علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «فلسفه :: فلسفه اسلامی» ثبت شده است

۲۸
اسفند

چگونگی تحقق خارجی زمان

اگر در ماهیت زمان اندک تأملی شود ، دانسته می شود که ماهیت آن چیزی جز یک اعتبار فلسفی نیست . اعتباری بودن زمان از نوع اعتبارات اجتماعی ای نیست که درحکمت عملی و در حوزه فقه و حقوق وجود دارد . زمام اعتبارات عملی به دست اعتبار کنندگان است ؛ امام زمام اعتبارات فلسفی به واقعیت خارجی است ، بود و نبود اعتبارات فلسفی وابسته به حضور معتبران نیست . اعتبارات فلسفی را معتبر ناگزیر در می یابد ؛ و به همین دلیل از حقایق خارجی است و زمان به این لحاظ امری واقعی و خارجی است .

زمان با آنکه واقعیت خارجی است ، حقیقتی ممتاز از وجود معروض خود ندارد ؛ یعنی نظیر سیاهی و یا حرارت نیست تا وجودی ممتاز از وجود معروض خود داشته باشد . زمان از عوارض تحلیلیه معروض بالذات خود است . واقعیتی که معروض زمان است ، حقیقتی است که در  فضای ذهن از آن هم معنای ماهوی دریافت می شود و هم مفهوم هستی فهمیده می شود ؛ و هم حرکت و زمان از آن انتزاع می گردد.

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 14/ص 266

 


  • عیسی شیروانی
۲۸
اسفند

تعریف سرمد ، دهر و زمان

اگر نسبت موجود مجرد به ذواتی در نظر گرفته شود که وجود دائمی داشته و منزه از تغییر هستند ، جوهر مفارق از این جهت ، سرمد نامیده می شوند .

اگر نسبت آن با اموری در نظر گرفته شود که در آنها حرکت و تغییر است ؛ یعنی اگر نسبت جوهر مفارق با اموری در نظر گرفته شود که آن امور ظرف متغییرات هستند ، دهر پدید می آید .

 اگر جوهر مجرد با خود متغیرات و نه با ظرف آنها سنجیده ، شود زمان پدید می آید .

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 14/ص 281

 


  • عیسی شیروانی
۲۷
اسفند

فرق بین فاعل های قسری و تسخیری

جبر در جایی است که شیء مورد فعل باشد و مصدر نباشد ، بلکه ابزار دست فاعل باشد . تسخیر به این معناست که شیء مصدر فعل است و کاری را انجام می دهد که با میل و یا خواسته درونی او هماهنگ است ؛  لیکن به رهبری عامل خارج . در تسخیر راهنمایی از بیرون نحوه فعل و کاری را که مربوط به دیگری است هدایت می کند . وقتی که انسان آبی را با فشار به بالا می برد ، بر خلاف میل طبیعی با جاذبه و مانند آن کار می کند ؛ و لکن آبی که از دامنه کوه سرازیر می شود ، مطابق میل خود کار می کند و هدایت کشاورز سبب می شود تا آب از پای  نهالهایی که کشت شده است ، عبور کند . تسخیر آب از لحاظ جریان توسط کشاورز به معنای راهنمایی و هدایت اوست به گونه ای که مانع هدر رفتن آب می شود.

انبیاء در هدایت و رهبری جامعه نیز فاعل بالقسر نیستند . همان گونه که جهان در نظام اصلی خود با تسخیر اداره می شود و هر موجودی به اقتضای طبیعت و میل کار خود را انجام می دهند ، انسانها نیز با خواسته های ارادی کار خود را انجام می دهند و کار آنها ارادی و اختیاری است . انبیاء نسبت به انسانها فاعل بالتسخیر هستند ، برخی از خواسته های ما خواسته های کاذب است و انبیاء نفوس را به گونه ای هدایت می کنند که در مسیر کمال خود حرکت کنند و به هدر نروند .

بر اساس تفکر جبری ، وقتی که انسان مصدر کار نباشد و مورد کار باشد ، فاعل بالتسخیر نیز نمی تواند وجود داشته باشد .

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 13/ص 226

 


  • عیسی شیروانی
۲۷
اسفند

چرا حرکت در بعضی از مقولات وجود ندارد.

