علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۷۱ مطلب توسط «عیسی شیروانی» ثبت شده است

۲۰
مهر

 

 

از آنجا که اعراض و از جمله کیفیات از بسائط خارجیه و از مرکبات هستند و مرکب از ماده و صورت نیستند ، تصور و تصدیق هر دو بسیط خواهند بود ؛ به این معنا که بر خلاف مرکبات خارجیه جنس تصور و تصدیق از ماده آنها و فصل آنها از صورت آنها انتزاع نشده است . بنایراین تصور و تصدیق که دو نوع از جنس علم هستند ،  دو نوع  بسیط هستند؛مثل سواد و بیاض که بسیط و دو نوع از انواع لون هستند.

اما بنابر فرموده صدرالمتألهین(ره) که علم را از سنخ وجود ، آن هم وجود مجرد می داند ، البته هر وجودی هویت بسیطه ای است و نمی توان علم حصولی را به عنوان یک جنس به دو نوع تقسم کرد؛چرا که وجود نه جنس و نه نوع برای چیزی است و نه خود جنس و نوع دارد.

پس خواه علم از مقوله ی کیف باشد ، و خواه از سنخ وجود ، این دو قسم اش که تصور و تصدیق است،هر دو بسیط است.«لیس جزءً و کذا لاجزء له»  وجود ، نه جزء چیزی واقع می شود و نه جزء دارد ، بلکه بسیط است.علم هم از سنخ وجود است و بنابراین ،تصدیق هم بسیط خواهد بود.اگر تصور و تصدیق از مقوله ی کیف نیز باشند،کیف در خارج مرکب از ماده و صورت نیست و ازبسائط است.

بنابراین تصور و تصدیق هر دو بسیط اند و از این جاست که ما متوجه می شویم نظر فخررازی نادرست است ؛ و مطابق با واقع نیست که تصدیق را مرکب گرفته است. فخررازی می گوید:تصدیق مرکب است از تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما و حکم به وقوع  و لاوقوع این نسبت.ایشان شرط را «شطر» ،یعنی جزء حساب کرده است، در حالی که تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما جزء تصدیق نیستند که تصدیق مرکب از این سه جزء باشد؛و گرنه اشکال پیش می آید،مثل این است که گفته شود حیوان ،مقسم دو قسم است؛انسان و غیرانسان.

مطالعه رساله تصور و تصدیق صدرالمتألهین برای توضیح این مطلب لازم است.

دروس شرح منظومه ج 1 ص 93

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۹
مهر

 

... برای طیف جوانان لازم و ضروری است که قبل از ورود در ریاضات عملی یک دوره ی کامل سیر نظری مباحث فکری را بگذرانند نا خوب از حیث عقلی قوی شوند . نظر شریف حضرت  استاد علامه حسن زاده آملی روحی فداه این است که سیر و سلوک علمی و نظری خود یک نحوه ی ریاضت عملی است و آن ریاضتی است که کمتر افرادی بدان تن می دهند . نوعاً مردم در پی آنند که دستورالعملی بگیرند و با بعضی از اذکار صرفاً چند خواب و بیداری خوشی را مشاهده کنند و کار را تمام شده بپندارند . این دسته افراد مشابه آن کسی هستند که از اندکی تشنگی برخوردار بوده و با نوشیدن ظرف مختصری از آب سیراب شده و پس از آن دیگر آب را طلب نمی کند . اینگونه از افراد دائماً در خطر هستند و نوعاً دچار مهالک و گردنه ها و کتل های گریز ناپذبر می شوند که گذرکردن ار آنها در حد غیر ممکن و محال است . اکثر خانقاه ها و جاهایی که امروزه به عنوان تصوّف معروف شده است زاییده ی گمراهی ها و خیال پرداریهای همین گروه است .

