مقام شریف ولایت ، نبوّت و رسالت
مقام شریف ولایت ، نبوّت و رسالت
در بخشی دیگر از باب اول رساله ی شریف «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» آمده است :«ولایت نبیّ جنبه ی حقانی و اشتغال به حقّ تعالی است و نبوّت او وجهه ی خلقی دارد که توجّه نبیّ به خلق است ، و شک نیست که اولی اشرف از دومی است ، چه آن ابدی است به خلاف این که منقطع است. » «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ص 72»
از آنجا که ولایت ، جنبه ی حقّانی و الهی انسان کامل است ، لذا نبوّت و رسالت در تحت سیطره ی مقام شامخ ولایت قرار می گیرد ، زیرا انسان کامل از آن حیث که به حقّ متعال نزدیک است و کل حقایق نظام هستی را از او می گیرد ، ولیّ است ، و از آن حیث که به مردم رو می کند تا آنچه را که از حقّ گرفته به مردم ابلاغ کند ، نبیّ است .
به تعبیر دیگر ، در سفر اول از «اسفار اربعه ی نفس ناطقه ی انسانی» ، آدمی از خلق می رهد و به حقّ می رسد و با اوصاف الهی اتحاد وجودی پیدا می کند و اسماء الله را می چشد و به مقام ولایت می رسد و بعد از اتمام این دوسفر ، مأمور می شود به جانب خلق برگردد و از آنچه أخذ کرده است به انسان هایی که در مرتبه ی مادون هستند بدهد تا آن ها را هم به مراتب و کمالات بالاتر دعوت کند . لذا انسان در سفر سوم و چهارم که سفری با وجهه ی خلقی است ، یا نبیّ می شود و یا رسول که البته تمامی انبیاء در این مقام نیز صاحب رتبه ای هستند .
بعضی از ایشان فقط مأمور به ابلاغ می شوند که به آنها «نبیّ» می گویند ، بعضی از ایشان علاوه بر وظیفه ی ابلاغ ، صاحب کتاب نیز می شوند که به آنها «رسول» می گویند ، و بعضی از آنها تکلیفی سنکین تر از رسول دارند که «امام اند» و به آنها «اولوالعزم» می گویند ، و در آن میان فقط یک نفر از مقام «ختم» برخوردار است که عصاره ی همه ی آنهاست .
بر این اساس ، انسان کامل با مقام شامخ ولایت اش روی به افق اعلی دارد و با مقام نبوّت و رسالت اش روی به جانب خلق می کند و از مقام ولایت اش خبر می دهد و به همه ، ندای «تعالوا» می دهد تا همه بالا روند و مثل او به مقام ولایت برسند .
در باب اول رساله ی «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» می خوانیم :
«ولایت به حسب رتبت ، اعلی و ارفع از رسالت و نبوّت است ؛ چون ولایت ، باطن نبوّت و رسالت است و نیل به این دو مبتنی بر ولایت است .» (انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه صص 71 و 72 )
دلیل آن این است که انسان کامل تا به حقّ تقرّب نجوید اسرار نظام هستی را از حقّ أخذ نمی کند ، و تا از حقّ ، اسرار شریعت و طریقت و حقیقت را نگیرد قطعاً چیزی ندارد تا به مردم ابلاغ کند . لازمه ی ابلاغ کردن حقیقی به فرد دیگر ، آن است که در ابتدا آدمی آن را برای خود تحصیل کند ، آن گاه پس از یافتن آنچه را در پی تحصیل آن بود ، می تواند آن را در اختیار دیگران قرار دهد . لذا ولایت که مقام تقرّب انسان کامل به حق متعال است ، به حسب رتبه ، اعلی و ارفع از رسالت و نبوّت است .
منتها در این جا یک نکته ، قابل اهمیت بسیار است و آن این که :
مقام ولایت در هر شخصی ، از مقام نبوّت همان شخص ، ارفع است ، نه اینکه ولایت در شخصی بر نبوّت و رسالت شخص دیگر ارفع باشد . به عنوان مثال مقام ولایت در پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که جنبه ی حقّانی دارد ، از مقام نبوّت و رسالت اش که جنبه ی خلقی دارند ، اشرف است ؛ چرا مقام ولایت هر انسانی رابطه ی خاص باطنی اوست با خدای خودش ، و طبیعی است که چنین وجهی شرافت دارد بر وجه خلقی آدمی و رو کردن به کثرت ها .
شرح رساله ی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه /استاد صمدی آملی/انتشارات روح و ریحان/1389/ ص 113
- ۹۲/۱۲/۲۲