برهان سوم بر وحدت وجود و نقد آن
برهان سوم بر وحدت وجود و نقد آن
رساله نقدالنقود پس از آنکه دو برهان سابق را به عنوان براهین اصیل یاد میکند برهان دیگری را به این صورت تقریر میکند: «لو لم یکن الوجود بما هو وجود واجباً لکان ممکناً، لکن التالی باطل فالمقدّم مثله»[جامع الأسرار ومنبع الأنوار به انضمام رساله نقدالنقود فی معرفة الوجود، ص656]؛ اگر وجود از آن حیث که وجود است واجب نباشد ممکن خواهد بود؛ لیکن تالی یعنی امکان وجود از آن جهت که وجود است محال است، پس مقدّم، یعنی واجب نبودن وجود نیز محال است.
در قیاس استثنایی فوق اوّلاً تلازم بین مقدّم و تالی روشن است، زیرا شیء موجود یقیناً ممتنع نیست، پس لابد یا واجب است یا ممکن؛ و اگر واجب نبود یقیناً ممکن خواهد بود.
ثانیاً بطلان تالی نیز روشن است، زیرا اگر وجود بما أنّه وجود ممکن باشد، نیازمند به علّت است و چون غیر از وجود بما أنّه وجود چیز دیگری نیست لازمهاش آن است که وجود علّت خودش باشد، «فیدور الأمر علی نفسه». در اینجا چون غیر نیست، تسلسل و حتی دور اصطلاحی هم در کار نیست، بلکه فقط مفسده دور است که تقدم شیء بر نفس است، زیرا دور مصطلح آن است که مثلاً الف بر ب و ب بر الف متوقف باشد؛ امّا اگر جز الف چیز دیگری نباشد و الف فقط به خود الف تکیه کند، این مفسده دور است که باطل است نه خود دور.
نقد برهان سوم
اشکال وارد بر برهان اوّل و دوم، بر این برهان نیز وارد است، زیرا واجب یا ممکن بودن یک موجود، فرع بر تحقّق اصل آن است؛ ولی چیزی که در خارج فاقد مصداق است، نه بالفعل واجب است و نه ممکن است. البته امکان ماهوی برای چنین چیزی قابل فرض است؛ لیکن از محل بحث ما خارج است.
تا حقیقت مطلقه وجود که به حمل اوّلی حقیقت مطلقه وجود است تحقّقش به حمل شایع ثابت نشود، یعنی ثابت نشود که وجود مطلق موجود است، شبهه یاد شده به قوت خود باقی است وگرنه همان گونه که اشارت رفت اگر صرف تصوّر مفهوم و حمل اوّلی راهگشا باشد، هرگز نیازی به این همه تلاش در مسئله اثبات واجبالوجود نیست.
عین نضّاخ /آیت الله جوادی آملی/انتشارات إسراء/1390/ج 3/ ص 302
- ۹۲/۱۰/۲۶