تشتت افکار موجب سلب اراده می شود .
تشتت افکار موجب سلب اراده می شود .
انسان باید تمام همّ و غمش را در یک مسیر قرار دهد تا به آسانی نفس خود را آرام کند، در غیر این صورت، تشتت و پراکندگی موجب سقوط انسان میگردد. گاه به زندگی دل می بندد و نتیجه ای نمی گیرد، گاه به دنبال دوستان خود می رود و راضی نمی شود، گاه فکر می کند با ازدواج کردن حال خوشی پیدا می کند اما پس از مدتی می بیند که هنوز آرام نگرفته است.
بعضی وقتها انسان آنچنان گرفتار انقلابات قلب می شود که تصمیم گیری از او سلب می شود. دلیلش این است که همّ خود را پراکنده کرده است و به سختی می تواند خود را جمع کند. در این حال دستپاچه می شود. مشکلی را که به سادگی قابل حل است، پیچیده می کند. به عنوان مثال شخصی با مریضی روبرو می شود که از شدت درد فریاد می زند و کمک می خواهد این شخص با دیدن حال مریض آنچنان مضطرب و پریشان می شود که نمی داند آیا باید به دنبال ماشین برود یا همین جا کنار مریض بماند؟ برود به دوستان و رفیقانش خبر دهد یا پدر و مادرش را مطلع کند؟ از طرفی پدر و مادرش هم به مسافرت رفته اند، خود نیز پول ماشین گرفتن و به بیمارستان بردن مریض را ندارد. می بینید در این حال شخص آنچنان پراکنده و مضطرب می شود که دیگر نمی داند چه باید بکند و قدرت تصمیم گیریش سلب می شود. وقتی از او سؤال بکنی در چه حالی؟ میگوید: خودم هم نمی دانم اصلاً چه کار باید بکنم؟ نمی توانم تصمیم بگیرم و... معلوم میشود این شخص چون همّ و اراده اش را در یک مسیر به کار نینداخته و در یک جهت حرکت نکرده پراکنده شده و کار را بر خود مشکل کرده لذا از تصمیم گیری هم باز مانده است. یا اینکه تصور کنید کسی خانه اش آتش گرفته، در این لحظه صاحب خانه آنچنان شوکّه می شود و خود را می بازد که اصلاً نمی تواند کاری انجام دهد. در حالی که همان ابتدا اگر چند ظرف آب بر روی آتش میریخت دیگر آتش چنین شعله ور نمی شد و خانه را نمیسوزانید.
شرح مراتب طهارت/داود صمدی آملی/چاپ اول 1389/انتشارات روح و ریحان/تک جلدی/ص 197
- ۹۵/۰۶/۱۰