علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

فضل نبوّت و مقام ولایت

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۲ ب.ظ

فضل نبوّت و مقام ولایت

... ولایت به حسب رتبت ، أعلی و أرفع از رسالت و نبوّت است ؛ چرا که ولایت ، باطن نبوّت و رسالت است و نیل به این دو مبتنی بر ولایت است ، چه بسا یک بنیّ تشریعی از حیث باطن ، تابع ولیّ قوی تر از خودش از خود باشد که فاقد سمت نبوّت تشریعی است ، و از حیث ظاهر ، آن ولیّ الله تابع این نبیّ تشریعی باشد .

به تعبیر دیگر ، یک ولیّ الهی که از حیث رتبه و شرافت وجودی بالاتر از یک نبیّ تشریعی ، حتی بالاتر از یکی از انبیای الوالعزم بوده باشد ، در باطن پیشوا و امام آن نبیّ خواهد بود ، اگر چه در مرتبه ی ظاهر ، تابع شریعت آن نبیّ بوده باشد ، در باطن ، پیشوا و امام آن نبیّ خواهد بود ، اگر چه در مرتبه ی ظاهر ، تابع شریعت آن نبیّ بوده و از احکام صادره ی او اطاعت می کند که با این لطیفه باید به حلّ مسأله ی همراهی موسی علیه السلام با حضرت خضر پرداخت .

در باب اوّل رساله ی «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» می خوانیم :

«مسعودی در «مروج الذهب»از سبط اکبر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم ، امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده است که آن جناب پس از شهادت وصیّ ، امام علی علیه السلام در وصف آن حضرت و رحلت فرمود :«والله قد قبض فیکم اللیلة رجل ما سبقه الأوّلون إلّا بفضل النبوّة و لایدرکه الآخرون ، الخ».»

این کلام امام مجتبی علیه السلام است که : «احدی از پیشینیان یعنی انبیاء ، اوصیاء و اولیاء بر امام علی علیه السلام سبقت نگرفته اند ، مگر به فضل نبوّت.» «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ص 80»

شاید بتوان از این روایت امام حسن علیه السلام این رائحه را استشمام کرد که در بین ائمه ی معصومین حضرت امیرالمومنین علیه السلام جایگاه خاصّی داشته باشد . اگر چه همه ی ائمه ی معصومین از حیث باطنی یک حقیقت اند ، بعضی از بزرگان برای حضرت وصیّ در میان ائمه ی اطهار جایگاه خاصّی قائل هستند .

حضرت امام امیرالمومنین علیه السلام اگر چه به فضیلت نبوّت تشریعی راه نیافته اند ، صاحب مقام شریف ولایت و نبوّت انبائی هستند ، از باطن عالم با خبرند ، و می توانند به دیگران از باطن عالم خبر دهند که حضرت فرمود : «سلونی عن طرق السماء ، فإنّی أعرف بها من طرق الأرض.»

لذا در خطبه ی قاصعه  (158)نهج البلاغه از خود خبر می دهد و می فرماید : «أری نور الوحی و الرسالة و أشمّ ریح النبوّة» و نیز در همان خطبه آمده است که حضرت نبیّ صلّی الله علیه و آله به وصیّ علیه السلام فرمود :«إنّک تسمع ما أسمع و تری ما أری إلّا أنّک لست بنیّ.»

علی علیه السلام را اگر چه فضل نبوّت تشریعی نیست ، ولی به نور ولایت می شنود آنچه را رسول الله صلّی الله علیه و آله شنیده است و می بیند آنچه را که رسول الله صلّی الله علیه و آله می بیند .

نکته ای که در اینجا قابل دقّت است ، این است که اگر جناب امیرالمومنین می شنود هر آنچه را که رسول الله صلّی الله علیه و آله شنیده است و می بیند هر آنچه را که رسول  الله صلّی الله علیه و آله  دیده است ، در عین حال جناب رسول الله در دیدن و شنیدن حقایق ، اصل است و جناب امیرالمومنین ، فرع . لذا فرمود : هر چه را که جناب رسول الله می بیند ، من می بینم و هر چه را که جناب رسول الله می شنود ، من می شنوم لا بالعکس . یعنی جناب امیرالمومنین هم مانند دیگر آحاد افراد ، هم از حیث ظاهر تابع شریعت پیامبر اکرم است و هم از حیث باطن درذیل ولایت أتمّ آن حضرت قرار دارد . اما – همچنان که گفتیم – گاه ممکن است ولیّ الهی از حیث مقام ولایت ، قوی تر از نبیّ تشریعی باشد و آن نبیّ تشریعی اگر چه در ظاهر با شریعتی که آورده افضل از آن ولیّ است ، در باطن تابع آن ولیّ بوده باشد ، همانند آنچه در مسأله ی حضرت موسی علیه السلام و حضرت خضر مشاهده می کنیم .

