علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «فلسفه :: فلسفه ی غرب» ثبت شده است

۱۵
بهمن

 

رئالیسم

 این کلمه نیز که از «رئل» (real) که به معناى «واقع» است مشتق شده، در طول تاریخ به معانى مختلفى استعمال شده.

الف. در فلسفه اسکولاستیک (scholastic) که به «فلسفه اصحاب مدرسه» معروف است. در میان اصحاب مدرسه در قرون وسطى یگانه مبحثى که شغل شاغل آنها محسوب مى‏شد و جدال عظیمى بر پا نموده بود مبحث وجود «کلّى» بود که آیا کلّى (مثل انسان) موجود است یا نه؟ و بر فرض وجود آیا وجودش در ذهن است یا در خارج؟ و آیا در خارج وجود مستقل دارد یا نه؟

کسانى را که براى «کلّى» واقعیت مستقل از افراد قائل بودند «رئالیست» یا «واقعیّون» مى‏گفتند، و کسانى که هیچ نحو وجودى براى «کلّى» نه در خارج و نه در ذهن، قائل نبودند و «کلّى» را فقط لفظ خالى مى‏دانستند «نومینالیست» (nominalist) یا «اسمیّون» مى‏گفتند؛ دسته سومى نیز بودند که براى «کلّى» وجود ذهنى و وجود خارجى در ضمن افراد قائل بودند و آنها را «ایده آلیست» یا «تصوّریّون» مى‏گفتند.

تذکر این نکته بى‏فایده نیست: در فلسفه اسکولاستیک دو مسأله از یکدیگر تفکیک نشده بود:

الف. مسأله وجود «کلّى».

ب. مسأله مثل افلاطونى.

این دو مبحث، آمیخته به هم ذکر مى‏شد و البته از خوانندگان محترم کسانى که به فلسفه اسلامى آشنایى دارند مى‏دانند که در این فلسفه این دو مسأله از یکدیگر جداست. مسأله اول در «منطق» و گاهى در «فلسفه» بیان مى‏شد و عموم فلاسفه در آن یک روش قاطعى داشتند و اختلافى در بین نبود. اما مسأله دوم در فلسفه در یک فصل جداگانه مطرح مى‏شد و فلاسفه همه یک روش در آن نداشتند، بعضى نفى مى‏کردند و بعضى اثبات. على اىّ حال این مبحث به صورتى که در قرون وسطى در اروپا مطرح بوده پوچ و بى‏معنا بوده.

مرحوم فروغى در جلد اول سیر حکمت در اروپا پس از آنکه بحث نزاع در «کلیات» را در قرون وسطى نقل مى‏کند، مى‏گوید:

 «توجه مى‏فرمایید که فحص در کلیات یکباره بحثى پوچ و بیهوده نبوده، به یک اعتبار نزاع معتقدان و منکران وحدت وجود است.»

ولى از توضیح فوق معلوم شد که این نزاع به آن صورت پوچ بوده و ریشه این نزاع هم در دو مسأله‏اى است که گفته شد و ربطى به مسأله «وحدت وجود» ندارد.

ب. معناى دوم رئالیسم همان است که اخیراً در اصطلاحات فلسفى به کار برده مى‏شود، یعنى اصالت واقعیت خارجى، و در این معنى رئالیسم فقط در مقابل‏ ایده آلیسم که به معناى اصالت ذهن یا تصور است قرار مى‏گیرد. در این مقاله همین معنا منظور است.

در ادبیات نیز سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است. سبک رئالیسم یعنى سبک گفتن یا نوشتن متّکى بر نمودهاى واقعى و اجتماعى، و اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکى به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده.

 

مجموعه آثار /شهید مطهری(ره)/انتشارات صدرا/1379/ج 6/ ص 80

 

  • عیسی شیروانی
۱۵
بهمن

ایده آلیسم

کلمه «ایده» (idea) اصلا یونانى است و معانى مختلفى از قبیل ظاهر، شکل، نمونه و غیره از برایش ذکر شده است و از اصل یونانى «ایده‏ئیو» که به معناى دیدن است، مشتق شده.

اول کسى که در اصطلاحات فلسفى، این کلمه را به کار برده افلاطون است که به اعتبار یکى از معانى لغوى آن (نمونه) آن را در مورد یک سلسله حقایق مجرّده که خود قائل بوده و امروز در میان ما به نام «مثل افلاطونى» معروف است، استعمال کرده است.

افلاطون براى هر نوعى از انواع موجودات جهان ماده یک وجود مجرد عقلانى که افراد محسوسه آن نوع پرتو او و او نمونه کامل آن افراد است قائل است و او را «ایده»- که مترجمین دوره اسلامى «مثال» ترجمه کرده‏اند- مى‏خواند. افلاطون منکر وجود افراد محسوسه نیست، بلکه وجود آنها را متغیر و جزئى و فانى مى‏داند، بر خلاف «ایده» یا «مثال» که به عقیده وى داراى وجود لایتغیر و کلى و باقى است.

