علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرح العیون» ثبت شده است

۱۵
آبان

عبارتند از : طبع ، نفس ، قلب ، روح ، سرّ ، خفیّ و أخفی

1.مرتبه ای از وجود انسان ، طبع است . چرا انسان این مرتبه را دارد ؟ چون انسان مبدأ برای حرکت و سکون است . از آن جهت که انسان مبدأ حرکت و سکون است –به خلاف سنگ- به آن «طبع» گفته می شود .

2.به اعتبار مبدئیّت انسان نسبت به ادراکات جزئیه ، به آن «نفس» می گویند .

3.خصوصیّت دوّم نفس این است که ادراک کلیّات می کند . هنگامی که نفس ادراک جزئیات کرد ، آماده می شود برای اینکه مدرکات کلیّه در عالم بالا به او افاضه شود . در این مرحله ، نفس انسان را «قلب» می گویند . این بعدی از وجود انسان است که ادراک کلیّات و علوم را تدوین می کند . به همین جهت حیوانات ادراک کلیّات ندارند . اگر داشتند ، آنها نیز علوم مدوّنه و قواعد کلیّه داشتند .

4.مقام چهارم عبارت است از اینکه انسان پس از آنکه ادراک کلیّات و مرتبه سوّم را تمام کرد ، به مرتبه ی روح یعنی ملکه ی بسیطه ای که خلّاقه ی تفاصیل است در وجود انسان ایجاد شود ؛ مثل اینکه ملکه ی فتوا در انسان پیدا شود . انسان می تواند در اثر مزاولت و ممارست ادراک کلیّات ، به جایی برسد که یک ملکه ی خلّاقه ی تفاصیل و معقولات در وجودش ایجاد شود که به إذن الله و به حول الله بتواند معانی مفصّله ای در وجود خود ایجاد کند ؛ چنانکه حضرت عیسی علیه السلام مرده را به إذن الله زنده می کرد . به این جهت مقام «روح» می گویند .

5.مرتبه ی پنجم عبارت است از «سرّ» به اعتبار اتحاد انسان با عقل فعّال . عقل فعّال ، ملکی از ملائکه است . انسان هنگامی که از مادیّات تفوّه پیدا کرد ، تناسبی با عقلیِات و تناسخی با ملکوتیان و جواهر مجرّده پیدا می کند . هیچ وقت انسان آن ملک نمی شود ، اما فانی در او می شود ؛ یعنی ارتباط و تناسب با او و تقّرب به او پیدا می کند . از آن جهت که موجود دانی نسبت به موجود عالی ، چیزی جز رقیقه و عکس او نیست ، چنین تعبیر می کنیم که فانی در عقل فعّال است . به این مرتبه «سرّ» می گویند .0

6.مرتبه ی دیگر مرتبه ی «خفیّ» عبارت است از فناء انسان در مقام واحدیّت که مقام اسماء و صفات باشد .

7.آخرین مرتبه ی فناء در مقام أحدیّت است که مقام ذات باشد . به این مرتبه «أخفی» می گویند .

شرح دروس منظومه ج2 ص 23

  • عیسی شیروانی
۰۹
آبان

... مگر نه این است که به جناب ابن عربی ، در یک تمثّل انسانی ، «فصوص الحکم» را اعطاء کردند ؟ حال ممکن است عده ای بگویند کتابی چون «فصوص الحکم» چیزی جز بافته های خیالی ابن عربی نیست ، که در جواب ایشان جناب الهی قمشه ای فرموده است : «اگر یافتند که خوب یافتند ؛ و اگر بافتند چه خوب بافتند

حق است به کسانی که درصدد انکار این حقایق اند بگوییم : شما که مدعی بطلان این حقایق هستید و آن ها جز بافته ای نمی دانید ، آیا می توانید کتابی را مثل «فتوحات» ، «فصوص الحکم» ، «مصباح الأنس» ، «تمهید القواعد» ، «أسفار» و «سرح العیون» را به قلم آورید ؟به تعبیر شریف علامه طباطبائی «قدس سرّه الشریف» :

«به راستی اگر اولین و آخرین در مادون مقام عصمت جمع شوند ، آیا می توانند کتابی مثل «فتوحات» و «فصوص الحکم» را بنویسند ؟»

مگر کسی می تواند به فصوص بیست و هفت گانه ی «فصوص الحکم» جناب ابن عربی ، فصّی را به نام «فصّ حکمه عصمتیه فی کلمه الفاطمیه» بیفزاید ؟

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ص 23

  • عیسی شیروانی