حال و نقد آن
حال بنا بر مذهب معتزله
طایفه معتزله قائل به حالند و حال را نه موجود مىدانند و نه معدوم که واسطه بین وجود و عدم است. حضرات فلاسفه طرا و کلا با آنان مخالفند که هر چیز یا موجود است یا معدوم و واسطه معنى ندارد و یکى از علل اختیار قول به حال چنانکه در خاطر دارم این است که در مسأله علم وا ماندند و نتوانستند آن را به مبانى عمیق و دقیق حکمت متعالیه حل کنند. زیرا مىگویند خداوند عالم را مطابق علم آفرید و علم را زاید بر ذات و الگوى پیاده کردن عالم قرار دادند و همچنین بسیارى از صفات الهى را زاید بر ذات مىدانند بنا بر این اگر این صفات زاید را موجود بدانند موجود یا واجب است و یا ممکن، اگر ممکن باشد مخلوق است و مخلوق مسبوق به علم است و هکذا تسلسل لازم مىآید و اگر آن صفات زاید موجود واجب باشند تعدد قدما یعنى واجبهاى بالذات لازم آید و اگر آن صفات زایده معدوم باشند معدوم الگوى خلق عالم قرار نمىگیرد. لذا براى خلاصى از اشکال جانبین آنها را واسطه میان وجود و عدم دانستند که نه موجودند و نه معدوم و آن را حال نامیدند (در کتب کلامی از آنان این گونه نقل کردهاند).
آخوند ملا صدرا گوید: وجود را از فعلیت مطلقه که واجب الوجود است تا به انزل مراتب آن مراحل بسیار است و نسب و اعتبارات از سلسله انزل وجوداتند که مشابک با عدمند. لذا نباید این گونه عناوین را از جهت ضعف وجودىشان واسطه بین وجود و عدم قرار داد. پس حال نداریم. این نهایت، دقتى است که در این مقام باید گفت و نکتهاى بلند و سزاوار اعتنا و اهتمام است. البته این معنى را در این مقام مرحوم آخوند ملا صدرا در جایى عنوان نفرموده است که حال بدین منوال است بلکه ما از فرموده آن جناب چنین استفاده کردهایم
ممد الهمم در شرح فصوص الحکم/علامه حسن زاده آملی/انتشارات وزارت ارشاد/1378/ص 470