جوابهای آیت الله جوادی به آقای حکیمی در مورد تفکیک
پیشفرض این بیان آن است که اختلافات در فهم، برخاسته از اعتنا به منبع معرفتی غیروحیانی است؛ ولی مراجعه به مسیر هدایت الهی که متبلور در وحی است این آفات و آسیبها را درپی ندارد. پیش از این اشاره داشتیم که باید میان خود «وحی» (معانی وحیانی موجود نزد صاحبان وحی) و «نقل وحی» که نیاز بشر عادی است فرق نهاد. چنانچه دیگر منابع معرفتی؛ نظیر فلسفه و عرفان را رها کنیم و به سراغ کتاب و سنت و معارف الهی برویم باز هم از خطا و اختلاف در فهم مصون نیستیم.اگر مروری گذرا به تاریخ فقه و کلام و تفسیر داشته باشیم درمییابیم که میان بزرگان هر یک از این شاخهها علیرغم تمرکز و سابقه طولانی اُنس و الفت ایشان با متون روایی و کلام وحیانی چه اندازه اختلاف نظر و تنوع و تکثر ادراک از کتاب و سنت وجود دارد .
شیخ صدوقِ و شیخ مفیدِ هر دو از اعاظم علمای شیعه هستند و هر دو اُنس وافری با روایات اهلبیت عصمت(علیهمالسلام) دارند. شیخ صدوقِ کتاب اعتقادات را نوشت و با طرح قریب صد مسئله، اعتقادات شیعه را بیان کرد. شیخ مفیدِ در کتاب تصحیح الاعتقاد در بسیاری از موارد آنچه را شیخ صدوقِ به عنوان اعتقاد شیعه بیان میکند، مخدوش میداند و جالب آنکه هر دو بزرگوار به روایاتِ معصومان(علیهمالسلام) تمسک میکنند؛ نه اینکه مثلاً شیخ صدوقِ مشرب روایی داشته باشد و شیخ مفیدِ مشرب فلسفی، بلکه اختلافشان در استنباط مطالبی است که از روایاتِ معصومان دارند و هر دو نقلی فکر میکنند و هر دو به سراغ نقل رفتهاند. البته شیخ مفیدِ در مواردی نگاه عقلی نیز به منقول دارد، پس چنین نیست که هر کجا بحث صرفاً روایی و نقلی شد اختلاف عمیق در کار نباشد.
به عنوان نمونه: 1. شیخ مفیدِ در صفحه 49 تصحیح الاعتقاد آنجا که کلام شیخ صدوقِ را درباره مشیت و اراده پروردگار نقل میکند میفرماید: آنچه جناب ابوجعفر (شیخ صدوق(ِ ذکر کردهاند معنای محصّلی ندارد و مشتمل بر معانی مختلف و متناقضی است و سبب این تناقضگویی و آشفتگی معنا آن است که او اهل نظر نبوده و صرفاً به ظواهر احادیث اکتفا میکرده است؛ «و السبب فی ذلک أنّه عمل علی ظواهر الأحادیث المختلفة و لم یکن ممّن یری النظر فیمیّز بین الحق و الباطل». در ادامه میفرماید کسی که در بیان اعتقاد و مذهب خویش به صرف ظواهر اقوال مختلف روایی اعتماد کند و تقلید راویان را پیشه خود سازد وضعی بهتر از این نخواهد داشت
2.در صفحه 54 ضمن اشاره به آیات قضا و قدر و ذکر نظر شیخ صدوقِ در اینباره میفرماید: مستند شیخ صدوقِ در ارائه این نظر روایات شاذّ است که وی از عهده حمل این روایات بر وجه مقتضی آنها بر نیامده است و کسی که اهل نظر و اجتهاد در اینگونه روایات نیست بهتر است که به نقل آنها اکتفا کند و در مقام حلّ آنها و بیان معنای قضا برنیاید:
عوّل ابوجعفر فی هذا الباب علی احادیثٍ شواذٍ لها وجوه یعرفها العلماء متی صحت و ثبت إسنادها و لم یقل فیه قولاً محصّلاً و قد کان ینبغی له لما لم یکن یعرف للقضاء معنی أن یهمل الکلام فیه.
3.در صفحه 79 کلام شیخ صدوقِ را درباره نفوس و ارواح ذکر میکند و میفرماید: آنچه وی گفته بر اساس حدس است و مستند به تحقیق نیست و برداشت او از این روایات ناصحیح است .کلام ابی جعفر فی النفس و الروح علی مذهب الحدس دون التحقیق ولو اقتصر علی الأخبار و لم یتعاط ذکر معانیها کان أسلم له منالدخول فی باب یضیق عنه سلوکه.
منبع : منزلت عقل در هندسه معرفت دینی - صفحه 198