ذات الهی درک کردنی نیست ، حتی به اندازه ی سعه ی وجودی شخص
ذات الهی درک کردنی نیست ، حتی به اندازه ی سعه ی وجودی شخص
حقیقت وجود چون نامحدود است قابل اکتناه نیست و چون بسیط محض است تجزیهپذیر نیست؛ یعنی بسیط نامتناهی کان ناقصه ندارد، بلکه جریان او بین معرفت و امتناع آن است و آنچه در تعبیرهای تمثیل یا تشبیه آمیز گفتهمیشود:
آب دریا را اگر نتوان کشید ***هم به قدر تشنگی باید چشید
درباره مثال صادق است؛ ولی درباره مُمثَّل صادق نخواهد بود، زیرا دریا مرکّب است و سطح آن غیر از عمق آن و ظاهر آن غیر از باطن آن و اوّل آن غیر از آخر آن است؛ ولی واجب تعالی بسیط محض بوده و تمام صفات ذاتی او مصداقاً عین یکدیگر و نیز عین ذات ویاند، بنابراین نمیتوان درباره خداوند گفت آن ذات اقدس به مقدار ظرفیّت عارف ادراک میشود و اگر در حکمت متعالیه از صعوبت ادراک حقیقت «بسیط الحقیقة کلّ الأشیاء و لیس بشیء منها» سخن به میان آمد میتواند ناظر به این تحلیل عمیق باشد، پس آنچه در کلام برخی اهل معرفت دارج است که واجب تعالی به مقدار سِعه وجودی عارف مشهود اوست سخنی است ناصواب، زیرا هویت اطلاقی واجب نه معقول حکیم قرار میگیرد، زیرا مصداق عینی هرگز مفهوم ذهنی نخواهد بود و نه مشهود حکیم واقع میشود، چون بسیطِ محض و نامحدود نه تجزیهپذیر است و نه اکتناه و احاطهپذیر، بلکه واجب تعالی فقط معروف خودش هست و بس.
عین نضّاخ /آیت الله جوادی آملی/انتشارات إسراء/1390/ج 1/ ص 333
- ۹۲/۱۰/۱۵