سه دلیل بر وجود حس مشترک
سه دلیل بر وجود حس مشترک
وجه اول اینکه اگر قوه ای به نام حس مشترک نباشد هرگز تمایز و جدایی بین ادراکات حواس پنجگانه متصور نمی بود و آدمی قادر به جمع ادراکات گوناگون در شیء واحد نمی شد . به تعبیر دیگر به طفیل وجود قوه ی حس مشترک است که حیوان با بو کردن غذایی به خوردن آن مایل می شود و یا با دیدن چوبی می گریزد ، چرا که در نفس بوییدن ، میل به غذا داشتن و یا در نفس دیدن ، گریختن متحقق نیست ، مگر اینکه قائل به مجمع واحدی در حیوان شویم که حیوان با ادراک اثری از شی ای واحد منتقل به اثر دیگر آن شده و عکس العمل خاصی در برابر آن نشان می دهد . و به همین خاطر است که حس مشترک را مظهر اسم شریف «یا من لایشغله شأن عن شأن» خوانده اند ، چرا که ادراک جهتی او را از ادراک جهت دیگر باز نمی دارد . (ص 515)
... دلیل دوم اینکه ما در هنگامی که باران تند از آسمان می بارد وقتی به باران نگاه می کنیم ، قطرات باران را همانند خط مستقیمی می ببینیم که یک سر آن به آسمان و سر دیگر به زمین متصل است ، در حالی که آنچه در خارج واقعیت معینی دارد قطرات منفصل آب است که دائماً پشت هم می بارند پس دلیل دیدن یک خط مستقیم از آب چیست ؟ معلوم می شود قوه ای در ما وجود دارد که صورت تک تک این قطرات در آن نقش می بندد و چون سرعت آن بسیار بالا است و هنوز تا صورت قطره قبلی زائل نشده ، صورت قطره بعدی پدیدار می شود ، از امتداد ارتسام این قطرات پشت سر هم ، خط مستقیمی پندار می شود . پس آنچه می بینید قطرات منفصل باران است و آنچه حس مشترک ادراک می کند صورت خط مستقیمی است که اتصال ارتسام این واقعیت پدید می آید ، و این خود دلیل مستقلی است بر وجود قوه ای به نام حس مشترک . (ص 516)
... دلیل سوم ما بر وجود حس مشترک بر خلاف دو دلیل قبل ، مربوط به ادراک صور خیالیه است و آن اینکه مَبرسمین یعنی افرادی که بیماری «بَرسام» مبتلا شده اند صوری را مشاهده می کنند و از آن رنج می برند که آن صور را غیر آن افراد بیمار نمی بینند ، چرا که آن صور اصلاً واقعیت خارجی ندارند تا مورد مشاهده قرار گیرند . ادراک صوری که هیچ واقعیتی در متن خارج ندارند خود دلیلی دیگر بر وجود حس مشترک به شمار می آید . (ص 516)
در ذیل وجه سوم باید به عرض برسانیم که علاوه بر مَبرسمین ، برای اهل سلوک و ارباب مکاشفه نیز ادراک امورری است که دیگران را قادر به ادراک آن اصوات و صور نیست .
پس ادراک صوری در خارج از نفس تحقق ندارند دو قسم است ؛ گاه در حال مرض است مثل مبرسم که چیزهایی را مشاهده می نماید که تحقق در ماده ندارند و گاه در حال صحّت است مثل نفوس شریفه که صور بهیّه و اصوات حسنه و غیر آن را مشاهده می کنند و شکی در آن ندارند.
شرح مراتب طهارت/داود صمدی آملی/چاپ اول 1389/انتشارات روح و ریحان/تک جلدی/ص 518
- ۹۶/۰۵/۲۰