... اگر حرکت در مقولاتی که تدریج در آنها مأخوذ است واقع شود ، حرکت در حرکت لازم می آید ؛ و حرکت در حرکت محال است . پس وقوع حرکت در این مقولات ، محال است .

بیان تلازم تقدم و تالی این است که حرکت خروج و هجرت تدریجی شیء از قوه به فعل است ؛ و اگر خود آن مسافت امر تدریجی باشد ، چون مقولاتی که مسافت هستند به تدریج ظهور پیدا می کنند ، شیء متحرک در مسافت برای هجرت از هر یک از قطعات مسافت باید در انتظار به فعلیت رسیدن آن باشد تا هجرت از ان قطعه را انجام دهد ؛ و لازم آن تبدیل حرکت به سکون در حال حرکت است .

 

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 12/ص 445


  • عیسی شیروانی
۲۷
اسفند

توجیه معاد جسمانی

چون حقیقت انسان به نفس او است ، با آنکه بدن شهید آسیب می بیند ، او هم چنان زنده است : (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)(آل عمران / 169).

راه عدالت غیر از راه تساوی است . در عدالت سهم هر بخش به اقتضای همان بخش داده می شود . رویکرد عادلانه درباره نفس و بدن این است که ترکیب بدن و نفس حقیقی باشد ؛ نه اعتباری ، در این ترکیب هر دو بخش نقش یکسان نداشته باشد ، مقومیت شیئیت انسان به بدن او نیست ؛ بلکه نفس اوست ؛ و لکن تا هنگامی که انسان در دنیا زندگی می کند ، بدن در شیئیت او سهیم است هنگامی که آدمی رخت بر می بندد نفس باقی است . البته جریان برزخ با صحنه قیامت متفاوت است .

تاکید مکرر و مستمر صدرالمتالهین (ره) بر اینکه در طرف ماده ، ابهام است و در طرف صورت ، تعین است ، به این دلیل است که در ترکب بدن و نفس ، جزء مادی ؛ یعنی بدن با ابهام خود حضور دارد ، به گونه ای که اگر بدنی از دست برود ، نفس با بدنی دیگر خواهد بود ، در ترکیب حقیقی نفس با بدن ، بدن معین دخیل نیست ، به همین دلیل انسان در طول عمر چندین بار سلولهای بدن آن عوض می شود ؛ و گاهی با جراحی برخی از اعضای جدید به آن پیوند زده می یابد ، به همین دلیل عضوی که به بدن زنده پیوند می خورد ، بعد از پیوستن در نجاست و طهارت حکم همان بدن را پیدا می کند و در قیامت نیز بدن انسان در حقیقت انسان دخیل است ، همان گونه که در دنیا دخیل است . نفس در هر موطن که باشد بدن خود را در تسخیر خود به همراه دارد ، در قبر ، در برزخ و در قیامت ، حقیقت انسان به فصل اخیر و به صورت اوست و صورت او بدون بدن نیست . ترکیب صورت با بدن ترکیب حقیقی است و در این ترکیب صورت و بدن سهم مساوی و یکسان ندارند ؛ بلکه نفس اصل و بدن فرع آن است و اصل و فرع بودن نفس و بدن ، مختص به دنیا نیست .

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 13/ص 209

 


  • عیسی شیروانی
۲۹
خرداد

چرا حرکت در بعضی از مقولات وجود ندارد؟


... بیان استدلال در قالب قیاس استثنایی به اجمال این است که اگر حرکت در مقولاتی که تدریج در آنها ماخوذ است واقع شود ، حرکت در حرکت لازم می آید ؛ و حرکت در حرکت محال است ، پس وقوع حرکت در این مقولات ، محال است .

بیان تلازم تقدم و تالی این است که حرکت خروج و هجرت تدریجی شیء از قوه به فعل است ؛ و اگر خود آن مسافت امر تدریجی باشد ، چون مقولاتی که مسافت هستند به تدریج ظهور پیدا می کنند ، شیء متحرک در مسافت برای هجرت از هر یک از قطعات مسافت باید در انتظار به فعلیت رسیدن آن باشد تا هجرت از آن قطعه را انجام دهد ؛ و لازم آن تبدیل حرکت به سکون در حال حرکت است .

