«الهی ! با ددان بتوان به سر بردن ، با دونان چه باید کرد ؟»
الهی نامه علامه حسن زاده آملی
«الهی ! با ددان بتوان به سر بردن ، با دونان چه باید کرد ؟»
الهی نامه علامه حسن زاده آملی
اول اینکه وقتی یک تحول در فکر مردم در قرون وسطی بوجود آمد و عقائد مردم را متزلزل ساخت و همین امر موجب شد که مکاتب فلسفی گوناگون و ضد و نقیضی در اروپا پدی آمد .
ولی پیدایش مکاتب گوناگون در اروپا یک علت عمده ی دیگر نیز دارد و آن نبودن یک مکتب فلسفی تعقلی قوی و نیرومند است که بتواند با علوم سازگار باشد ، و مخصوصاً وجود یک سلسه عقاید سخیف به نام حکمت الهی در اروپا بیش از اندازه میدان را برای فلسفه ی مادّی باز کرد .
مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 49
الحق باید انصاف داد فلاسفه ی اسلامی که بیشتر همّت خویش را صرف تحقق در این فن کرده اند خوب از عهده ی این کار بر آمده اند و فلسفه ی نیمه کاره ی یونان را تا حد زیادی جلو برده اند و با آنکه فلسفه ی یونان در ابتدای ورود در حوزه ی اسلامی مجموعاً بیش از دویست مسأله نبوده در فلسفه ی اسلامی بالغ بر هفتصد مسأله شده است و علاوه اصول و مبانی و طرق استدلال حتی در مسائل اوّلیّه ی یونان به کلی تغییر کرده و مسائل فلسفه تقریباً خاصیّت ریاضی پیدا کرده ، این خصوصیت در فلسفه ی صدرالمتألهین کاملاً هویداست و باید انصاف داد که در این جهت تقدم با دانشمندان اسلامی است .
مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 36
... اگر مردمی راستی علاقه مند باشند که خود را بشناسانند و تاریخ یا ادبیات یا مذهب یا فلسفه خود را به جهانیان معرفی کنند ، تنها راهش این است که این کار بوسیله ی خودشان انجام بگیرد . افراد ملل بیگانه اگر فرضاً با کمال بی غرضی و علاقه مندی دست به این کار بزنند بالاخره در اثر عدم آشنایی کامل گرفتار اغلاط و اشتباهات بزرگی می شوند چنانکه صدها از این اشتباهات در مورد بیان تاریخ یا معرفی آداب و عادات ساده ی رسمی رخ داده است تا چه رسد به «فلسفه» که تخصص فنی لازم دارد و تنها دانستن زبان و مراجعه به کتب کافی نیست .
برای کسانی که به عملیات خاورشناسان اعتقاد راسخ دارند ، به عنوان نمونه این قسمت را نقل می کنیم :
همین کُنت گوبینو(ایران شناس و خاورشناس فرانسوی) سابق الذکر که در زمان ناصرالدین شاه در ایران اقامت داشته و زبان فارسی را خوب تکلم می کرده ، در کتابی به نام «سه سال در ایران» که به زبان فرانسه منتشر کرده و به فارسی ترجمه شده است ، آنجا که کیفیت احوال پرسی ایرانیان را شرح می دهد می گوید : «پیش از آنکه شما و صاحبخانه و جمیع حضار نشستید به طرف صاحبخانه رو می کنید و می گویید آیا بینی شما فربه است ؟ صاحبخانه می گوید در سایه ی توجهات باری تعالی بینی من فربه است ، بینی شما چطور ؟ ... من در بعضی مجالس دیده ام که حتی پنج مرتبه این را از یک نفر سوال کرده اند و او پاسخ داده است و حتی شنیدیم در توصیف ... (یکی از علمای تهران) می گفتند خصایل اش این بود که وقتی به ملاقات یکی از بزرگان می رفت نه تنها در خصوص بینی وی و متعلقان وی پرسش می نمود بلکه راجع به بینی تمام نوکران و حتی دربان استفسار می کرد .»
ملاحظه می کنید که این مرد در اثر عدم آشنایی کامل به تعبیرات زبان فارسی و گمان اینکه در جمله (دماغ شما چاق است ؟) منظور از کلمه ی دماغ ، بینی و منظور از چاقی ، فربهی است دچار ه اشتباهی شده و به صورت مسخره آمیزی آن را نقل کرده است . قطعاً کُنت گوبینو در بیان این جمله غرض سوئی نداشته و تنها عدم آشنائی کامل به تعبیرات فارسی او را به این اشتباه انداخته است .
مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 33
گاهی ارباب ما کارهای عجیبی می کند . همان طور که به خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله وسلّم می فرماید : (یا أیتها النفس المطمئنة*إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة*فادخلی فی عبادی*و ادخلی جنتی)(فجر28-31) نیز به شیطان می فرماید : واسطه را کنار بگذار و بیا با من حرف بزن . چون گاهی اوقات واسطه ها کار را خراب می کنند . شیطان هم هر چه خواست گفت و رجیم و رانده شده درگاه شد و خدا به او فرمود برو هر کاری از دستت بر می آید انجام بده و چه خوب شد که این شیطان دربان حضرت حق شده است . او چون خودش رفت و دید که حضور و مراقبت و حفظ آن ، خیلی سنگین و مشکل است ، از آن مقام حضور در آمد و دربان آن درگاه شد .
در میان همه ی مجهولاتی که انسان آرزوی دست یافتن به آنها را دارد یک رشته از مسائل است که از این لحاظ در درجه ی اوّل اهمیّت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط به نظام کلی عالم و جریان عمومی امور جهان و رمز هستی و راز دهر می باشد .
انسان خواه از عهده بر آید و خواه برنیاید نمی تواند از کاوش و فعالیّت فکری درباره ی آغاز و انجام جهان ، مبدأ و غایت هستی ، حدوث و قدم ، وحدت و کثرت ، متناهی و غیر متناهی ، علت و معلول ، واجب و ممکن و آنچه از این قبیل است خودداری کند ؛ و همین خواهش نظری است که «فلسفه» را برای بشر بوجود آورده است .
مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج6 ص 28
... از دو جهت نیازمند به فلسفه می باشیم ؛ یکی از نظر کاوش غریزی و اینکه بشر طبعاً علاقه مند است حقایق را از اوهام و امور واقعیت دار از امور بی واقعیت تمییز دهد ، و دیگر از راه نیازمندی علوم به فلسفه ، زیرا چنانکه گفته خواهد شد هر یک از علوم اعم از طبیعی یا ریاضی خواه با اسلوب تجربی پیش برود و خواه با اسلوب برهان و قیاس ، شیء معینی را که اصطلاحاً موضوع آن علم نامیده می شود موجود و واقعیت دار فرض می کند و به بحث از آثار و حالات آن می پردازد ، و واضح است که ثبوت یک حالت و داشتن یک اثر برای چیزی وقتی ممکن است که خود آن چیز موجود باشد ، پس اگر بخواهیم مطمئن شویم چنین حالت و آثاری برای آن شیء هست باید قبلاً از وجود خود آن شیءمطمئن شویم را فقط «فلسفه» می تواند به ما بدهد .
مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج6 ص 59
مبادی تصدیقی علوم مختلف اند و غالباً در علوم دیگری مورد بحث قرار می گیرند . و چنانکه قبلاً اشاره کردیم فلسفه ی هر علمی در واقع ، علم دیگری است که عهده دار بیان و اثبات اصول و مبادی آن علم می باشد . و سرانجام ، کلّی ترین مبادی علوم در فلسفه ی أولی یا متافیزیک ، مورد بحث و بررسی واقع می شوند .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 88
مبادی تصوری همان تعاریف و بیان ماهیّت اشیاء مورد بحث است ، [که] معمولاً در خود علم و به صورت مقدمه ، مطرح می شود .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 87
شناخت هایی که پیش از پرداختن به طرح و مسائل هر علمی نیاز به آن است را «مبادی علوم» گویند و به دو دسته تقسیم می شوند . 1.مبادی تصوری 2.مبادی تصدیقی
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 87
تفاوت اساسی میان فلسفه و علوم تجربی در این نکته نهفته است که در علوم تجربی از احوال موجوداتی بحث می شود که تعیّن خاصّی به خود گرفته اند ، و آن احوال نیز در واقع به همان تعیّن خاصّ مربوط می شود . مثلاً در گیاه شناسی ، احوال مربوط به تعیّن نباتی و در حیوان شناسی ، عوارض مربوط به تعیّن حیوانی مورد بررسی قرار می گیرد و هکذا در سایر علوم اما در فلسفه سخن از احوال و عوارضی است که هستی است ، با چشم پوشی از هر تعیّن ف شکل و قالب خاصّی پیدا که پیدا کرده ، دارا می باشد . به عبارت دیگر ، «هستی» را نه از آن جهت که به شکل حیوان یا انسان ، جماد یا نبات در آمده و این تعیّنها را به خود گرفته ، بلکه از آن جهت که «هستی» است مورد کاوش قرار می دهد ، از این روی مسائل فلسفه از شمول و فراگیری به مانندی برخوردار است .
