«مَثَل» به معنی نظیر و نمونه است ؛ یعنی فردی که نشان دهنده شخصیّت فرد دیگر باشد ، به آن مَثَل گویند .
مبانی فلسفه ی اسلامی/آیت الله امینیان/ص 23
«مَثَل» به معنی نظیر و نمونه است ؛ یعنی فردی که نشان دهنده شخصیّت فرد دیگر باشد ، به آن مَثَل گویند .
مبانی فلسفه ی اسلامی/آیت الله امینیان/ص 23
فارابی فلسفه را عین آراء اهل مدینه فاضله می دانست و معتقد بود که رئیس مدینه باید فیلسوفی باشد که علم خود را از مبدأ وحی می گیرد . در واقع رئیس فیلسوف مدینه ی فارابی ، نبیّ است . و دین صحیح به نظر او عین فلسفه است .
فارابی موسس فلسفه ی اسلامی/رضا داوری/ص 13
در برابر این موج شکاکیّت یعنی «سوفیسم» معروف ترین اندیشمندی که قیام کرد و به نقد آراء و انکار آنان پرداخت سقراط بود .
وی خود را «فیلاسوفوس» خواند . کلمه ی «فیلاسوفیا» در لغت یونانی مرکب از دو قسمت است : «فیلو» و «سوفیا» ، فیلو به معنای دوستداری و کلمه ی سوفیا به معنای دانائی و دانش است . پس کلمه ی فیلوسوفیا بمعنی دوستداری دانش و فیلوسوفوس به معنای دوستدار دانش است .
«فلسفه» نیز مصدر جعلی و عربی کلمه ی «فیلوسوفیا» است و «فیلسوف» از آن ساخته شده است .
درآمدی بر آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص32
در تاریخ نوشته اند که علت گزینش لقب «فیلوسوفوس» توسط سقراط برای خود دو چیز بوده است : یکی تواضع و اعتراف به نادانی خود ، و دیگری تعرض او به سوفیستها که خود را حکیم می خواندند و در عین حال برای مقاصد مادّی و اغراض سیاسی دست به کار تعلیم و تعلّم مغالطه و جدل و ایجاد شکاکیبت بودند .
آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص32
تعریف یک علم به چند طریق ممکن است :
1.تعریف به مسائل : مثل اینکه در تعریف ریاضیّات بگوییم علمی است که از جمع ، تفریق و ضرب و تقسیم و ... بحث می کند .
2.تعریف به موضوع : مثل اینکه بگوییم ریاضیّات علمی است که از احوال کمیّت سخن می گوید .
3.تعریف به غایت و فائده : مثل اینکه بگوییم ریاضیات علمی است که محاسبات را بر ما آسان می کند. گاهی هم ممکن است در تعریف یک علم به همه یا برخی از عناصر فوق اشاره شود.
بهترین راه برای تعریف یک علم این است که نخست موضوع آن کاملاً مشخص شود و سپس مسائل آن علم و ماهیّت آنها کاملاً روشن گردد و با توجّه به همه ی این جهات ، تعریف علم ارائه شود.
آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص47
از اوائل قرن ششم تا اواخر قرن پانزدهم میلادی را در تاریخ اروپا «قرون وسطی» می نامند. ویژگی کلی این ده قرن ، تسلط کلیسا بر مراکز علمی و برنامه ی مدارس و دانشگاهها بود. فلسفه ای که در این دوران در مدارس وابسته به کلیسا تدریس می شد ، فلسفه ی مَدرسی یا اسکولاستیک(schoolastic) خوانده می شود. در فلسفه ی اسکولاستیک علاوه بر منطق و الهیّات و اخلاق و سیاست و پاره ای از طبیعیات و فلکیّات مورد قبول کلیسا ، قواعدِ زبان و معانی و بیان نیز گنجانیده شده بود و لذا «فلسفه» در آن عصر ، مفهوم و قلمرو وسیع تری یافت و شامل پاره ای علوم اعتباری نیز می شد .
آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص35
... بعضی امور عامه را تعریف کنند که عبارت از آن گونه معانی کلیه ای که همه ی موجودات را شامل گردد و اختصاص به قسم خاصّی پیدا نکند ؛ یعنی واجب و ممکن ، جوهر و عرض ، مجرد و مادی ، همه را فرا گیرد . و این تعریف به بسیاری از امور عامه نقض شود ؛ مثل بحث «امکان» ، مبحث «ماهیّت» و «عدم» و «جعل» و غیره که شامل واجب تعالی نشود .
