تفاوت بیان کلام و فلسفه و عرفان در ضرورت انسان کامل
تفاوت بیان کلام و فلسفه و عرفان در ضرورت انسان کامل
اهل کلام با استناد به قاعده لطف، وجود انسان کامل را برای راهنمایی و ارشاد جامعه بشری ضروری میشمارند. فلاسفه در علمالنفس با نگاه به مراتب حسی، خیالی، وهمی و همچنین مراتب عقل عملی و نظری و قوه قدسیهای که برای عقل بالمستفاد حاصل میشود، به تبیین حقیقت انسان کامل میپردازند و امکان وجود وی را ثابت میکنند و در مبحث نبوت نیز از راه حکمت واجب، ضرورت آفرینش و ارسال چنین انسانی را ثابت میکنند.
وجه مشترک این دو گروه در نگاه زمینی آنهاست، زیرا بیان و برهان خود را با توجه به نیازها یا مدارج زمینی انسان شکل میدهند؛ امّا اهل عرفان گذشته از نظر زمینی با نگاه آسمانی و فراطبیعی ضرورت وجود انسان کامل را ثابت میکنند.
ضرورت انسان کامل در نزد اهل عرفان به دلیل ظهور اسم جامع و اعظم الهی در مظهر تامّی است که جمیع مراتب وحدت و کثرت را بدون غلبه یکی بر دیگری دارا باشد.
از این افق غرض ذاتی و اوّلی از خلقت انسان کامل، اصلاح جامعه و اموری که در دایره تکوین است نمیباشد، هرچند آن فایده نیز بر وجود کون جامع مترتب است، بلکه به رغم اینکه همه مخلوقات به ویژه جامعه بشری از نعمت وجود او بهرهمند میشوند، غرض از خلقت او همانا ظهور تام خالق است و این مطابق با همان تفسیر است که میفرماید: «خلقت الأشیاء لأجْلِک وخلقتک لأجلی».
عین نضّاخ /آیت الله جوادی آملی/انتشارات إسراء/1390/ج 3/ ص 53
- ۹۲/۱۰/۲۶