خصائص حس مشترک
اول اینکه حس مشترک مجمع تأدیه ی حواس است .
دوم اینکه ادراک و احساس در حقیقت ، در این قوه صورت می گیرند و قوای پنجگانه ی ظاهر به منزله ی آلات و جواسیس اویند .
سوم اینکه گاهی صور را به غیر از آن گونه ای که در خارج تحقق دارند در خود ترسیم می دهد مانند ادارک خط مستقیمی از قطرات باران .
چهارم اینکه حس مشترک علاوه بر اینکه مجمع تأدیه ی حواس ظاهر است ، محل تصور صور باطن نیز هست که وقتی خواب بر انسان مستولی شد و حواس ظاهر از کارشان دست کشیدند صور أشیاء و مُثُل أشیاء مشهود انسان می گردند . در حقیقت موجود مرئی ، آنی است که در وی صورت گیرد و تمثل یابد چه از خارج در او وارد شود و چه از داخل به سویش برود ، پس حس مشترک حد مشترک بین قوای باطن و ظاهر است . یکی دیگر از خصائص این قوه آن است که وقتی ظاهر ، این قوه را به خدمت واداشت ، حس مشترک از باطن بازداشته می شود و هنگامی که ظاهر از آن دست برداشت باطن بر او دست یافته و صور خیالیه را در آن اظهار می دارد ، چنانچه در حالت خواب و در مرض بَرسام ، صوری مشهود شخص می شوند که دیگران از دیدن آن عاجزند بدین خصیصه گفته اند حس مشترک با اشتغال به ظاهر از باطن و با اشتغال به باطن از ظاهر باز می ماند ، که باید یادآور شد این مطلب مربوط به ارواح غیر روح قدسی و نفس کلیه است . زیرا نفوس کلیّه ای که واجد مقام سامی روح قدسی اند مظهر «یا من لایشغله شأن عن شأن» می باشند و ایشان را توجه به سویی از توجه به سوی دیگر باز نمی دارد . یعنی حس مشترک ایشان پس از توجه نمودن به حسیات و امور خارجیه او را از ادراک صور باطنیه باز نمی دارد و بالعکس برخلاف دیگر نفوس از عامّه .
شرح مراتب طهارت/داود صمدی آملی/چاپ اول 1389/انتشارات روح و ریحان/تک جلدی/ص 520