گفته اند حکمت شبه وصفی به إله عالم است . یعنی به واسطه ی این علم روح انسان متصف به صفات الله شود و متخلّق به اخلاق الهی گردد : و این اتصاف و تخلّق روح را از حیات فانی بشریّت بمیراند و نشئه ی باقی ابدیّت حیات بخشد ، پس به زبان حال روحی همی سراید ؛
نیست از خود هستم از دلدار خود چون که جان کردم فدای یار خود
خوش بمردم در رهش زین آب و گل چیست قطره پیش بحر جان و دل
مردم از ظلمت به نور اندر شدم قطره ای دریای پر گوهر شدم
پس به واسطه ی فنای شهودی در انوار جمال الهی ، به دولت بقای ابد رسد و ابتهاج روحی بی حد یابد . و چون هر نفس کمال اشتیاق به ابدیّت حیات خود دارد و وجود خودش را دایم خواهد ، پس چون نظر در این تعریف کند و دریابد که نتیجه ی تحصیل علم و حکمت حیات ابد یافتن است و به تشابه ظلّی در ظلّ وجود ابدی حق شتافتن ، پس مسلم در تمام عمر به تمام قوا در وصول بدین مقصد أعلی منتهای جهد و کوشش در طریق تحصیل بنماید . و این تعریف ، چنانکه اشاره شده از علت غائی مأخوذ است ، زیرا تشابه ظلی و خُلقی به إله عالم یافتن غایت حکمت الهی است ، بدان بیان که در ضمن معنی تعریف گذشت .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص 16
علم به احوال اعیان موجودات بدان گونه که هستند به قدر حوصله ی ادراک بشر . این تعریف علم حکمت را از علت صوری ، که احوال اعیان موجودات است ، أخذ شده ؛ و از علت غایی که قدر قوّت بشری است . و چون هر نفس شیّق به کمال از جهل به احوال عالم متألم و از علم به آن لذّت روحی یابد ، پس از نظر در این تعریف دریابد که سعادت معنوی در تحصیل این علم است ؛ و رسیدن بدان سعادت محرک شوقی او به تحصیل علم گردد .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص 15
گردیدن انسان عالم عقلی مطابق با عالم عینی . یعنی انسان به واسطه ی تحصیل علم حکمت جهانی گردد مانند جهان آفرینش ؛ زیرا حقایق عالمِ وجود همه در نفس ناطقه ی او نقش روحانی بندد ، آنگاه به ذات خود از هر چه در عالم است مستغنی گردد . و در مقام او همی گفته اند :
ای نسخه ی نامه الهی وی آیینه ی جمال شاهی
بیرون ز تو نیست هر چه هستیست از خود بطلب هر آنچه خواهی
و این تعریف برای حکمت روشن است که از علت مأخوذ است . و چون هر نفس را شوق موکد برای آن است که تمام کشور هستی مسخّر او گردد و وجود را مالک مُلک آفرینش بیند ، پس در این تعریف چون نظر کند به رغبت بی حد در پی این علم بگراید ، تا سلطنت حقیقی بر تمام عالم مِلک و ملکوت پیدا کند ، بلکه خود تمام عالم شود . و البته در این راه مقصود بزرگ رنج وی راحت گردد ، زیرا رنج راحت شود چون مطلب بزرگ باشد ، و در راه تحصیل آن قدم به همت عالی بر دارد .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص 15
خروج نفس از نقص و قوّه به سوی کمال لایق او در جانب علم و عمل . و این تعریف مأخوذ از علت مادّی و علت صوری است . اما علت مادّی کمال نفس قابل ، و علت صوری کمال علم وعمل است ؛ و به وجهی کمال علیت غایی نیز هست ، و چون هر نفس را به رهیدن از نقص و رسیدن به کمال اشتیاق ذاتی است ، پس در تعریف موجب نشاط مستعدین و شوق آنها به تحصیل حکومت گردد ، و در نیل به این مقصود رنج و متاعب طریق بر آنها سهل شود .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص 15
... سرّ اینکه تعریف علم را در مقدمه آرند آن است که چون تعریف علم به طور اجمال بر تمام مطالب علم و قواعد آن احاطه دارد و متعلم ابتدای شروع از نظر در تعریف بر اجمالی از علم آگاه شود ، پس در حقیقت وقتی که برای متعلم نخست معِّرفات علم بیان شود ، اجمالی از همه ی علم را به او آموخته اند . و دراین فهم اجمالی محصِّل شوق موکد به فهم تفصیلی آن علم پیدا کند ؛ و در اثر شوق ، رنج و زحمات تحصیل بروی سهل گردد . چنانکه در «رئوس ثمانیه»(امور هشتگانه) معروف در کتب حکمای اقدمین هم ، که در مقدمه می آورده اند ، بدین نظر بوده . و «رئوس ثمانیه» عبارت است از تعریف علم ، بیان فائده علم ، وسمه ی علم (وجه نام گذاردن آن به نامی) و مدوِّن و مخترع علم ، و موضوع علم ، و رتبه ی علم (یعنی بعد از چه علم و قبل از چه باید آموخت) و طبقه ی علم (یعنی از قسم حکمت أعلی یا أدنی یا متوسط است)(الهی یا طبیعی یا ریاضی است) ، و یکی حضور ابواب علم ، که چند باب است . و معلوم است که همه ی این امور هشتگانه یا موجب اطلاع اجمالی محصِّل شود بر مقاصد آن علم ، یا سبب نشاط و رغبت او به تحصیل .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص14
بدانکه در علم منطق مبیّن است که معرّف چیزها یا از آثار و معلومات آنها مأخوذ است ؛ و یا از علّت و اسباب وجود آنها . و در مبحث علّت و معلول چون علل را بر چهار قسم کنند ، علت فاعلی و غائی و مادّی و صوری ، تعریف مشتمل تواند بود بر همه ی آن چهار ، یا مأخوذ از یکی از آنها .
حکمت الهی/حکیم الهی قمشه ای/ص14
بهترین مناسبتهایی که بین مسائل مختلف ، لحاظ می شود و ملاک تمایز علوم قرار می گیرد مناسبت موضوعات است .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 84
موضوع هر دانشی
اولاً : موجب انسجام و وحدت گزاره های آن دانش است ؛
ثانیاً : سبب تمایز دانشهای گوناگون از یکدیگر است ؛
ثالثاً : سبب قرب و بعد و خویشی و یگانگی دانشهاست .
در آمدی بر فلسفه ی اسلامی/عبدالرسول عبودیّت/ص21
مراد از موضوع یک علم ، عنوان جامع و امر مشترکی که در آن راجع به آثار ، احکام ، خواصّ و اقسام آن بحث می شود .
آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص 42
مسائل یک علم عبارت است از قضایایی که موضوعات آنها زیر چتر عنوان جامعی (کل یا کلّی) قرار می گیرند .
موضوع یک علم عبارت است از همان عنوان جامعی که موضوعات مسائل را در بر می گیرد .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح یزدی/ج1 ص 84
به هر حال امر دایر است بین اینکه مسائل نظری (غیر از طبیعیات و ریاضیات) به عنوان علم واحدی در نظر گرفته شود و با تکلّف ، موضوع واحدی برای آنها منظور گردد ، یا معیار و ملاک همبستگی و وحدت آنها ، وحدت هدف و غایت قرار داده شود و یا اینکه هر دسته از مسائل که موضوع مشخصی دارد علم خاصّی تلقّی گردد و از جمله مسائل کلّی وجود ، تحت عنوان «فلسفه ی أَولی» مورد بحث واقع شود چنانکه یکی از اصطلاحات خاصّ فلسفه هم همین است .
به نظر می رسد که این وجه مناسب تر است ، و بنابراین ، مسائل مختلفی را که در فلسفه ی اسلامی تحت عنوان فلسفه و حکمت مطرح می شود به صورت چند علم خاصّ ، تلقی می کنیم و به دیگر سخن : سلسله ای از علوم فلسفی خواهیم داشت که همه ی آنها در روش تعقلی شریکند ولی فلسفه را به طور مطلق بر «فلسفه ی أَولی» اطلاق خواهیم کرد .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح یزدی/ج1 ص 90
موضوع هر یک از علوم فقط شامل محدوده ی خاصّی از جهان است ، ولی موضوع فلسفه عام و فراگیر است .
در آمدی بر فلسفه اسلامی/عبدالرسول عبودیت/ص 20
در فلسفه ، مقصود از «موجود خاص» ، موجود است از آن جهت که ماهیّت خاصّی دارد .
در آمدی بر فلسفه اسلامی/عبدالرسول عبودیت/ص 23