شرح رساله رابطه علم و دین ص 349

  • عیسی شیروانی
۱۹
مهر

 

 

گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی       دوست ما را و همه جنت فردوس شمارا

کلیّات سعدی ، بوستان ص 451

 

  • عیسی شیروانی
۱۸
مهر

فلسفه چیست؟ این کلمه دو گونه معنا می‌شود؛ یکی تفسیر لفظی فلسفه است و این که فلسفه از نظر لفظی فارسی، عربی یا یونانی است؟ در معنای تحت اللفظی آن می‌گویند که فلسفه مصدر جعلی فیلوسوفیا است، پس فلسفه یک کلمة مرکب و یونانی است.

فیلو یعنی دوستدار، سوفیا یعنی علم. فیلوسوفیا یعنی دوستدار علم. فیلسوف را برای این فیلسوف می‌گویند که محب علم است. عربها از بعضی‌ها کلمات فارسی و یا غیر عربی مصدر جعل می‌کنند؛ مثلاً انسانیت، حیوانیت، حجریّت، اینها مصدر جعلی است، یعنی مصدر واقعی نیست.

مصدر واقعی آن است که فعل و مشتقات آن را داشته باشد، مثل فعل ماضی، فعل مضارع،‌ اسم فاعل، اسم مفعول و ... در حالی که انسانیت فعل ماضی، فعل مضارع، اسم فاعل و اسم مفعول ندارد. انسانیت مصدر جعلی یعنی ساختگی است؛ فلسفه نیز مصدر جعلی است. معنای مصدر جعلی در اینجا یعنی فیلسوفگری کردن، یعنی آدم بخواهد فیلسوفگری کند.

این معنای تحت اللفظی فلسفه است.

سایت آیت الله سیدرضی شیرازی

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۶
مهر

 

ممکن است عده ای بگویند ما از این دو طریق ، معرفت شهودی را که به حقیقت واقع نزدیک تر است بر می گزینیم و در انتظار آن جذبه می نشینیم که ناگاه بر دل مردم آگاه رسد و به یک شب راه صد ساله را طی می نماییم .

در جواب این دسته باید گفت : شما به تضمین چه چیزی از حرکت باز ایستاده و در انتظار آن می نشینید، اگر آن جذبه ی ناگاه ، بر دل شما وارد نیامد چه می کنید ؟ آیا سزاوار است انسان عاقل از نعمت نازنین عقل اش استفاده نکند و آن را به کار نگیرد و فقط در انتظار حقیقتی که ورودش بر پایه امکان و احتمال نادر استوار است بنشیند ؟ پس عاقل با شعور را دور از انصاف است که تفوّه به چنین کلام خامی کند .

شرح رساله رابطه علم و دین ص 87

 

  • عیسی شیروانی
۱۶
مهر

یکی پرسید از بیچاره مجنون            که ای از عشق لیلی گشته دل خون

 

به شب میلت فزونتر هست یا روز             بگفتا گرچه روز است عالم افروز

 

و لیکن با شبم میل است خیلی           که لیل است و بود همنام لیلی

 

همه عالم حَسَن را همچو لیلی است              که لیلی آفرینش در تجلّی است

 

همه رسم نگار نازنین اش               همه همنام لیلی آفرینش

 

همه افراشته ی حُسن و بهایند                همه آئینه ایزد نمایند   

 

نگارستان عالم با جلالش               حکایت می کند از جمال اش

 

چو حُسن ذات خود حُسن آفرین است          جمیل است و جمال او چنین است

 

بسرّ من بسی راز نهفته است               ولیکن قوّت نطقم بخفته است

 

اگر مجنون حسن را دیده بودی             به عقل خویشتن خندیده بودی

 

شرح رساله رابطه علم و دین ص 374

 

  • عیسی شیروانی
۱۵
مهر

در این کتاب بارها اشاره شد که عقل در کنار نقل منبع معرفت دینی است. این سخن هرگز به معنای آن نیست که عقل و استدلالِ تجریدی و نیز حس و تجربه هم‏افق و هم‏طراز با وحی است و حکیم و فیلسوف و متکلم قابل قیاس با انبیا هستند، زیرا مراد از نقل، ادراک و فهم بشر از وحی است نه خودِ وحی، چون خودِ وحی فقط در دسترس انسانهای کامل معصوم؛ مانند انبیاست و آنچه در دسترس بشر عادی است فهم و تفسیر وحی است، پس آنچه هم‏طراز و در کنار عقل منبع معرفت دینی قرار می‏گیرد، ادراک معتبر و مضبوط بشر از وحی است.