طبیعی است که نبیّ تشریعی چون مامور به رعایت احکام شریعت است ، در مقام همراهی با ولیّ الهی ، از حکم او که متفرّع از باطن است ، سر باز زده و سکوت را در مواجهه ی با اموری که خلاف شریعت اش است می شکند .

اگر از شخص جناب خاتم انبیاء صلّی الله علیه و آله چشم پوشی کنیم ، باید بگوییم که حضرت امیرالمومنین از حیث دارایی مقام ولایت از تمامی انبیای پیشین افضل است و ولایت محبوبی حضرت اش ولایت ذاتی ، ازلی و ابدی است و احدی از انبیاء و اولیاء و اوصیاء نخواهند توانست از آن حضرت پیشی بگیرند .

تمامی انبیاء و اولیاء منشعب از مقام ولایت حضرت امیرالمومنین هستند ، و چون ولایت مربوط به اسم شریف «باطن» است آن را به اسم «ظاهر» قیاس نتوان کرد .

لذا اگر کسی بگوید : مگر نه این است که حضرت امیرالمومنین حدوداً 1400 سال قبل تولد یافته است ، پس چطور حضرت اش می فرمایند : «کنت ولیّاً و آدم بین الماو و الطین» ؟

در جواب گفته می شود : این جمله مربوط به ولایت محبوبی اوست ، و ولایت محبوبی ، فوق زمان و مکان است  و با محاسبات متداول ریاضی زمانی و مکانی نمی توان آن را به شناخت در آورد ، چه این حکم تفکیک میان ظاهر و باطن موجب آن است که جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله نیز در تشهد نماز خود ، شهادت به رسالت خود بدهد ؛ یعنی مرتبه ی ظاهر او شهادت به مرتبه ی باطن او بدهد که مرتبه ی ولایت عظمای جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله عبارت از وحی ، جبرئیل ، نزول قرآن کریم ، قلم اعلی و لوح محفوظ است ؛ به تعبیر دیگر ، وحی ، جبرئیل ، قلم اعلی و لوح محفوظ حقّ ، تجسّم یافته است و صورت ظاهری جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله را تشکیل داده است ، چه این که مدارج و معارج وجودی حضرت خاتم صلّی الله علیه و آله به صورت مکتوب در آمده و کتاب الهی «قرآن کریم» را صورت داده است .

بر این اساس ، حقیقت محمدیه و حقیقت علویه در مقام نبوبت و ولایت محبوبی در نظام هستی ، ذاتی ، ازلی و ابدی هستند و ابتدا و انتها ندارند ، و این دو در باطن ولایت ، یک حقیقت هستند ؛ «إنّ الله تعالی خلق الانبیاء من اشجار شتّی و خلقت أنا و علیّ من شجرة واحدة فأنا أصلها و علیّ فرعها ، الخ»(بحار الانوار ج23 باب 13 ص 230)

«قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : خلقت أنا و علیّ من نور واحد.»(امالی الصدوق مجلس 41 ص 236)

«قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : اوّل ما خلق الله نوری ففتق منه نور علیّ ثمّ خلق العرش و اللوح و الشمس و وضوء النهار و نور الابصار و العقل و المعرفة»(بحار الانوار ج54 ص170)

آری در باطن ولایت ، جناب رسول الله و حضرت امیرالمومنین یک حقیقت هستند و فقط در نشأه ی طبیعت است که این حقیقت واحده به دو قالب گوناگون متجّسم شده است ، با این فرق که جناب امیرالمومنین در نشأه ی عنصری فاقد سمت نبوّت تشریعی است .

هنر حقیقی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام این است که جامع بین حضرتین ظاهر و باطن است ؛ یعنی با این که عِدل جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله است و از حیث باطن با مقام ولایت حضرت خاتم الانبیاء متحد است و از حیث ظاهر نیز به حکم سمت نبوّت تشریعی حضرت منقاد است ، و از وی تبعیت می کند و حتی در زمان حیات مادّی جناب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله کلمه ای از خودش به زبان نمی آورد . لذا نهج البلاغه و تمام روایاتی که از امیرالمومنین وارد شده است بعد از جناب رسول الله ظهور کرده است ؛ یعنی امیرالمومنین علیه السلام در زمان حیات رسول الله صلّی الله علیه و آله یک روایت هم از خودش ندارد ، مگر این که حضرت راوی است و از جانب رسول الله نقل می کند جناب پیامبر اکرم چنین فرمود اگر هم در جلسه ای حضرت بایستد سخنانی ایراد می کردند به بالای منبر می رفتند و فقط آنچه را پیامبر امر کرده بودند ، می فرمودند ، از منبر پایین می آمدند و کلمه ای اضافه نمی کردند .

خلیفه ی واقعی جناب رسول الله آن کسی است که هم در باطن با مقام ولایت حضرت محمد است و هم در ظاهر به احکام نشئه ی طبیعت پایبند است ، نه در باطن از کمالات روحی ، مدارج قرآنی و معارج انسانی پیامبر اکرم قدمی باز می ماند و نه در ظاهر از جضرت پیشی می گیرد و خودی اظهار می کند . به خاطر همین است که جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله تمامی حقایق در شب معراج را به شکل علی علیه السلام می بیند .