در میان مسلمین، «اشراقیّون» به مثل افلاطونیه معتقد بودند. میر فندرسکى در قصیده معروف خود اشاره به این مطلب مى‏کند آنجا که مى‏گوید:

چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى             صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى‏

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت             بر رود بالا همى با اصل خود یکتاستى‏

صورت عقلى که بى‏پایان و جاویدان بود             با همه و بى‏همه مجموعه و یکتاستى‏

این سخن در رمز دانایان پیشین سفته‏اند      پى برد در رمزها هر کس که او داناستى‏

در نیابد این سخن را هیچ فهم ظاهرى             گر ابو نصرستى و گر بو على سیناستى‏

 از کسانى که سخت با اعتقاد به مثل افلاطونى مخالف بوده و بر آن طعنه‏ها و تشنیعاتى وارد کرده «شیخ الرئیس ابو على بن سینا» است.

طبق عقیده افلاطون افراد متغیر مادى تنها به حواس ادراک مى‏شوند ولى علم به آنها تعلق نمى‏گیرد زیرا علم به چیزى تعلق مى‏گیرد که کلى و خارج از حیطه زمان و مکان است و آن همان «ایده» است.

بنا بر آنچه از کتب تاریخ فلسفه استفاده مى‏شود، تا اواخر قرن هفدهم «ایده آلیسم» تنها به این مسلک (اعتقاد به مثل) گفته مى‏شده و مورد استعمال دیگرى نداشته ولى بعدها موارد استعمال زیادى پیدا کرده، و حتى گفته شده است شاید هیچیک از لغات دنیا اینقدر معانى مختلف به خود ندیده است.

اما معناى اصطلاحى که اخیراً شایع شده و مادیین نیز در کتب خود طبق همان معنا «ایده آلیسم» را تعریف مى‏کنند و در این مقاله هم رعایت همین اصطلاح شده این است که «ایده» یعنى مطلق تصورات ذهنى (اعم از حسى و خیالى و عقلى) و ایده آلیسم یعنى مسلک کسانى که ایده یا تصورات ذهنى را اصیل مى‏دانند، یعنى این تصورات را صرفاً مصنوع خود ذهن مى‏دانند و به وجود خارجى این صور در عالم خارج قائل نیستند.

این مسلک از لحاظ اینکه منکر یک امر بدیهى است و جهان خارج را هیچ در هیچ مى‏داند و اساس سوفیسم نیز بر انکار بدیهیات و هیچ در هیچ بودن جهان خارج است در این مقاله مرادف با سفسطه و نقطه مقابل «رئالیسم» که به معناى اصالت واقعیت است، قرار داده شده.

این نکته ناگفته نماند: مادیین با آنکه ایده آلیسم را طبق همین اصطلاح اخیر که مرادف با سفسطه است در کتب خود تعریف مى‏کنند تحولاتى که این لغت از عهد افلاطون تا کنون پیدا کرده و معانى گوناگونى که به خود گرفته نادیده گرفته کلیه دانشمندان غیر مادى را از قبیل افلاطون و ارسطو و دکارت و کانت و غیرهم‏ «ایده آلیست» مى‏خوانند و از افلاطون و ارسطو به عنوان دو فیلسوف ایده آلیست بزرگ یونان یاد مى‏کنند و چنین وانمود مى‏کنند که انحراف از اصول ماتریالیسم به ایده آلیسم یعنى «سفسطه» مى‏کشاند. مثلًا دکتر تقى ارانى با آنکه در جزوه ماتریالیسم دیالکتیک ایده آلیسم را مطابق تعریف فوق تعریف مى‏کند، پس از آنکه عقیده ایده آلیست معروف «برکلى» و عقیده دکارت را در باب خواص اولیه و ثانویه اجسام و عقیده کانت را در ذهنى بودن زمان و مکان نقل مى‏کند، اینطور به گفته خود ادامه مى‏دهد:

 «شرح کلیه اقسام ایده آلیسم از موضوع مقاله ما خارج و باعث اطاله کلام خواهد شد زیرا ایده آلیسم انشعابات بسیار پیدا کرده و هر فیلسوف به خیال خود چیزى بافته و استدلال یا تحقیقى مخصوص به خود کرده و به قول خود دلیل جدیدى بر اثبات ذهنى بودن عالم پیدا نموده است.»