در بخش نخست این نوشتار تحت عنوان وحی و نقل به تفاوت این دو اشاره شد. منطقه وحی که حق محض است، منطقه ممنوعه عقلِ انسانهای عادی است و مراحل نازله علوم که طبعاً با خطا و شک هم آمیختگی دارد در دسترس عقلِ بشر عادی است، از این‏رو حکیمان و فیلسوفان و متکلمان گاه خطا می‏کنند؛ اما انبیا و امامان معصوم که بهره‏مند از علم لدنّی هستند و به حریم شهود حق محض باریافته‏اند، در معرض خطا و شک نیستند. وحی جایی است که هیچ شیئی جزمنزل

کلام الهی در آن راه ندارد. آن موطن عصمت محض و حق صرف است و در آنجا به هیچ وجه شک راه ندارد. سرّش آن است که پدیده شک همیشه در جایی است که دو چیز باشد یکی باطل و دیگری حق و این دو با هم مشتبه شوند و یا هر دو حق باشند؛ ولی بر اثر جابه‏جایی بطلانی راه پیدا کند که بازگشت این تعدّد به آن است که یکی حق و دیگری باطل است. در جایی مانند دنیا که حق با باطل درآمیخته، به کمک فکر سعی می‏کنیم شک خود را برطرف کرده، حق را از باطل تمیز دهیم؛ اما در مراحل عالیه جهان، پدیده باطل از اساس راه ندارد و شک پیدا نمی‏شود تا شک ظهور کند و نیاز باشد با کمک تفکر و تعقل، شک و تردید برطرف شود. مقام مخلَصین (به فتح) از دسترس شیطان و شیاطین بیرون است. تجرّد شیطان به حدی نیست که بتواند در آن مقام حضور یافته و با تدلیس و تلبیسِ خودْ حق را به باطل بیامیزد. حتی مقام «دَنی فَتَدَلَّی»[ نجم/8] که در سوره «نجم» به آن اشاره شده به گونه‏ای است که مَلَک عظیم الهی توان حضورِ در آن را ندارد، چه رسد به شیاطین. وقتی شیطنت به آن مقام منیع راه نداشت جا برای باطل نیست و در نتیجه زمینه شک مرتفع می‏گردد.

حاصل آنکه: شک در جایی است که دو سنخ شی‏ء (حق و باطل) وجود داشته باشد؛ لیکن در عرصه حق محض همه چیز حق است، پس جایی برای تردید نمی‏ماند؛ مانند اینکه شما وارد کتابخانه‏ای شوید که جز قرآن هیچ کتابی در آن نباشد، پس هر کتابی که می‏بینید با اینکه در قطر و اندازه و رنگ تفاوت دارند یقین دارید که قرآن است.

منبع :[منزلت عقل در هندسه معرفت دینی -  صفحه 181]

 

  • عیسی شیروانی
۱۵
مهر

به قاعده «الواحد لایصدر عنه إلا الواحد» اشکالات و اعتراضاتی وارد شده است ؛ مثلاً در باب خلقت و آفرینش گفته می شود که اگر بگوییم خداوند متعال - به گفتة مشائین تنها خالق عقل اول است  و این عقل اول ، سایر موجودات را خلقت کرده است ، این با (هل من خالق غیرُ الله)(فاطر.3) و (الله خالق کل شیء)(زمر.63) نمی سازد .

پاسخ این است که کسی که می گوید :«الواحد ...» همان گونه که به این قاعده معتقد است به «لا موثر فی الوجود إلا الله» و «لا حول و لا قوه إلا بالله» نیز معتقد است و هیچ شریکی در خلقت و آفرینش برای پروردگار قائل نیست .