 

رحیق مختوم/ج 12/آیت الله جوادی آملی/چاپ دوم 1394/انتشارات اسراء/ص 445

 


  • عیسی شیروانی
۲۹
خرداد

آیا حرکت در جوهر ، محسوس است ؟


برای پرسش فوق دو پاسخ داده می شود ، پاسخ اجمالی و پاسخ تفصیلی .

پاسخ کوتاه این است که حرکت در جوهر به این معناست که حرکت در جوهر به این معناست که حرکت در مقوله ی جوهر است ؛ یعنی جوهر مسیر حرکت است ، همان گونه که حرکت در کمّ به این معناست که حرکت در مقوله ی کم است و کم مسیر حرکت است . معنای حرکت در جوهر این نیست که هر جوهری مسافت حرکت است ، همان گونه که معنای حرکت در کم نیز این نیست که همه ی کمیات در همه ی حالات مسیر حرکت هستند ؛ سنگ یک کیلو سالها در دل کوه با همین کمیت قرین است . بنابراین جوهر نیز با آن که مسافت حرکت قرار می گیرد ، در بسیاری از مواقع نیز می تواند مسیر حرکت نباشد ؛ و یک صورت جوهری تا زمانی مدید برای شیء ثابت بماند ؛ و در نتیجه شیء در جوهر خود ساکن و غیر متحرک باشد .

پاسخ تفصیلی این است که حرکت در جوهر و امثال آن ، نظیر حرکت های عادی نیست که به سرعت انجام شود و یا به چشم دیده شود ، سنگی که در دل کوه ثابت دیده می شود ، پس از میلیونها سال لعل در بدخشان و یا عقیق اندر یمن می گردد و تبدیل شدن آن به لعل و عقیق دفعی و سریع نیست ، بلکه بطیء و کند است ، به همین دلیل حرکت آن محسوس نیست و محسوس نبودن آن دلیل بر ساکن بودن نیست . اصل حرکت امر حسی نیست و یک امر عقلی است ؛ یعنی عقل آن را به کمک حس می یابد ، پس اگر اصل حرکت و مخصوصاً حرکت در جوهر ، امری محسوس نیست و عقل به ادارک آن می پردازد ، نمی توان مدعی شد که حرکت سنگ را در دل کوه نمی بینیم و یا آن که ما سنگ را در دل کوه ساکن می بینیم . حرکت جوهری  نظیر حرکت آب جویبار ، نرم و آرام است ، ثابت پنداشتن جوهر مثل همان وقتی است که عکس در هر لحظه  حرکت آب تغییر پیدا می کند و انسان آن عکس را ثابت می پندارد .

آن مبدل شد در این جو چند بار       عکس ماه وعکس اختر برقرار  

 

رحیق مختوم/ج 12/آیت الله جوادی آملی/چاپ دوم 1394/انتشارات اسراء/ص 265


  • عیسی شیروانی
۲۹
خرداد

معنای تقسیم اولی در فلسفه


... معنای تقسیم اولی این است که محمول مستقیماٌ عارض موضوع فلسفه باشد و برای عروض بر موضوع ، واسطه در عروض نداشته باشد .


رحیق مختوم/ج 12/آیت الله جوادی آملی/چاپ دوم 1394/انتشارات اسراء/ص 125

 


  • عیسی شیروانی
۲۶
دی

فرق تشکیک در حکمت متعالیه و عرفان

تشکیک حکمت متعالیه با تشکیکی که در عرفان نظری طرح می‏شود در جهاتی متفاوت‏اند که به دو عنصر محوری آن تفاوت اشاره می‏شود:

1. تشکیک حکمت در وجود است و تشکیک عرفان در ظهور وجود نه در خود وجود.

2. در تشکیک حکمت، واجب در سلسله تشکیک واقع شده و نقطه آغازین این سلسله است؛ ولی در عرفان، واجب کاملاً از سلسله تشکیک خارج است و نقطه آغازین سلسله تشکیکی را ظاهر اول تشکیل می‏دهد نه واجب، زیرا سلسله تشکیکی را ظهور تأمین می‏کند نه وجود و واجبْ وجود است نه ظهور وجود. سلسله تشکیکی ظهور وجودند نه خود وجود.

 

عین نضّاخ /آیت الله جوادی آملی/انتشارات إسراء/1390/ج 2/ ص 207

  • عیسی شیروانی