منظور از تذکر این نکته مناقشه در اصطلاح نیست، زیرا هر فیلسوفى حق دارد براى خود اصطلاح خاصى داشته باشد. چه مانعى دارد که ایده آلیسم را در مقابل ماتریالیسم اصطلاح کنیم؟ و البته در این صورت ایده آلیسم معناى دیگرى غیر از اصالت تصور خواهد داد. منظور این است که اصطلاحات مختلف را نباید منشأ هو و مغلطه قرار داد.

حقیقت این است «ایده آلیسم» که به معناى «اصالت تصور» است در مقابل «رئالیسم» است که به معناى «اصالت واقع» مى‏باشد و «ایده آلیست» کسى است که جهان خارج از ظرف ذهن را منکر است مانند پروتاگوراس و گرگیاس از قدماى یونان و برکلى (berkli) و شوپنهاور (schopenhauer) از متأخرین اروپا؛ و اما الهى یا روحى بودن ربطى به ایده آلیسم ندارد. ما با آنکه تمام اصول ایده آلیستى را باطل مى‏کنیم و هیچ نوع اصالتى براى ذهن قائل نیستیم، با یک نظر واقع بینى عقاید الهى و روحى خود را با دلائل محکم اثبات مى‏کنیم.

 

مجموعه آثار /شهید مطهری(ره)/انتشارات صدرا/1379/ج 6/ ص 78

 

 

  • عیسی شیروانی
۰۹
دی

ایده آلیسم

کلمه «ایده» (aedi) اصلا یونانى است و معانى مختلفى از قبیل ظاهر، شکل، نمونه و غیره از برایش ذکر شده است و از اصل یونانى «ایده‏ئیو» که به معناى دیدن است، مشتق شده.

اول کسى که در اصطلاحات فلسفى، این کلمه را به کار برده افلاطون است که به اعتبار یکى از معانى لغوى آن (نمونه) آن را در مورد یک سلسله حقایق مجرّده که خود قائل بوده و امروز در میان ما به نام «مثل افلاطونى» معروف است، استعمال کرده است.

افلاطون براى هر نوعى از انواع موجودات جهان ماده یک وجود مجرد عقلانى که افراد محسوسه آن نوع پرتو او و او نمونه کامل آن افراد است قائل است و او را «ایده»- که مترجمین دوره اسلامى «مثال» ترجمه کرده‏اند- مى‏خواند. افلاطون منکر وجود افراد محسوسه نیست، بلکه وجود آنها را متغیر و جزئى و فانى مى‏داند، بر خلاف «ایده» یا «مثال» که به عقیده وى داراى وجود لایتغیر و کلى و باقى است.

در میان مسلمین، «اشراقیّون» به مثل افلاطونیه معتقد بودند. میر فندرسکى در قصیده معروف خود اشاره به این مطلب مى‏کند آنجا که مى‏گوید:

 چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى             صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى‏

  صورت زیرین اگر با نردبان معرفت             بر رود بالا همى با اصل خود یکتاستى‏

  صورت عقلى که بى‏پایان و جاویدان بود             با همه و بى‏همه مجموعه و یکتاستى‏

این سخن در رمز دانایان پیشین سفته‏اند             پى برد در رمزها هر کس که او داناستى‏

در نیابد این سخن را هیچ فهم ظاهرى             گر ابو نصرستى و گر بو على سیناستى‏

 از کسانى که سخت با اعتقاد به مثل افلاطونى مخالف بوده و بر آن طعنه‏ها و تشنیعاتى وارد کرده «شیخ الرئیس ابو على بن سینا» است.

طبق عقیده افلاطون افراد متغیر مادى تنها به حواس ادراک مى‏شوند ولى علم به آنها تعلق نمى‏گیرد زیرا علم به چیزى تعلق مى‏گیرد که کلى و خارج از حیطه زمان و مکان است و آن همان «ایده» است.

بنا بر آنچه از کتب تاریخ فلسفه استفاده مى‏شود، تا اواخر قرن هفدهم «ایده آلیسم» تنها به این مسلک (اعتقاد به مثل) گفته مى‏شده و مورد استعمال دیگرى نداشته ولى بعدها موارد استعمال زیادى پیدا کرده، و حتى گفته شده است شاید هیچیک از لغات دنیا اینقدر معانى مختلف به خود ندیده است.

اما معناى اصطلاحى که اخیراً شایع شده و مادیین نیز در کتب خود طبق همان معنا «ایده آلیسم» را تعریف مى‏کنند و در این مقاله هم رعایت همین اصطلاح شده این است که «ایده» یعنى مطلق تصورات ذهنى (اعم از حسى و خیالى و عقلى) و ایده آلیسم یعنى مسلک کسانى که ایده یا تصورات ذهنى را اصیل مى‏دانند، یعنى این تصورات را صرفاً مصنوع خود ذهن مى‏دانند و به وجود خارجى این صور در عالم خارج قائل نیستند.