در هر صورت به این اشکال چند پاسخ داده شده است . أولاً در اینجا دسته ای از حکما معتقدند که اولین مخلوق فیض مقدس و نفس رحمانی و وجود منبسط است گرچه بین نفس رحمانی و وجود منبسط به نظر بعضی از عرفا به اعتباری فرق است . ملاصدرا از بین دو گروه جمع کرده است که «اول ماخلق» یا «اول ماصدر» عبارت از همان وجود منبسط یا نفس رحمانی و فیض مقدس است که در اصطلاح عرفا اسامی گوناگونی دارد . تعدد وجود منبسط به تعدد موضوعات است و إلا تکثری ندارد و یک وجود امکانی است . نفس رحمانی هم که به آن می گویند به همین ملاحظه است که نفسی که انسان می کشد ، یک نفس است ؛ ولی از آن حروف زیادی ساخته می شود و در عین حال وحدت اش منسلخ نمی شود . پس خالق تمام مخلوقات خداوند متعال است و هیچ خالقی غیر از خدا نیست . کسی که می گوید اولین مخلوق و نخستین صادر ، عقل اول است می گوید هر عالی ، جامع جمیع کمالات مادون است ؛ اما با زیادتی . پس عقل اول ، جامع جمیع وجودات موجودات است و بنابراین ، صدور عقل اول از حق ، صدور جمیع موجودات است . پس جمیع موجودات از حق صادر شده اند . البته عقل اول اجمال جمیع موجودات امکانی است و موجودات امکانی تفصیل همان عقل اولند ؛ یا صدور عقل اول ؛ یعنی صدور حقیقیت احمدیه همان صدور کل موجودات است و بنابراین ، قاعده «الواحد» هیچ تناقضی با (هل من خالق غیر الله)(فاطر.3) و آیات مشابه دیگر ندارد .

جواب دیگر این است که عقل اول که سایر موجودات را خلق کرده است ، به عنوان واسطة فیض الهی است یا خداوند متعال ، حقیقت احمدیه را خلقت کرده است ، چنانکه در روایات و نیز در زیارت جامعه آمده است : «أرواحکم فی الأرواح و نفوسکم فی النفوس» و واسطة فیض است . اینها مجرای فیض الهی اند . ما نماز را به عنوان «أمر بین الأمرین» می خوانیم . اگر ما نماز را ایجاد کنیم ، قائل به تفویض می شویم و برای خدا شریک قرار می دهیم ، زیرا همان گونه که خداوند متعال ، خالق مخلوقات است ، ما نیز خالق نماز خود هستیم . لذا در وسائل الشیعه حدیثی وارد شده است که «رداً علی المفوضه» و «بحول الله و قوته ...» در نماز مستحب شده است .اما عقل اول یا حقیقیت احمدیه همان گونه که در وجودش محتاج به حق است ، در ایجاد نیز محتاج به حق است و «بحول الله و قوته» می تواند یک چیز را بیافریند .

بنابراین «الواحد لایصدر عنه إلا الواحد» یعنی بی واسطه اما با واسطه : «الواحد یصدر عنه کثیر» تمام موجودات از حق تعالی صادر شده اند ، اما بعضی شان بی واسطه و بعضی شان با واسطه و (الله خالق کل شیء)(زمر.62) هم اطلاق دارد و شامل خلقت بدون ئاسطه و با واسطه است .

منبع : شرح دروس منظومه ج2 ص759

 

  • عیسی شیروانی
۱۵
مهر

حضرت مولایم ، استاد علامه ذوفنون ، حسن زاده آملی (روحی فداه) در پایان أصل بیست و هشتم از رساله شریف «إنسان در عرف عرفان» که بحث حجاب علم به میان می آید ، می فرمایند :

از دفتر بشنو :

گمانت که با خرج عبارات      به کرّ و فرّ و إیماء و إشارات

سوار رفرف استی و براقی      ورم کردی و پنداری که چاقی

ای عزیز ! مقصود این نیست که علوم رسمی غلط است ، بلکه غرض این است که به شرط«لا» نبوده باشد ؛ مثلاً یک فرد دانشجوی روحانی که او را در عرف و محاورات متعارف طلبه می گوییم باید علوم رسمی را از لغت و نحو و صرف گرفته تا فقه و اصول به خوبی در محضر استادان تحصیل کند تا این علوم و معارف ، نردبان ترقی او برای فهم حقایق منطقی وحی و روایات صادر از اهل بیت عصمت گردند .

