداد و قوایل مختلفند که تا مثلا استعداد انسان چه باشد؛ در یکى ، اسمى از اسماء الله تجلى مى کند بنحو جلالى و حالیکه همین اسم براى دیگرى بنحو جمال متجلى مى شود و با عکس آن خواهد بود که مربوط به قلب افراد و حال آنها است تا اسماء به چه صورت در او تجلى یابند؛ یعنى اسماء الله مطابق ادراکات و حالات و شهود اشخاص ‍ پیاده مى شوند و غلبه جمال و یا جلال مربوط به خود شخص مى باشد.

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 242

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۲
فروردين

در معنى انزال و ارسال گفته شده است : در ارسال تمام حقیقت شى ء از جایى به جایى دیگر فرستاده مى شود مثل اینکه نامه اى را از شهرى به شهر دگیر ارسال نمایى که تمام حقیقت آن فرستاده شده است . ولى انزال و تنزیل ، به دو نحو متصور است ، یکى بنحو تجافى و دیگرى به نحو تجلى .
انزال بنحو تجافى مثل نزول قطرات باران به زمین که در هر آن مکان و فضایى را پر مى کنند و سپس بتمامها از آن نقطه به نقطه بعدى فرود مى آیند بنحوى که نقطه قبلى را تخلیه مى نمایند و وقتى به زمین فرود آیند، اگر چه تمام آن نقاط فضائى را که طى کرده بودند پر نموده بودند ولى الان در هیچیک از مراتب ما فوق وجودى ندارند و با تمام حقیقت خویش به زمین رسیده اند.
اما انزال به نحو تجلى آن است که اصل و حقیقت شى ء در مرتبه اعلى تحقق داشته باشد و مراتب نازله او در مراتب مادون تنزل یابند، که انزال مراتب آن در انزال مراتب وجود تجلى نماید بنحوى که هر مرتبه اى از مراتب آن موجود براى مرتبه مادون مخزن ، اصل متن ، قضا، لف ، حقیقت ، باشد و اعلى المراتب آن را رقائق زیاد مثل اینکه در معرفت نفس مبرهن است که : مطالب و یافته هاى نفس در کمون غیبى نفس به نحو لا تعین متحقق است و در عین این که در همان مرتبه اعلى بصورت لا تعینى موجود است و در عین این که در همان مرتبه اعلى بصورت لا تعینى موجود است ، تنزل مى یابد و در مقام قلب ، سان مى گیرد و سپس در مرتبه عقل بطور کلى وجود پیدا مى کند، و بعد از آن در مرتبه وهم و خیال بصورت مفهوم جزئى و صورت جزئى تنزل مى یابد، و آنگاه در مرتبه زبان بصورت صوت و الفاظ القاء مى شود که در هر مرتبه اى مطابق با همان مرتبه ظهور خاص و اسم مخصوص دارد.
و این مرتبه انزل را مخازن و خزائن است ، و هر یک از مراتب متوسط براى مادون خود، اصل و حقیقت است و براى مافوق خویش رقیقت و فرع است . پس اگر مطلب خاص از گوینده صادر شود در حقیقت از وى تنزل یافته است زیرا که اصل آن در خود او تحقیق دارد، و مرتبه نازله آن به مستمع القاء شده است که در غیر این صورت باید گوینده با القاء آن ، جاهل شود. این نحو انزال را انزال بنحو تجلى مى گویند.
لذا در مورد هر یک از موجودات در نشاه عنصرى گفته مى شود که داراى وجود مادى و وجود مثالى ، و وجود عقلى و وجود الهى است و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم و فسبحان الذى بیده ملکوت کل شى ء و براى وجود مادى عنصرى او مخازن و خزائن است از مثالى عقلى و الهى که در هر آن با اینکه وجود عنصرى اش در نشئه عنصرى مطابق با این نشئه در تجدد و حرکت جوهرى است ، ولى او را اصلى ثابت است از امثال و عقل و جنبه الهى اش که از آن به ملکوت تعبیر مى گردد که جناب امام ملک و ملکوت صادق آل محمد - صلوات الله علیهم - فرمود: ان الله عزوجل خلق ملکه على مثال ملکوته و اسس ملکوته على مثال جبروته لیستدل بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 219

