تصور و تصدیق بسیط اند.
از آنجا که اعراض و از جمله کیفیات از بسائط خارجیه و از مرکبات هستند و مرکب از ماده و صورت نیستند ، تصور و تصدیق هر دو بسیط خواهند بود ؛ به این معنا که – بر خلاف مرکبات خارجیه – جنس تصور و تصدیق از ماده آنها و فصل آنها از صورت آنها انتزاع نشده است . بنایراین تصور و تصدیق که دو نوع از جنس علم هستند ، دو نوع بسیط هستند؛مثل سواد و بیاض که بسیط و دو نوع از انواع لون هستند.
اما بنابر فرموده صدرالمتألهین(ره) که علم را از سنخ وجود ، آن هم وجود مجرد می داند ، البته هر وجودی هویت بسیطه ای است و نمی توان علم حصولی را به عنوان یک جنس به دو نوع تقسم کرد؛چرا که وجود نه جنس و نه نوع برای چیزی است و نه خود جنس و نوع دارد.
پس خواه علم از مقوله ی کیف باشد ، و خواه از سنخ وجود ، این دو قسم اش که تصور و تصدیق است،هر دو بسیط است.«لیس جزءً و کذا لاجزء له» وجود ، نه جزء چیزی واقع می شود و نه جزء دارد ، بلکه بسیط است.علم هم از سنخ وجود است و بنابراین ،تصدیق هم بسیط خواهد بود.اگر تصور و تصدیق از مقوله ی کیف نیز باشند،کیف در خارج مرکب از ماده و صورت نیست و ازبسائط است.
بنابراین تصور و تصدیق هر دو بسیط اند و از این جاست که ما متوجه می شویم نظر فخررازی نادرست است ؛ و مطابق با واقع نیست که تصدیق را مرکب گرفته است. فخررازی می گوید:تصدیق مرکب است از تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما و حکم به وقوع و لاوقوع این نسبت.ایشان شرط را «شطر» ،یعنی جزء حساب کرده است، در حالی که تصور موضوع ،تصور محمول و تصور نسبت بینهما جزء تصدیق نیستند که تصدیق مرکب از این سه جزء باشد؛و گرنه اشکال پیش می آید،مثل این است که گفته شود حیوان ،مقسم دو قسم است؛انسان و غیرانسان.
مطالعه رساله تصور و تصدیق صدرالمتألهین برای توضیح این مطلب لازم است.
دروس شرح منظومه ج 1 ص 93