علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
۱۷
دی

غایتها معرفة الموجودات علی وجه کلّیٍّ و تمییزها ممّا لیس بموجود حقیقیٍّ .

بدایة الحکمة/علامه طباطبائی/ص 11

  • عیسی شیروانی
۱۷
دی

1.بر اساس اسلوب و روش تحقیق

2.بر اساس هدف و غایت

3.بر اساس موضوع

تقسیم بندی علوم بر اساس موضوع بهتر از معیارهای دیگر هدف انگیزه ی جداسازی علوم را تأمین می کند ، چنانکه با رعایت آن ارتباط و هماهنگی درونی مسائل و نظم و ترتیب آنها نیز بهتر حفظ می شود .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج 1 ص 76

  • عیسی شیروانی
۱۲
دی

ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست                       بَرِ عارفان جز خدا هیچ نیست

توان گفتن این با حقایق شناس                      ولی خرده گیرند اهل قیاس

که پس این آسمان و زمین چیستند             بنی آدم و دام و دد کیستند

عظیم است دریا پیش تو به موج                  بلند است خورشید تابان به اوج

همه هر چه هستند از آن کمترند                 که با هستی اش نام هستی برند

چو سلطان عزّت علم بر کشد                 جهان  سر به جیب عدم در کشد

کلیّات سعدی/بوستان/باب سوّم/ص 292

  • عیسی شیروانی
۱۲
دی

إحتیاج الکل إلیه و إستغنائه عن الکل دلیلٌ علی أنّه إمامٌ

شرح دفتر دل/داود صمدی آملی/ج 1 ص 199

  • عیسی شیروانی
۱۲
دی

حضرت علامه ی بحرالعلوم یکی از کمّل اهل معرفت در تفسیر آیه ی معروف شهادت ، یعنی کریمه ی (و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربهم یرزقون)(آل عمران/17) در ذیل کلمه (عند ربهم یرزقون) فرمودند : آنان شیر مردانی هستند که معارف و حقایق ذاتیه ی الهیّه را مستقیماً از مشرب ذات حقّ تعالی تلقّی می کنند و رزق شان تحصیل معارف الهیه است .

شهادت در میدان جنگ یکی از مراتب مفهوم این آیه است ، اما این طور نیست که فقط به شهیدان ایّام جنگ در میدان جهاد اصغر مربوط باشد . بالاتر از این شهیدان کسانی هستند که در جهاد اکبر به سر می برند و موت شان ارادی است . بالاتر از جهاد اکبر و بالاتر از کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس موت أسود است . موت أسود ، موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر کسی نیست و شیرمردی می خواهد که بگوید هر چه می خواهند به من بد بگویند ، که این بدگویها نه تنها مانع راه من نمی شود بلکه درهای ملکوت را بیشتر به رویم باز می کند .

پائین تر از موت أسود ، موت أبیض و موت أحمر و موت أخضر وجود دارد . موت أحمر خون دادن در میدان رزم است . موت أبیض روزه گرفتن و دل را نورانی کردن است . موت أخضر صبر در برابر سختی ها و بلاهای طبیعی است . ولی از همه مهمتر موت أسود است که فحش و ناسزا شنیدن و بی احترامی ها را تحمل کردن و در عین حال در توحید الصمد قرآنی مراقبت داشتن و عندیّت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم ملکوتیه دست نکشیدن است . موتی که بالاترین مراتب شهادات است و آن انسان را انسان را به مقام (عند ربهم یرزقون) می رساند . این موت سیاه که آدمی باید در آن آبرویش را برای حضرت دوست فدا کند خیلی انسان را قوی می کند .

حضور و مراقبت/داود صمدی آملی/ص 214

  • عیسی شیروانی
۰۶
دی

طیف مسائل قابل شناخت بسیار گسترده است ، در حالی که بعضی از آنها به بعضی دیگر نزدیک و بعضی از بعضی دیگر دوراند و ارتباطی با یکدیگر ندارند و با توجه به اینکه یادگیری تمام معلومات برای یک نفر میّسر نیست و به فرض میّسر بودن چنین انگیزه ای در همه ی افراد وجود ندارد ، بر همین اساس آموزشگران در صدد بر آمدند تا علومی که به یکدیگر نزدیک اند را تقسیم بندی کنند تا هر شخصی نسبت به سلیقه و استعداد خود بتواند از آنها استفاده کند .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج 1 ص 75 

