اعیان ثابته در خارج مظاهر مى خواهند تا از علم که غیب است زیرا عین ذات است ، به عین آیند، البته نه به نحو تجافى ، بلکه بنحو تجلى.
منتهى در مقام شاید سوالى مطرح شود که با عیان ثابته ، امر مى گردد و آنها ایتمار مى کنند به چه معنا خواهد بود؟ به عبارت دیگر: اشیاء قبل از وجود عینى ، در خارج معدوم اند چگونه متصف به صفت امتثال و قبول امر و انقیاد مى شودند، و حالیکه این معانى براى موجودى است که تحقق خارجى داشته باشد؟ و چگونه آن را که موجود نیست نسبت به موجود، به عبد و مولى قیاست مى کنید؟
جواب این پرسش آن است که این اشیاء ازلا و ابدا وجود علمى در صقع ذات غیبى ربوبى دارند، و گر چه در خارج معدومند ولى این معانى و صفات فقط از لوازم وجود خارجى شان نیست بلکه از لوازم وجود است و اتصاف شان به وجود علمى نیز کافى است در تحقق این معانى و لوازم .
شرح دفتر دل/انتشارات نبوغ/چاپ 1389/داود صمدی آملی/ج1/ ص 208