حال بدان از آنجا که سمت نبوّت تشریعی صرفاً یک فضیلت است نه یک مقام ، جناب امیرالمومنین به جهت دارا بودن نبوّت انبائی و مقام عظمای ولایت محبوبی و امامت و خلافت رسول الله صلّی الله علیه و آله بر سایر انبیای پیشین از جهات گوناگون اعلی و اشرف است ؛ به طوری که اگر تمامی انبیای عظام از حضرت آدم نبیّ الله گرفته تا شیخ الانبیاء جناب ابراهیم خلیل علیه السلام ، حضرت نوح علیه السلام ، حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام  در زمان حیات عنصری جناب رسول الله علیه و آیه السلام حضور داشتند و حضرت امیرالمومنین نبودند ، وصیّ و خلیفه ای برای جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله تعیین نمی شد ؛ زیرا ولایت پیامبر اکرم آنچنان بلند مرتبه و قوی است که ولایت هیچ کدام از انبیاء و اوصیاء به قوّت ولایت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نمی رسد تا بتواند همسنگ او شده و جایگزین و خلیفه ی آن مقام اعلی قرار بگیرد .

از این نکته دریاب سرّ احادیثی را که فرموده اند : در زمان ظهور حضرت بقیة الله مهدی قائم آل محمد صلّی الله علیه و آله حضرت عیسی علیه السلام در صف مأمونین حضرت قرار گرفته و به ایشان اقتدا می کنند .

حضرت استاد علامه در باب اوّل «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» می فرمایند :

«تبصرة : از تحقیقی که تقدیم داشتیم ، بیان وجه روایات مرویّه ی فریقین که حضرت عیسی پیغمبر خلف امام زمان مهدی قائم آل محمد ، صلات را اقتدا می کند و درپیش روی او جهاد می کند ، با این که از پیغمبران اولوالعزم است ، معلوم می گردد ؛ زیرا حضرت عیسی علیه السلام دارای فضل نبوّت است و حضرت مهدی علیه السلام را فضل نبوّت نیست که نبوّت به خاتم الانبیاء ختم شده است ؛ «فلا نبیّ بعده». »

و به حسب موازین کتاب و سنّت ، قواعد حکمت متعالیه و اصول معارف عرفانیه که در حقیقیت همان شرح و تفسیر بطون و اسرار کتاب و سنّت اند ، صحیح است که انسانی در اتصاف به حقایق و رقایق اسماء الله تعالی متّصف باشد و لکن او را فضل نبوّت که منصب تشریعی است نبوده باشد و در غیر این منصب از جهات دیگر بر وی مقدّم و قدوه ی او بوده باشد .

به مَثَل ، شخصی به منصب قضا منصوب است و او را این علّوّ مکانت و مرتبت یعنی فضیلت منصب قضا است و این مقامی عرضی و زوال پذیر است و تا زمانی که دراین سمت باقی است حکم او نافذ است ؛ و دیگری اعلم و افضل از او است و دارای صفات حقیقی و کمالات انسانی که محکوم به حکم عزل و نصب کسی نیست ، ولی به سمت قضا منصوب نیست ، لاجرم حکم قاضی درباره ی وی ممضی است و در این جهت تابع قاضی منصوب است و در حقیقت تابع مقام قضا است ، چنان که که شیخ عارف عربی در آخر فصل ادریسی «فصوص الحکم» در بحث علوّ ذاتی و صفاتی و علوّ به حسب مکانت و مکان ؛ یعنی علّوّ مرتبی و مکانی در این مقام گوید : «علّوّ المکانة یختصّ بولاة الامر کالسطان و الحکام و الوزراء و القضاة و کل ذی منصب سواء کانت فیه أهلیّة ذلک المنصب أو لم یکن ، و العلوّ بالصفات لیس کذلک فإنّه قد یکون اعلم الناس یتحکّم فیه من له منصب التحکّم و إن کان اجهل الناس ، فهذا علی ّ بالمکانة بحکم التبع ما هو علیّ بنفسه فإذا عزل زالت رفعته و العالم لیس کذلک.»

غرض از مثل مذکور این است که هر چند حضرت عیسی علیه السلام را به حسب ولایت تشریعی ، فضل نبوّت بوده است و این فضل حضرت مهدی علیه السلام را نمی باشد ، مع ذلک منافاتی ندارد که حضرت مهدی علیه السلام را علّوّ مکانت و مرتبت در اتصاف به تحقق اسمای الهیه به حدّی باشد که به حسب ولایت تکوینی افضل باشد و از این جهت قدوه و متبوع پیغمبری حتی از اولوالعزم و صاحب شریعت قرار گیرد.(انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه صص 83 و 84)      

شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 156

 

  • عیسی شیروانی

مقام ولایت

نظرات  (۱)

سلام
متشکر استفاده نمودم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی