معانی جسم و معنای جسم در معاد جسمانی
کلمه ی جسم در علوم مختلف دارای معانی گوناگون است . به عنوان مثال جسم در نزد حکماء و فلاسفه به اشتراک لفظی به دو معنی اطلاق می شود : یکی جسم طبیعی ، و آن عبارت است از جوهری که ممکن است در آن فرض ابعاد سه گانه ای شود که بر زوایای قائمه یکدیگر را قطع می کنند و دیگری جسم تعلیمی و آن عبارت است از کمّی که قابل ابعاد سه گانه ای بوده که زوایای قائمه همدیگر را قطع می کنند و نام دیگر آن «ثخن» است که از اطلاق اولی در طبیعیات فلسفه و از اطلاق دومی در علوم تعلیمی همچون ریاضیات استفاده می شود .
آنچنان که در طبیعیات فلسفه آمده است جسم طبیعی مرکب از دو جوهر مادّه و صورت است . مادّه عبارت است از آن استعدادی که در جسم نهفته شده و جسم بواسطه ی آن می تواند صورت ها و فعلیتهای گوناگون را بپذیرد . و صورت عبارت است از آن فعلیّتی که جسم در حال حاضر آن را دارا می باشد . مثلاً صورت آب همان صورت جسمیه ای است که فعلیّت آب خارجی بدان وابسته است و مادّه ی آب همان قابلیّبت و استعدادی است که در آب نهفته شده و آب بدان قابلیّت می تواند مثلاً پس از نوشیده شدن تبدیل به خون و گوشت و پست و استخوان و دیگر اعضاء در جوارح حیوان و یا انسان شود .
یکی دیگر از اطلاقات جسم ، اطلاق جسم در نزد صاحبان علم رمل است که جسم را اسم برای عنصر زمین قرار داده اند و آن عبارت از هشت خاک است که بحث مفصّل آن در علم رمل آمده است .
عده ای از حکمای قدیم نیز جسم را به معنی وجود قائم بالذات دانسته اند اعم از اینکه این وجود قائم به ذات مفارق باشد یا مادی ، در حقیقت باید گفت مراد از این اطلاق جسم ، اطلاق جسم در مقابل عرض است ، چرا که عرض قائم به غیر است ، أمّا اینجا جسم به معنای وجود قائم به ذات آمده است .
عده ای دیگر نیز گفته اند ، جسم یعنی وجود واجب بالذات و بدین اطلاق حقّ سبحانه و تعالی را جسم خوانده اند .
خلاصه یک کلمه جسم در زبان صاحبان علوم گوناگون به معانی مختلف آمده است و محصّل باید توجه کافی نماید که در هر علمی با آمدن کلمه ی جسم کدامیک از این معانی اراده شده است . بر همین اساس وقتی سخن از معاد جسمانی به میان می آید و در کتب اعتقادی اصیل خود می خوانیم که نفوس پس از ارتحال در عوالم ما فوق حشر جسمانی دارند باید ببینیم مراد از کلمه جسم و جسمانی کدامیک از معانی و اطلاقات جسم است ، چرا که اگر شخص به اطلاقات و معانی موجود در این کلمه احاطه ی علمی نداشته باشد چه بسا ممکن است جسم را به همان معنای ظاهری آن که در نزد اذهان عموم مردم متداول است دانسته و بدین ترتیب به ده ها اشکال لا ینحل حکمی و فلسفی مبتلا شود ، زیرا بر اساس ادله ی متقن فلسفی ممکن نیست که افراد پس از ارتحال از نشئه ی عنصری و مفارقت از کالبد مادی ، بار دیگر در عوالم ما فوق ، سیر قهقرائی نموده و برای بار دیگر مبتلا به نقص جسم و جسمانیّات شوند . پس نمی توان معاد جسمانی را که در متون اعتقادی ما بدان تصریح شده و ما بدان پایبندیم ، معادی در قالب جسم همراه با ترکیب از مادّه و صورت جسمیّه مادی عالم طبیعت دانست ، بلکه باید دید مراد از این کلمه جسم کدامیک از معنای رایج جسم در علوم گوناگون است .
به طور کلی در مورد ادراک معانی الفاظ و کلماتی که در قرآن کریم و یا در روایات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و أئمه معصومین ما وارد شده است باید ظرافت بیشتری به خرج داد و نباید به صرف خواندن و یا شنیدن آیه ای از قرآن کریم و یا کلمه ای از کلمات گهربار أئمه معصومین آن را به همان معنایی که از دوران کودکی خود تا کنون بدان مأنوس بودیم حمل و محصور نماییم ، بلکه به درستی تحقیق نموده و در وهله ی اول بیاییم که این الفاظ در صحف نوریه ی روایات به چه معنایی آمده اند .
شرح رساله ی رابطه ی علم با دین ص 199