تأثیر توحّد بر ارتباط با ماوراء طبیعت
نکته ای که در این بخش به انسان کمک می کند این است که انسان در شبانه روز طوری برنامه ریزی کند که بی کار نشود ، چون به محض این که انسان بی کار شد ، نفس به دنبال سرکشی به راه می افتد . می بیند کارگری که برای به دست آوردن لقمه های حلال برای زن و فرزندش از صبح به سر کار می رود و شب با بدن خسته بر می گردد ، دیگر وقت ندارد که شب تا ساعت 12 ، کنار تلویزیون بنشیند و به دنبال فیلم ها و امور دیگر برود . این اعمال آدم های بی کار است . آدم بی کار که صبح تا غروب تن خسته ندارد ، مجبور است خودش را به ده ها فیلم مبتذل مشغول کند ، لذا به تعبیر شریف حضرت آقا ، نفس را به کارهای خوب مشغول بدارید که اگر شما آن را مشغول نکنید ، او شما را مشغول می کند ، برای همین است که می بینید شخصی که از شنبه تا پنج شنبه که به شدت کار دارد ، نفس نمی تواند او را مشغول کند ، ولی همین که روز جمعه بی کار می شود ، نفس برای اش هزار جور نقشه می کشد . اگر نفس را به کارهای نیک مشغول کند ، دیگر نفس وقت نمی کند از این کار منصرف شود و به دنبال امور دیگر رود ؛ لذا فرمودند به اشتغالات حلال خود هم جهت بدهید .
داشتن شغل های مختلف هم باعث پراکندگی نفس است . نفس وقتی توحّد پیدا کند قوّت می گیرد ، اما همین که به امور مختلف اشتغال پیدا کرد ، خود به خود سست می شود ؛ زیرا کثرت ، سستی آور است ، در حالی که وحدت نیرو بخش و قوّت دهنده است .
اگر می خواهید بدانید چرا عالم ماده این قدر سست است ، ببینید که در نشأه ی طبیعت چه قدر کثرت وجود دارد ؛ مثلاً برای دیدن باید شرایطی برقرار باشد اگر یک شیء ، خیلی دور باشد ، چشم نمی بیند . اگر خیلی نزدیک باشد دیده نمی شود . بین چشم و شیء نباید چیزی حاجب و مانع باشد . همچنین در شرایط نور مطلق و تاریکی مطلق و وجود حائل بین بیننده و دیده شده دیدن انجام نمی گیرد . عالم طبیعت ، عالم کثرت ، سستی و وهن است ، اما به محض اینکه نفس قوی تر شد و به عالم وحدت قدم گذاشت ، در ادراکات خود قوی تر می شود ؛ مثلاً وقتی به خواب می رویم در حالی که اعضاء و جوارح ، همه از کار افتاده اند و ادراکات ظاهری هم ادراکی ندارند ، نفس در دیدن قوی تر می شود .
لذا سعی کنید اشتغالات به حلال را هم تکثّر ندهید . اگر انسان تصمیم گرفته به ماوراء طبیعت برود و سیر عرفانی نماید ، باید با ریاضت ها به نفس توحّد بدهد . در این مسیر ، اشتغال به کثرت حلال هم باعث می شود که نفس قدرت نداشته باشد .
شاید مدّت ها طول بکشد تا که از ضعف تعلّقات عالم کثرت در بیاید و بتواند به قوّت عالم وحدت متلبس شود و تلوّن پیدا کند و رنگ آن عالم را بگیرد . کسی که در نشأه ی کثرت هم متوحّدانه عمل نماید ، نفس اش با وحدت خو می کند ، می بیند که وقتی برای بلند کردن یک شیء از دو دست استفاده می کنیم ، قوّه بلند کردن بین دو دست پخش می شود ، اما توان کسی که یک دست اش قطع شده و هر دو دست اش توان بلند کردن یک شیء را ندارد ، در یک دست جمع می شود . به بعضی از جانبازها نگاه کنید ، می بینید اگر چه یک دست شان قطع شده است اما با دست دیگر چنان کار می کنند که چه بسا از ما که دو دست داریم ساخته نیست ؛ یعنی به همین مقدار که به آن توحّد داده قوی شده است . نفس چون مجرّد است ، اساس تجرّدش و سرشت ذاتی اش بر این است که با وحدت قوّت پیدا می کند و با تکثّر ضعف به او روی می آورد . لذا تا هنگامی که ما در این نشأه ی طبیعت هستیم ، می بینیم که بدن عنصری متشکل از دست ، پا ، چشم ، گوش و امعاء و احشاء داریم که هر یک کاری جدا انجام می دهند و قدرت نفس بین همه ی این اجزاء بدن تقسیم می شود ، و لذا نفس سست و ضعیف می شود أمّا به محض این که جسم طبیعی در نشأه ی طبیعت به زمین گذاشته شد ، چون سرشت ذاتی نفس بر تجرّد است و تجرّد عین توحّد و قدرت است ، قوّت می گیرد .
حضور و مراقبت/داود صمدی آملی/ص 177