علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۹
مرداد

وحدت شخصی وجود

مراد وحدت وجود چیست ؟ برای وحدت وجود معانی متصور است که با بیان آن جایگاه آن روشن می گردد.

۱-یکی از وجوه وحدت وجود آن است که وجود شخص واحد منحصر به فرد است که همان واجب الوجود است . و مفهوم وجود را همین یک مصداق است و غیر از این فرد مصداق دیگری ندارد . و آنچه که غیر از این مصداق همانند آسمان ، زمین ، ملک ، و غیره است خیالات همان یک فرد است و این موجودات چیز دیگری غیر از همان یک فرد نیستند همانند آب دریا و امواج آن . این نظر مورد پسند نیست زیرا که با بسیاری از قواعد رصین عقلیه مخالفت دارد چون موجب نفی علیت از حق و معلولیت ممکنات ، و نفی احتیاج ممکنات به حق می شود و احدی از حکمای الهی بدین قول تفوّه نفرمودند و در صورت استناد بر آنها ، افک عظیم و اختلاق بزرگی به آنان است .

۲-یکی از وجوه آن وحدت سنخیه است نه شخصی مذکور . به این معنی که مرتبه اعلای وجود مثل حق تعالی با مرتبه ادنای آن متحد است مثل سنخیت جسم و هیولی در اصل حقیقت وجود و تفاوت شأن به شدّت و ضعف و بزرگی درجه ی وجود و کوچکی آن است و نیز تفاوت آنان به شوون وجود از حیات و علم و امثال آنهاست یعنی آنچه که موجب امتیاز آنان است همان است که موجب اتحاد آنهاست .

این همان تشکیک وجود به نظر فهلوییون است . و این نظریه با قواعد عقلیه و مبانی شرعیه منافات ندارد بلکه اکثر محققین درصدور معلول از علت به همین معنی متمسک شده اند . در این صورت موجودات حقایق متباینه نیستند که به مشاء اسناد داده شده است .

۳-وجه سوم وحدت شخصی است ولی نه به صورت وجه اول که یک فرد می دانست و نه سنخیه به وجه دوم ، بلکه بدین صورت که وجود واحد کثیر است یعنی در عین حالی که یک شخص است بسیار است ؛ و این کثرت و تعدد و اختلاف در انواع و آثار با وحدت منافاتی ندارد ، چون وحدت این واحد به جهت نهایت وسعت و احاطه ای که دارد شامل همه کثرات می گردد یعنی برای او وحدتی است که مقابل کثرت نیست بلکه وحدت ذاتیه و مطلقه است که وحدت در مقابل کثرت از مراتب اوست . از این وحدت تعبیر به وحدت در کثرت و کثرت در وحدت می کنند و آن را به نفس ناطقه و قوای آن تمثیل می کنند که «النفس فی وحدتها کل القوی».

از این وحدت به وحدت جمعیه نیز تعبیر می نمایند که در حق تعالی به وحدت حقه حقیقیه و در نفس ناطقه به وحدت ظلیه نام برده می شود . و به همین معنی یکی از بطون «من عرف نفسه فقد عرف ربه» روشن می گردد . این کثرت کثرت نوریه است که هر چه زیاد گردد وحدت آن بیشتر می شود که لسان الغیب خواجه همین معنی را اراده فرموده است که :

زلف آشفته ی او موجب جمعیت ماست        چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد

جناب صدر المتألهین در بحث علت و معلول اسفار همین وجه را پذیرفته و بر وجه اول اعتراض کرده است .

۴-وجه چهارم دقیق تر و لطیف تر و بالاتر از وجه سوم است که وجه سوم مقدمه است برای حصول این مقام منیع سنی ، و نردبانی است برای ارتقاء به این منظر بلند رفیع ؛ و تقریرش آن است :

شبهه ای نیست که کثرات و تعدد و اختلاف انواع و اصناف و افراد موجودند و حقّ جلّ جلاله برای ایجاد ممکنات و تکوّن آنها ، ظهور و تجلی به حیات و قدرت و علم و اراده نموده همانند تجلی گوینده فصیح بلیغ در کلامش و مثل ظهور انسان در آئینه های متعدد مختلف از نظر جنس و رنگ و شکل و کوچکی و بزرگی . و شکی نیست که آنچه در این آئینه ها از عکسهای گونه گون که مشاهده می شود ظهور همان انسان و وجود در آنها است البته نه به صورت حلول و نه به صورت  اتحاد . پس شاید کسی یک شخص را در آئینه های گوناگون مشاهده کند و گمان ورزد که این عکسها در ذاتشان مستقل اند ولی عاکس خود را از او غایب کرده باشد که اگر کسی نظرش را به عاکس معطوف بدارد و عشق مفرط به وی پیدا نماید هرگز به این صورها نمی نگرد و در همه این کثرات و تعینات جز او نمی بیند یعنی فقط اصل صورت ها و صاحب آنها می بیند . این همان وحدت وجود در نظر ، و فنای در صورت است .

شرح دفتر دل/داود صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/چاپ 1389/ج 2/ص 348

 

  • عیسی شیروانی