این مسلک از لحاظ اینکه منکر یک امر بدیهى است و جهان خارج را هیچ در هیچ مى‏داند و اساس سوفیسم نیز بر انکار بدیهیات و هیچ در هیچ بودن جهان خارج است در این مقاله مرادف با سفسطه و نقطه مقابل «رئالیسم» که به معناى اصالت واقعیت است، قرار داده شده.

این نکته ناگفته نماند: مادیین با آنکه ایده آلیسم را طبق همین اصطلاح اخیر که مرادف با سفسطه است در کتب خود تعریف مى‏کنند تحولاتى که این لغت از عهد افلاطون تا کنون پیدا کرده و معانى گوناگونى که به خود گرفته نادیده گرفته کلیه دانشمندان غیر مادى را از قبیل افلاطون و ارسطو و دکارت و کانت و غیرهم‏ «ایده آلیست» مى‏خوانند و از افلاطون و ارسطو به عنوان دو فیلسوف ایده آلیست بزرگ یونان یاد مى‏کنند و چنین وانمود مى‏کنند که انحراف از اصول ماتریالیسم به ایده آلیسم یعنى «سفسطه» مى‏کشاند. مثلًا دکتر تقى ارانى با آنکه در جزوه ماتریالیسم دیالکتیک ایده آلیسم را مطابق تعریف فوق تعریف مى‏کند، پس از آنکه عقیده ایده آلیست معروف «برکلى» و عقیده دکارت را در باب خواص اولیه و ثانویه اجسام و عقیده کانت را در ذهنى بودن زمان و مکان نقل مى‏کند، اینطور به گفته خود ادامه مى‏دهد:

 «شرح کلیه اقسام ایده آلیسم از موضوع مقاله ما خارج و باعث اطاله کلام خواهد شد زیرا ایده آلیسم انشعابات بسیار پیدا کرده و هر فیلسوف به خیال خود چیزى بافته و استدلال یا تحقیقى مخصوص به خود کرده و به قول خود دلیل جدیدى بر اثبات ذهنى بودن عالم پیدا نموده است.»

منظور از تذکر این نکته مناقشه در اصطلاح نیست، زیرا هر فیلسوفى حق دارد براى خود اصطلاح خاصى داشته باشد. چه مانعى دارد که ایده آلیسم را در مقابل ماتریالیسم اصطلاح کنیم؟ و البته در این صورت ایده آلیسم معناى دیگرى غیر از اصالت تصور خواهد داد. منظور این است که اصطلاحات مختلف را نباید منشأ هو و مغلطه قرار داد.

حقیقت این است «ایده آلیسم» که به معناى «اصالت تصور» است در مقابل «رئالیسم» است که به معناى «اصالت واقع» مى‏باشد و «ایده آلیست» کسى است که جهان خارج از ظرف ذهن را منکر است مانند پروتاگوراس و گرگیاس از قدماى یونان و برکلى (ilkreB) و شوپنهاور (reuahnepohcS) از متأخرین اروپا؛ و اما الهى یا روحى بودن ربطى به ایده آلیسم ندارد. ما با آنکه تمام اصول ایده آلیستى را باطل مى‏کنیم و هیچ نوع اصالتى براى ذهن قائل نیستیم، با یک نظر واقع بینى عقاید الهى و روحى خود را با دلائل محکم اثبات مى‏کنیم.

 

مجموعه آثار /شهید مطهری/انتشارات صدرا/1379/ج 6/ ص 78

 

 

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۰۹
دی

مکتب شکاکان(سپتی سیسم،لا أدریون)

از دوره ارسطو به بعد گروه دیگرى پیدا شدند که آنها را «لا ادریّون» یا «شکّاکان» مى‏گویند و مسلک آنها را سپتى سیسم (mSicitpecs) مى‏نامند. این گروه به عقیده خود راه وسطى را انتخاب نمودند، نه پیرو سوفسطائیان شدند که مى‏گفتند واقعیتى خارج از ظرف ذهن انسان وجود ندارد و نه عقیده سقراطیون را پسندیدند که گفتند مى‏توان به حقایق اشیاء نائل شد. این جماعت گفتند انسان وسیله‏اى براى رسیدن به حقایق اشیاء که قابل اطمینان باشد ندارد، حس و عقل هر دو خطا مى‏کنند، راههاى منطقى که ارسطو براى مصونیت از خطا باز نمود کافى نیست، راه صحیح براى انسان در جمیع مسائل توقف و خوددارى از رأى جزمى است؛ حتى مسائل ریاضى از قبیل حساب و هندسه را نیز باید به عنوان احتمال پذیرفت و با تردید تلقى نمود.

 

مجموعه آثار /شهید مطهری/انتشارات صدرا/1379/ج 6/ ص 77

 

 

 

 

 

  • عیسی شیروانی