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۲
فروردين

هر چیز در مرتبه وحد خود کامل و تمام است و به قیاست بالاتر و برتر از خود ناتمام مى نماید و آن را ناقص مى گویند... ولى کتاب هر موجودى را که مى خوانید تنها با همان موجود سرگرم باشید و در پیرامون او دقت کنید ببینید جز کمال و حقیقت و واقعیت و زیبایى و خوبى در عالم خودش چیز دیگرى دارد؟ از مور گرفته تا کرگدن . از پشه گرفته تا پیل ، از ذره گرفته تا خورشید، از قطره گرفته تا دریا، از جوانه گیاه گرفته تا چنار کهنسال ، از هر چه تا هر چه ، از کران تا کران ، به هر سوى و به هر چیز بنگریم جز این است که در حد خود وجودى است و وى را کمالاتى است و به بهترین نقشه و الگو و زیبایى است ؟ پس از سیر فکرى و تاءمل و اندیشه به سزاى خودتان تصدیق خواهید فرمود که هر موجودى در حد خود کامل است ، آن دانه گندم در گندم بودن هیچ نقص و عیبى در او نیست ، دانه گندم یعنى این ، هسته هلو یعنى این ، آیا نه چنین است ؟ ما تاک را با چنار مى سنجیم و مى گوییم چوب چنار چنین و چنان است ، ولى تاک آنچنان نیست ، مثلا از چوب چنار مى توان تیر و ستون خانه و در و پنجره ساخت ؛ اما رز را نتوان . ولى اندیشه بفرمایید ببینید که مى شود درخت رز جز این باشد؟ درخت رز یعنى این که هست و مسلما در عالم خود و حد خود کامل است و هیچ گونه عیبى و نقصى در او متصور نیست .
(در اجزاى پیکر انسان اندیشه بنمایید مى بینید که ) اجزاى پیکر انسان هر یک به بهترین و زیباترین صورت وضع شده است که بهتر از آن و قشنگ تر از آن امکان ندارد؛ و اگر در فوائد و مصالح و محاسن هر یک از آنها تاءمل شود مى بینیم که با یک طرز مهندسى و اندازه و حدود ترتیب و نظم و تشکیل و ترکیب حیرت آور است که در همه دست قدرت و علم و تدبیر حکومت مى کند و هر خردمند از هر ملت و مذهب باشد در برابر آن تسلیم است ... در پیکر هستى یک جاندار کوچک به نام تننده که به تازى عنکبوت گویند، در تدبیر زندگى و نقشه تحصیل روزى و تور بافتن و دام ساختن و در کمین نشستن و دیگر حالات او دقت فرمایید، مى بینید هر یک در حد خود کمال است . چون تار عنکبوت با ریسمانها و طنابهاى ضخیم سنجیده شود، گمان مى رود که آن تارهاى تننده در عالم وى کامل است ... وقتى اینجانب در هستى به فکر فرو رفته بودم و پس از چندى که از آن حال باز آمدم ره آورد فکرى من این بود که : عالم یعنى علم انباشته روى هم .(درس سیزده،معرفت نفس،دفتر اول،ص 31 تا 34)

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 214

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۲
فروردين

اعیان ثابته در خارج مظاهر مى خواهند تا از علم که غیب است زیرا عین ذات است ، به عین آیند، البته نه به نحو تجافى ، بلکه بنحو تجلى.
منتهى در مقام شاید سوالى مطرح شود که با عیان ثابته ، امر مى گردد و آنها ایتمار مى کنند به چه معنا خواهد بود؟ به عبارت دیگر: اشیاء قبل از وجود عینى ، در خارج معدوم اند چگونه متصف به صفت امتثال و قبول امر و انقیاد مى شودند، و حالیکه این معانى براى موجودى است که تحقق خارجى داشته باشد؟ و چگونه آن را که موجود نیست نسبت به موجود، به عبد و مولى قیاست مى کنید؟
جواب این پرسش آن است که این اشیاء ازلا و ابدا وجود علمى در صقع ذات غیبى ربوبى دارند، و گر چه در خارج معدومند ولى این معانى و صفات فقط از لوازم وجود خارجى شان نیست بلکه از لوازم وجود است و اتصاف شان به وجود علمى نیز کافى است در تحقق این معانى و لوازم .

شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 208

 

 

  • عیسی شیروانی