معطی ولایت و نبوّت
معطی ولایت و نبوّت
نکته ی دیگر در مورد شامخ ولایت این است که معطی ولایت ، اسم شریف «باطن» است . بر خلاف معطی امامت و رسالت و نبوّت ، که اسم شریف «ظاهر» است .
بدین معنی که رابطه ی وسرّی هر انسان کاملی با معبود خویش ، موجب نیل به مقام شامخ ولایت می شود ، لذا دولت اسم شریف «باطن» حقّ در او ظهور می کند ، و تا در این مقام است مأمور به ابلاغ و اظهار ما فی الضمیر خود به عموم مردم نیست . پس اسم شریف «ظاهر» حقّ در او ظهوری ندارد . اما وقتی به مقام رسالت و یا نبوّت رسید ، علاوه بر این که به اسم شریف باطن حقّ ، صاحب مقام ولایت است ، به اقتضای اسم شریف ظاهر نیز مأمور است آنچه را که حقّ سبحانه دریافت کرده ، به عموم مردم برساند .
بر این اساس نوعاً عموم مردم از مقام ولایت انسان کامل ، که محفوف به اسم شریف باطن است ، خبر ندارند و نمی دانند در همین هنگامی که مشغول سخن گفتن با عموم مردم است ، در چه عوالمی مشغول به سیر و سیاحت است ، مگر اینکه مأموم ، آنچنان اقتدا به امام اش کند که در تمامی اوامر و نواهی ، مطیع مطلق باشد و در علم و عمل به امام خویش تقرّب یابد ، در این هنگام چه بسا از نهان خانه ی سرّ امام و ولیّ خویش نیز آگاهی یابد و به شهود مقام ولایت آن امام نایل شود .
اما به طور کلّی ، هرگز بنابر این نیست که امام و ولیّ الله ، عموم مردم را از چهره ی باطنی و میزان و کمّ و کیف راز و نیازش بگوید . در حقیقت امام مأمور است با عموم مردم با اسم شریف «الظاهر» حقّ رفتار کند و آنها را با این اسم شریف به مقامات عالی انسانی فرا بخواند . اما در میان عموم مردم اوحدی نیز هستند که قوی تر می شوند و لیاقت این را می یابند ، که البته در این مقام نیز ظرفیّت و قابلیّت و سعه ی وجودی افراد ، نقش مهم و اساسی را ایفا می کند . داستان همراهی موسی علیه السلام با خضر نبیّ علیه السلام یکی از مصادیق این مسأله است .
در حقیقت ، امامت ، رسالت و نبوّت ، سفره ی رحمت رحمانیّه ی حقّ متعال است ، و مقام شامخ ولایت ، رحمت رحیمیه ی حقّ متعال است .
شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 116
- ۹۲/۱۲/۲۶