  • عیسی شیروانی
۰۶
دی

تاریخ فلسفه با تاریخ فکر بشر توأم است، لهذا نمى ‏توان یک قرن و زمان معین و یا یک منطقه و مکان معین را به عنوان مبدأ و منشأ اصلى پیدایش فلسفه در روى زمین معرفى کرد. بشر به حکم خواهش فطرى خویش هر وقت و در هر جا که مجال و فرصتى براى تفکر پیدا کرده است از اظهار نظر درباره نظام کلى عالم خوددارى نکرده است و تا آنجا که تاریخ مى‏تواند نشان بدهد، در بسیارى از نقاط جهان مانند مصر و ایران و هند و چین و یونان فلاسفه و مفکرین بزرگ ظهور کرده‏ اند و مکاتب فلسفى مهمى به وجود آورده‏اند و از دوره‏هایى که فاصله تاریخى زیادى با ما ندارد و دست تطاول ایام نتوانسته است تمام آثار آن دوره ‏ها را محو کند کم و بیش آثار فلسفى باقى مانده است.

از آثار دوره‏ هاى بالنسبه قدیم از همه بیشتر و بهتر آثار نهضت عظیم علمى و فلسفى یونان که تقریباً از دو هزار و ششصد سال قبل آغاز مى‏شود باقى مانده است زیرا از آن وقت تا کنون فترتى که موجب محو و نابودى کلى آن آثار بشود حاصل نشده است.

                        مجموعه‏ آثار/استادشهیدمطهرى/ ج‏6، ص 29

  • عیسی شیروانی
۰۶
دی

مطابق آنچه از تواریخى که در دست هست استفاده مى ‏شود، پیدایش سفسطه در یونان در قرن پنجم قبل از میلاد در اثر دو چیز صورت گرفت؛ یکى ظهور آراء و عقاید فلسفى گوناگون و ضد و نقیض و حیرت‏ آور و یکى دیگر رواج فوق العاده فن خطابه مخصوصاً خطابه قضائى؛ یعنى از یک طرف مکاتب فلسفى مختلف که هر یک نظریه خاصى درباره جهان اظهار مى ‏نمود و عقاید دیگران را ابطال مى‏ نمود پدید آمد، و از طرف دیگر در اثر یک حادثه تاریخى که براى مردم آن سرزمین پیش آمده بود منازعات مالى زیادى واقع مى ‏شد که کار را به محکمه مى ‏کشانید و گروهى از دانشمندان به سمت وکالت در محاکم عمومى با حضور جمعى کثیر از تماشاچیان به دفاع از حقوق موکّلین خود مى‏پرداختند و خطابه‏ هاى مؤثر ایراد مى‏ نمودند.

کار خطابه به تدریج بالا گرفت و اساتید فن، کلاسها براى تعلیم فن خطابه افتتاح کردند و به تدریس اصول آن پرداختند و از شاگردان اجرت گرفتند و از این راه ثروت زیادى به چنگ آوردند.

این گروه سعى مى‏کردند براى هر مدعایى، اعمّ از حق و باطل، دلیل بیاورند و برهان اقامه نمایند و گاهى براى دو طرف دعوا دلیل مى‏ آوردند و کم کم کار به جایى کشید که معتقد شدند حق و باطل و راست و دروغى در واقع نیست که گاهى با رأى و نظر انسان مطابقت کند و گاه نکند، بلکه حق آن چیزى است که انسان او را حق بداند و باطل آن چیزى است که انسان او را باطل پندارد، و به تدریج این عقیده در سایر امور عالم نیز سرایت کرد و گفتند حقیقت به طور کلى تابع شعور و ادراک انسان است و هر کسى از امور عالم هر چه ادراک مى‏ کند درست است و اگر دو نفر بر خلاف یکدیگر ادراک مى‏ کنند هر دو درست است. این گروه را به واسطه آنکه در همه علوم و فنون عصر خود ماهر بودند «سوفیست» مى‏گفتند، یعنى دانشمند، و کلمه «سوفسطائى» که شاید صحیحش «سوفسطى» باشد از کلمه «سوفیست» تعریب شده ولى بعدها این کلمه را به کلیه کسانى گفتند که روش فوق را داشته باشند یعنى به هیچ اصل ثابت علمى پابند نباشند، و این مسلک را «سوفیسم» نامند .

مجموعه آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 75

  • عیسی شیروانی
۰۶
دی

ایده آلیست حقیقى یکى از دو کس خواهد بود:

(1). کسى که برخى از علوم و افکار نظرى به وى مشتبه شود و در عین حال که یک سلسله علوم و افکار عملى و نظرى که براى زندگى روزانه لازم مى‏ باشد در ذهنش محفوظ و منشأ اثر هستند، به واسطه اختلافات و تناقضات که در افکار و انظار دانشمندان دیده و یا خطاهایى که از حواس خود مشاهده کرده، معلومات محفوظه خود را به حساب نیاورده و از واقع‏بینى آنها غفلت ورزیده و فقط به اشتباهات و تناقضات مزبور چسبیده و مى‏ گوید علوم و ادراکات ما از خارج کشف نمى‏ کنند یعنى به چیزى علم نداریم.

(2). کسى که بدون پیش آمدن آفتهاى ذهنى، براى پاره‏اى از مقاصد فاسده و آزادى جستن از مقررات و اصول مسلّمه اجتماعى، این مسلک را پیش گرفته است و در همه چیز تردید و حتى در تردید نیز تردید مى‏ کند، در برابر هر حقیقت روشن و آشکارى مکابره مى‏ نماید. و از این تقسیم، روشن است که راه گفتگو با این دو دسته مختلف بوده و هر دسته طریق راهنمایى جداگانه دارد. اگر با ایده آلیست «مشتبه» مواجه شدیم باید با رویّه معتدلى در وى انصاف را به جنب و جوش آورده بگوییم مراد از «واقع بینى» این معنى نیست که ما هیچ خطا نمى‏کنیم، ولى اگر هم هیچ راه به «واقع» نداشته باشیم کارى از پیش نمى‏ رود، و سپس یک سلسله علوم و ادراکات محفوظه خودش را به خودش ارائه داده و مقدارى هم از اندیشه‏هاى غیر منظم (اندیشه‏ هایى که به دلخواه خود همه وقت مى‏ تواند بکند) به پیش آورده و تفاوت این دو دسته از اندیشه‏ ها را عیناً به وى نشان داده تا متذکر شود که از ته دل به «واقع» معتقد بوده است. در این صورت وى خواهد دید که:

(1). گاهى گرسنه مى‏شود و به دنبال آن غذا مى ‏خورد.

(2). گاهى تصور غذا خوردن مى ‏کند و ملزم به غذا خوردن نیست.

(3). گاهى راستى گرسنه مى‏ شود و اندیشه غذا خوردن اقناعش نمى‏ کند و در این سه فرض، اندیشه‏ ها و افکار وى یکسان نیستند بلکه برخى از آنها با واقع تماس دارد و برخى دیگر اندیشه بى ‏پایه‏ اى بیش نیست و به همین ترتیب خواهد دید که پیوسته در امتداد جاده زندگى در پیش پاى خود یک رشته افکار منظم (قهرى) و یک رشته افکار غیر منظم (دل بخواه) دارد و اندیشه‏ هاى منظم وى با واقع تماس دارند. ولى اگر با ایده آلیست «مکابر» روبرو شویم باید از رویّه عقلائى خودمان استفاده کرده و با وى مانند یک آفت بى ‏جان رفتار کنیم زیرا کسى که علم ندارد جماد است. آتش که مى‏ سوزاند باید خاموش کرد و آب را که غرق مى‏ نماید باید خشک و نابود نمود و سنگى که رهگذر را گرفته باشد باید خرد کرده کنار ریخت و همچنین جانوران کشنده را باید کشت و حشرات موذیه را باید راند زیرا کارى که با طبع خود مى ‏کنند ناچار جایز مى‏ دانند و اگر چنانچه جایز است در مورد خودشان نیز جایز است.

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 106


  • عیسی شیروانی
۰۲
دی

«الهی ! با ددان بتوان به سر بردن ، با دونان چه باید کرد ؟»

الهی نامه علامه حسن زاده آملی

  • عیسی شیروانی
۰۲
دی

اول اینکه وقتی یک تحول در فکر مردم در قرون وسطی بوجود آمد و عقائد مردم را متزلزل ساخت و همین امر موجب شد که مکاتب فلسفی گوناگون و ضد و نقیضی در اروپا پدی آمد .

ولی پیدایش مکاتب گوناگون در اروپا یک علت عمده ی دیگر نیز دارد و آن نبودن یک مکتب فلسفی تعقلی قوی و نیرومند است که بتواند با علوم سازگار باشد ، و مخصوصاً وجود یک سلسه عقاید سخیف به نام حکمت الهی در اروپا بیش از اندازه میدان را برای فلسفه ی مادّی باز کرد .

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 49

 

 

  • عیسی شیروانی
۰۲
دی

الحق باید انصاف داد فلاسفه ی اسلامی که بیشتر همّت خویش را صرف تحقق در این فن کرده اند خوب از عهده ی این کار بر آمده اند و فلسفه ی نیمه کاره ی یونان را تا حد زیادی جلو برده اند و با آنکه فلسفه ی یونان در ابتدای ورود در حوزه ی اسلامی مجموعاً بیش از دویست مسأله نبوده  در فلسفه ی اسلامی بالغ بر هفتصد مسأله شده است و علاوه اصول و مبانی و طرق استدلال حتی در مسائل اوّلیّه ی یونان به کلی تغییر کرده و مسائل فلسفه تقریباً خاصیّت ریاضی پیدا کرده ، این خصوصیت در فلسفه ی صدرالمتألهین کاملاً هویداست و باید انصاف داد که در این جهت تقدم با دانشمندان اسلامی است .  

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 36

 

 

  • عیسی شیروانی
۰۲
دی

... اگر مردمی راستی علاقه مند باشند که خود را بشناسانند و تاریخ یا ادبیات یا مذهب یا فلسفه خود را به جهانیان معرفی کنند ، تنها راهش این است که این کار بوسیله ی خودشان انجام بگیرد . افراد ملل بیگانه اگر فرضاً با کمال بی غرضی و علاقه مندی دست به این کار بزنند بالاخره در اثر عدم آشنایی کامل گرفتار  اغلاط و اشتباهات بزرگی می شوند چنانکه صدها از این اشتباهات در مورد بیان تاریخ یا معرفی آداب و عادات ساده ی رسمی رخ داده است تا چه رسد به «فلسفه» که تخصص فنی لازم دارد و تنها دانستن زبان و مراجعه به کتب کافی نیست .

برای کسانی که به عملیات خاورشناسان اعتقاد راسخ دارند ، به عنوان نمونه این قسمت را نقل می کنیم :

همین کُنت گوبینو(ایران شناس و خاورشناس فرانسوی) سابق الذکر که در زمان ناصرالدین شاه در ایران اقامت داشته و زبان فارسی را خوب تکلم می کرده ، در کتابی به نام «سه سال در ایران» که به زبان فرانسه منتشر کرده و به فارسی ترجمه شده است ، آنجا که کیفیت احوال پرسی ایرانیان را شرح می دهد می گوید : «پیش از آنکه شما و صاحبخانه و جمیع حضار نشستید به طرف صاحبخانه رو می کنید و می گویید آیا بینی شما فربه است ؟ صاحبخانه می گوید در سایه ی توجهات باری تعالی بینی من فربه است ، بینی شما چطور ؟ ... من در بعضی مجالس دیده ام که حتی پنج مرتبه این را از یک نفر سوال کرده اند و او پاسخ داده است و حتی شنیدیم در توصیف ... (یکی از علمای تهران) می گفتند خصایل اش این بود که وقتی به ملاقات یکی از بزرگان می رفت نه تنها در خصوص بینی وی و متعلقان وی پرسش می نمود بلکه راجع به بینی تمام نوکران و حتی دربان استفسار می کرد .»

ملاحظه می کنید که این مرد در اثر عدم آشنایی کامل به تعبیرات زبان فارسی و گمان اینکه در جمله (دماغ شما چاق است ؟) منظور از کلمه ی دماغ ، بینی و منظور از چاقی ، فربهی است دچار ه اشتباهی شده و به صورت مسخره آمیزی آن را نقل کرده است . قطعاً کُنت گوبینو در بیان این جمله غرض سوئی نداشته و تنها عدم آشنائی کامل به تعبیرات فارسی او را به این اشتباه انداخته است .

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج 6 ص 33

 

  • عیسی شیروانی
۲۹
آذر

گاهی ارباب ما کارهای عجیبی می کند . همان طور که به خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله وسلّم می فرماید : (یا أیتها النفس المطمئنة*إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة*فادخلی فی عبادی*و ادخلی جنتی)(فجر28-31) نیز به شیطان می فرماید : واسطه را کنار بگذار و بیا با من حرف بزن . چون گاهی اوقات واسطه ها کار را خراب می کنند . شیطان هم هر چه خواست گفت و رجیم و رانده شده درگاه شد و خدا به او فرمود برو هر کاری از دستت بر می آید انجام بده و چه خوب شد که این شیطان دربان حضرت حق شده است . او چون خودش رفت و دید که حضور و مراقبت و حفظ آن ، خیلی سنگین و مشکل است ، از آن مقام حضور در آمد و دربان آن درگاه شد .

  • عیسی شیروانی
۲۷
آذر

در میان همه ی مجهولاتی که انسان آرزوی دست یافتن به آنها را دارد یک رشته از مسائل است که از این لحاظ در درجه ی اوّل اهمیّت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط به نظام کلی عالم و جریان عمومی امور جهان و رمز هستی و راز دهر می باشد .

انسان خواه از عهده بر آید و خواه برنیاید نمی تواند از کاوش و فعالیّت فکری درباره ی آغاز و انجام جهان ، مبدأ و غایت هستی ، حدوث و قدم ، وحدت و کثرت ، متناهی و غیر متناهی ، علت و معلول ، واجب و ممکن و آنچه از این قبیل است خودداری کند ؛ و همین خواهش نظری است که «فلسفه» را برای بشر بوجود آورده است .

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج6 ص 28

  • عیسی شیروانی
۲۷
آذر

... از دو جهت نیازمند به فلسفه می باشیم ؛ یکی از نظر کاوش غریزی و اینکه بشر طبعاً علاقه مند است حقایق را از اوهام و امور واقعیت دار از امور بی واقعیت تمییز دهد ، و دیگر از راه نیازمندی علوم به فلسفه ، زیرا چنانکه گفته خواهد شد هر یک از علوم اعم از طبیعی یا ریاضی خواه با اسلوب تجربی پیش برود و خواه با اسلوب برهان و قیاس ، شیء معینی را که اصطلاحاً موضوع آن علم نامیده می شود موجود و واقعیت دار فرض می کند و به بحث از آثار و حالات آن می پردازد ، و واضح است که ثبوت یک حالت و داشتن یک اثر برای چیزی وقتی ممکن است که خود آن چیز موجود باشد ، پس اگر بخواهیم مطمئن شویم چنین حالت و آثاری برای آن شیء هست باید قبلاً از وجود خود آن شیءمطمئن شویم را فقط «فلسفه» می تواند به ما بدهد .

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/ج6 ص 59

  • عیسی شیروانی
۲۷
آذر

مبادی تصدیقی علوم مختلف اند و غالباً در علوم دیگری مورد بحث قرار می گیرند . و چنانکه قبلاً اشاره کردیم فلسفه ی هر علمی در واقع ، علم دیگری است که عهده دار بیان و اثبات اصول و مبادی آن علم می باشد . و سرانجام ، کلّی ترین مبادی علوم در فلسفه ی أولی یا متافیزیک ، مورد بحث و بررسی واقع می شوند .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 88

  • عیسی شیروانی
۲۷
آذر

مبادی تصوری همان تعاریف و بیان ماهیّت اشیاء مورد بحث است ، [که] معمولاً در خود علم و به صورت مقدمه ، مطرح می شود .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 87

  • عیسی شیروانی
۲۷
آذر

شناخت هایی که پیش از پرداختن به طرح و مسائل هر علمی نیاز به آن است را «مبادی علوم» گویند و به دو دسته تقسیم می شوند . 1.مبادی تصوری 2.مبادی تصدیقی

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 87

  • عیسی شیروانی
۲۵
آذر

تفاوت اساسی میان فلسفه و علوم تجربی در این نکته نهفته است که در علوم تجربی از احوال موجوداتی بحث می شود که تعیّن خاصّی به خود گرفته اند ، و آن احوال نیز در واقع به همان تعیّن خاصّ مربوط می شود . مثلاً در گیاه شناسی ، احوال مربوط به تعیّن نباتی و در حیوان شناسی ، عوارض مربوط به تعیّن حیوانی مورد بررسی قرار می گیرد و هکذا در سایر علوم اما در فلسفه سخن از احوال و عوارضی است که هستی است ، با چشم پوشی از هر تعیّن ف شکل و قالب خاصّی پیدا که پیدا کرده ، دارا می باشد . به عبارت دیگر ، «هستی» را نه از آن جهت که به شکل حیوان یا انسان ، جماد یا نبات در آمده و این تعیّنها را به خود گرفته ، بلکه از آن جهت که «هستی» است مورد کاوش قرار می دهد ، از این روی مسائل فلسفه از شمول و فراگیری به مانندی برخوردار است .

ترجمه و شرح بدایة الحکمة/علی شیروانی/ج 1 ص 6

  • عیسی شیروانی