ای طلبه عزیز ! ای دانشجوی روحانی ! ره چنان رو که رهروان رفتند ؛ هم درس و بحث متعارف باید ، و هم همّت به ارتقاء و اعتلای به معارج قدس ربوبی . کسانی که علوم رسمی را به نظم و نثر نکوهش کرده اند ، نظر شریف آنان به صورت به شرط«لا» است . «فافهم»

به همین منوال است فرمایش امام معصوم علیه السلام «یغفر للجاهل سبعین ذنباً قبل أن یغفر للعالم ذنباً واحداً» هفتاد گناه از جاهل بخشیده می شود قبل از آنکه یک گناه از عالم بخشیده شود . چون آن کس که عالم به سرّ القدر است ، اصلاً در محدودۀ گناه قدم نمی نهد تا نیازی به بخشش آن باشد .»

حضرت استاد بارها در درسهایشان می فرمودند : سیرآفاقی باید مقدمۀ سیر أنفسی قرار گیرد ؛ چون سیر از سفر فکری ، مسافرتهای شهودی لذت بخش ترین مسافرتهاست . در غیر این صورت سطح انحراف اسفار قلبیه به شدت بالا می رود . ناگهان می بیند سالک دیروز ، امروز ریشها را تا کجا بلند کرده و سر از خانقاهها در آورده است ! تمام اینها به خاطر این است که سالک راه عقل را طی نکرده و زود راه دل را پیش گرفته است . راه دل گرچه نزدیکترین راه است اما دشوارترین راه نیز هست ؛ چه بشا در این طریق سالک با کوچکترین انحراف ، فرسنگها از حقیقت فاصله بگیرد و لذا وقوف صاحبان و رهروان عمل قبل از نظر بسیار است .

منبع : شرح دروس معرفت نفس ج1 ص 57

 

  • عیسی شیروانی
۱۲
مهر


... ماهیان دریا روزی اجتماع کردند در نزد بزرگشان و به او گفتند که : ای فلانی ما تصمیم داریم به دریایی که در آن هستیم که بدون او هم هیچ می شویم توجّه کنیم ، پس لازم است که شما جهت آن را به ما تعلیم دهی ، و راهی را معرفی کنی که بتوانیم به دریا توجه نمائیم و به حضرتش مشرف شویم ، چون که الآن مدت زیادی است که حرف از دریا می شنویم ولی جای و جهت او را نمی دانیم که او را زیارت کنیم .

  • عیسی شیروانی
۱۱
مهر

نکته دیگر آنکه همیشه غنی به دنبال فقیر و فقیر در پی غنی است . هیچ گاه فقیر ، فقیر دیگر  را و یا غنی ، غنی دیگر را طلب نمی کند . یعنی همچنان که محصل و دانشجو برای طلب علم و دانش به نزد کسی که او هم در مرتبه ی خود اوست نمی رود ، معلم و استاد نیز هرگز برای فیض رسانی به جانب معلم و استاد دیگری که خود آن حقیقیت را داراست رهسپار نمی شود ، بلکه محصل فقط به دنبال معلم و استاد ، فقط در پی دانشجو می گردد و رابطه این دو مانند رابطه فقیر با غنی است و آن اتحاد وجودی که اشاره نمودم فقط در بین فقیر و غنی برقرار خواهد بود ، نه فقیر با فقیر و یا غنی با غنی ، و نهایت ترکیبی که از اجتماع فقیر با فقیر یا غنی با غنی خواهد بود ترکیب انضمامی است .

شرح رساله علم ودین ص 58

 

  • عیسی شیروانی