ترجمه و شرح بدایة الحکمة/علی شیروانی/ج 1 ص 6
آموزشگران باستان ، نخست دو دسته از مسائل نظری را که محورهای مشخصّی دارند در نظر گرفته اند و یک دسته را به نام طبیعیات و دسته ی دیگر را به نام ریاضیات نامیده اند و سپس هر یک را به علوم جزئی تری تقسیم کرده اند . دسته سوّمی از مسائل نظری درباره ی «خدا» قابل طرح بوده که آنها را به نام «خداشناسی» یا «معرفة الربوبیّة» نامگذاری نموده اند ، ولی یک دسته از مسائل عقل نظری باقی ماند که موضوع آنها فراتر از موضوعات یاد شده و اختصاص به هیچیک از موضوعات خاصّ نداشت .
گویا برای این مسائل نام خاصّی را مناسب ندیدند و به مناسبت اینکه بعد از طبیعیات ، مورد بحث قرار می گرفت آنها را «مابعد الطبیعه» یا «متافیزیک» نامیدند .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج 1 ص 89
مسائل فلسفی دو دسته اند :
دسته ای از علوم مستقل نیستند ، به این معنا که تغییر و تحوّل نظریه های علمی در آنها موثر است و دسته ی دیگر که از علو مستقل اند . دسته ی اول را «فلسفه پس از علم» و دسته ی دوم را «فلسفه ی پیش از علم» می نامند .
در آمدی بر فلسفه اسلامی/عبدالرسول عبودیت/ص 35
مسائل فلسفی قضایایی هستند که مستقیماً یا غیر مستقیم حکمی از احکام «موجود بما هو موجود» را بیان می کنند . همانند مثالی که قبلاً گفتیم ، موجود یا واجب است یا ممکن . مسائل فلسفه اختصاص به نوع خاصّی از موجودات نداشته ، لذا با مسائل هیچ علمی از علوم دیگر که درباره ی یک موجود خاصّ تحقیق می کند شباهت ندارد .
در آمدی بر آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص 45
الف : از سنخ مسائل هیچ یک از علوم دیگر نیستند .
ب : با تجربه و حس قابل اثبات و نفی نمی باشند .
ج : تنها راه اثبات یا نفی آنها روش تعلقی است .
د : موضوع آنها زیر چتر موضوع کلّی فلسفه ، یعنی موجود بما هو موجود قرار می گیرد و لذا این مسائل ناظر به کایه موجودات عالم هستند و از همین جا است که فلسفه را «مادر علوم» نامیده اند .
در آمدی بر آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص 46
برای فلسفه ویژگیهایی ذکر شده که مهمترین آنها از این قرار است :
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 91
به مجموعه ای از قضایا اطلاق می شود که مناسبتی بین آنها لحاظ شده باشد .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص84
متافیزیک نام مجموعه ای از مسائل عقلی است که با روش تجربی ، قابل اثبات نیست .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 80
کلمه ی فلسفه گاهی به علم خاصّی اضافه می شود و منظور از آن تبیین اصول و مبانی آن علم است که بعضاً تاریخچه و هدف و روش تحقیق و سیر تحوّل و مطالبی مانند آن را نیز در بر دارد .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 80
اگر علم را به معنای مطلق آگاهی یا مطلق قضایای متناسب به کار رود اعمّ از فلسفه می باشد زیرا شامل قضایای شخصی و علوم قراردادی و اعتباری هم می شود . و اگر به معنای قضایای کلّی حقیقی استعمال شود مساوی با فلسفه و علوم قراردادی و اعتباری هم می شود . و اگر به معنای قضایای تجربی به کار می رود أخصّ از فلسفه به معنای قدیم و مباین با فلسفه به معنای جدید(مجموعه قضایای غیر تجربی) است .
چنانکه متافیزیک ، جزئی از فلسفه به اصطلاح قدیم ، و مساوی با آن بر حسب یکی از اصطلاحات جدید آن می باشد .
آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص74