علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

هشت باب بهشت و هفت باب جهنم

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۲۹ ق.ظ

در نکته 867 هزار و یک نکته چنین آمده است :

«حال در مراد از جهنمّ تأمل شود تا معلوم گردد که دوزخی ، دوزخ را از دنیا با خود می برد و بهشتی نیز . و بدانی که بهشت و دوزخ در انسانند ، به این معنی که علم و عمل انسان سازند و هر کس زرع و زارع و مزرعه خود است (إنّه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصالح یرفعه)(فاطر/11) ، سعی کن تا کلم طیّب باشی و عمل صالح تو رافع تو باشد . و بدانی که این ورود از لوازم وجود انسان و کیفیت خلقت اوست ، لذا فرمودند (کان علی ربّک حتماً مقضیّاً) و لذا از بعض أئمه م علیهم السلام که سوال از عموم آیه شده است ، فرمود : جزناها و هی خامدة.

در تفسیر صافی آمده است که : روی عن النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عن هذة الآیه (و إن منکم إلّا واردها) ؟ فقال إذا دخل أهل الجنة قال بعضهم لبعض ألیس قد وعدنا ربّنا أن نرد النّار ؟ فقال لهم : قد وردتموها و هی خامدة . این حدیث شریف که از غرر احادیث است فرماید که اهل بهشت پیش از دخول آن ، وارد نار شده اند در حالی که خاموش بود.

سبحان الله که یک دنیا برای طایفه ای دوزخ فسرده و آتش خاموش است و برای دیگران دوزخ و آتش بر افروخته و سوزان است چنانکه حواس خمس و خیال و وهم که مشاعر ادراک عالم ملک اند هر یک در ی از درهای دوزخ اند اگر متابعت نفس کنند ، و دری از درهای بهشت اند اگر متابعت عقل کنند .»

و در پایان کلمه ی 138 هزار و یک کلمه فرمود :

«و ای عزیز ! باطن دنیا جهنم است (و إن منکم إلّا واردها کان علی ربّک حتماً مقضیّا*ثم ننجی الذین اتقوا ونذر الظالمین فیها جثیّا)(مریم/72و73) به قضای حتم الهی باید وارد دنیا بشوند و این پل که بر روی جهنّم کشیده صراط مستقیم است که به لحاظ عقل عملی عدالت متوسط بین افراط و تفریط است که أحد من السیف یعنی از شمشیر تیزتر است و به لحاظ عقل نظری در علم توحید و فروع آن مثلاً أدق من الشعر یعنی از مو باریک تر است . معصوم درباره ی ورودش به دنیا فرموده است ، جزناها و هی خامدة . فافهم ! » در حدیث است روزی جناب رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم با اصحابش در مسجد نشسته بودند ناگهان آوازی سخت شبیه صدای فرو ریختن دیوار و فرود آمدن خر سنگی مثلاً شنیدند و هولناک شدند ، رسول الله فرمود هفتاد سال است که سنگی از بالای جهنّم رها شده و اینک به قعر آن رسیده است و این صدا از سقوط آن سنگ به قعر جهنّم بوده است و هنوز رسول الله از کلام اش فارغ نشده بود که فریاد و شیون از خانه منافقی برخاست که هفتاد سال عمر کرد و در آن وقت بمرد ، رسول الله گفت : الله أکبر . پس صحابه دانستند که آن سنگ این منافق بود که خلق شده است تا کنون در جهنّم سرازیر بود و فرود آمد و در آن وقت به قعر آن رسید . قال الله تعالی (إنّ المنافقین فی الدرک الأسفل من النار)

مانند این صدای هولناک در هر شبانه روز بسیار است و لکن گوش برزخی باز نیست تا بشنود ، کاملی باید که در چشمها و گوشها تصرّف کند تا بتوانند وقایع و احوال برزخی نفوس را ببینند و بشنوند ، تو که صبر ممدود بین جنّت و ناری خود را باش تا نبینی عاقل را اشاره کافی است .

پس بدان که خزانه سعی اعمال خود انسان است و جزا نفس عمل است و هر کس مهمان سفره خود است و علم و عمل انسان سازند و ملکات نفسانی مواد صور برزخی اند . سه درس آخر دروس اتحاد عاقل به معقول و نیز شرح عیون شصت و یک تا شصت و پنج سرح العیون فی شرح العیون در تفسیر و بیان این مطلب بسیار بسیار مهم که جزا نفس عمل است ، اهمیّت شایان توجه و بسزا دارند (و لا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم اولئک هم الفاسقون)(حشر/20) و نیز فرمود :«بهشتی را خداوند به بهشت نمی برد ، بلکه خود او بهشت می شود ، همچنان که جهنّمی را خداوند به جهنّم نمی برد بلکه او خودش جهنّم می شود.»

و لذا وقتی خداوند در قرآن کریم در وصف جهنّم می فرماید : (لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم)(حجر/45) مراد از ابواب هفتگانه درهای جهنّم ، هفت قوه ی ظاهری و باطنی انسان است که اگر در تحت اختیار عقل نگیرد تبدیل به هفت در جهنّم می شود ، این ابواب هفتگانه همانگونه که درهای دخول به جهنّم اند ، همانطور ممکن است از باب کریمه ی (یبدل السئیات بالحسنات) درهای دخول به بهشت باشند به شرط آنکه انسان اعضاء و جوارح و قوای ظاهری و باطنی خویش را با حکم عقل خالص خود در طریق طاعات و کسب خیرات و انتزاع معانی کلیه و حقایق مرسله به کار بگیرد که در در این صورت بهشت وجود انسانی را در هشتمی خواهد بود که آن وجود نازنین عقل می باشد .

متأله سبزواری در شرح مثنوی فرماید :

«هر گاه مدارک آدمی در ادراک آیات الله صرف نشود ، و ادراک جزئیات به جهت نیل کلیات و مجردات نباشد ، چون ابواب سبعه ی جهنّم می شوند ، چنانکه هر گاه مدارک سبعه در ادراک آیات الله صرف شود و به تمکین رسند و عقل هم که باب هشتم است بالفعل شود ، چون ابواب ثمانیه هشت بهشت شوند.» خواجه نصیرالدین طوسی در فصل چهاردم «آغاز و انجام» در اشاره به ابواب جنّت و نار گوید که : ابواب جهنّم هفت است که پنج حس ظاهر حیوانی به اضافه قوه ی وهم و خیال باشد در صورتی که اینها مطیع عاقله نباشند و اگر مطیع باشند به اضافه آنها هشت در بهشت اند ، حافظه و مفکره و حس مشترک بالذات از مدارک نیستند ، بلکه از اعوان آنهایند ، قال تعالی (لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم)(حجر/45) این کلام خواجه از آیه کریمه : (إنّ السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا)( إسراء/37) و از کریمه ی (و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئده) و نظائر این آیات مستفاد است که هر یک میزان صدق و برهان حق است» .

همچنین جناب آخوند در فصل 26 باب یازدهم سفر چهارم أسفار فرموده است : «فإنّ کلاً من المشاعر السبعة باب إلی الشهوات الدنیاویة التی ستصیر نیرانات محرقة و هیئات معذبة کالنفوس فی الآخرة و فعل الحسنات التی بها یثاب فی العاقبة و یصعد إلی الملکوت و یدخل فی الجنة مع زمرة الملائکه»(اسفار ج 9 ص 331)

یعنی هر یک از مشاعر هفتگانه دری به سوی شهوات دنیایی اند که به زودی آتش هایی سوزنده و هیأتی شکنجه دهنده برای نفوس در آخرت می گردند و اگر آنها در راه خیر استعمال شوند ، درهایی به سوی ادراک حقایق و معارف و فعل حسنات می گردند و در پایان کار بدان پاداش داده می شود ، و به ملکوت بالا می روند و با زمره فرشتگان داخل بهشت می گردند .

 و نیز در مشهد نهم طرف سوّم أسرار الآیات فرماید : «فإنّ للنفس فی ذاتها کما مرّ سمعاً و بصراً و شمّاً و ذوقاً و لمساً و تخیّلاً و تصرفاً و فعلاً و حرکة و إنّ لها عیناً باصرة (إلی ربّها ناظرة) و أذناً سامعة یسمع بها کلمات الملائکة و أصوات طیور الجنان و لمساً یمس به حورالعین و هی المشاعر الروحانیة و الحواس الباطنیّة و إنّها مع محسوساتها من أهل الجنة إن لم یحجبها و لم یمنعها مانع و أمّا هذة الحواس فی دائرة و محسوساتها مستحیلةکائنة فاسدة توجب العذاب الألیم و الحرمان النعیم و یؤدی إلی الهاویة و یحترق بنار الجحیم فکل نفس تتبع الهوی و تسخر الشهوة عقلها ویستخدمها الشیطان و یستعبدها کما قال(أفریت من اتخذّ إلهه هواه و أضّله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة) فیصیر علی کل من مشاعره السبعة له سبباً من أسباب طاعته للهوی و انقیاده للشهوات و عدوله عن طریق الهدی و باباً من أبواب الوقوع فی المهالک (فمن یهدیه من بعد الله أفلا تذکرون) فیکون حاله کما أفصح عنه قوله تعالی (فأمّا من طغی و آثر الحیاة الدنیا فإنّ الجحیم هی المأوی) فظهر أنّ کل مشعر من المشاعیر باب من أبواب جهنّم (أمّا سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم) و أمّا القلب إذا تنوّر بنور المعرفة و الإیمان و خرج من القوّة إلی الفعل کالحدید إذا صقل و خرج من الحدیدیّة إلی المرآتیّة صار کعین صحیحة استنارت بنور الملکوت الأعلی فیطلع بکل مشعر آیة من آیات ربّه الکبری و باباً من أبواب معرفة ربّه الأعلی فینتزع من صورها المحسوسة معانی الکلیّة و یفهم منها أسرار إلهیّة یقف علیها و یسعد للسعادة القصوی و مجاورة الرحمن (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر)(اسرار الآیات ص 217)»

یعنی همانگونه که گفته شد ، نفس در ذات و حقیقت خود بینایی و شنوایی و بویایی و چشایی و لمس و تخیّل و تصرف و فعل و حرکت دارد ، و دارای چشمی است که پروردگار خود را بدان مشاهده می کند ، و گوش شنوایی که بدان بوهای خوش و خرّم و نسیم های جهان قدس و پاکی را می بوید ، و قوه ی چشایی دارد که بدان مزه و طعم غذاهای بهشت را می چشد ، و قوّه ی لمس دارد که بدان حوریان بهشتی را بدان لمس می نماید ، اینها حواس روحانی و باطنی وی هستند ، و این حواس با آنچه بدانها ادراک می نمایند اگر مانعی از آن جلوگیری نکرده ، و پرده و حجابی آن را نپوشاند از آن اهل بهشت است .

اما همین حواس ، متلاشی شونده ، و ادراکات آن مستحیل و نابود شونده خواهد بود و شکنجه و عذاب سخت ، و دوری از نعمت های دائمی را در پی خواهد داشت و انسان را در پایان هاویه (یکی از گودالهای دوزخ) رسانیده و به آتش جهنّم خواهد سوزاند ، اگر شخصی از هوی و هوس پیروی کند ، و شهوت اش عقل او را تسخیر ، و شیطان او را به خدمت و پیروی خویش بکشد چنانکه خداوند می فرماید : «آیا کسی را که هوس خویش را معبود خود گرفته – خداوند هم از روی علم او را واگذارده و برگوش و دلش مهر نهاده و بر دیده اش پرده ای کشیده است – ندیدی؟» هر یک از حواس هفتگانه او وسیله ای از پیرویش از هوی، و هوس ، و فرمانبریش از شهوات ، و انحراف اش از شاهراه هدایت گشته و دری از درهای فرود آمدن در تباهی ها و مهالک می گردد : «کیست که پس از خدا او را ارداه نماید ؟ آیا پند نمی گیرید ؟»(جاثیه/24) و حال او همان است که خداوند می فرماید : «هر کس گردنگشی کرد و زندگی دنیا را برگزید ، جایگاه همان دوزخ است .»(نازعات/38-40) پس روشن شد که هر حسّی از حواس ، دری از درهای دوزخ است : «آن دوزخ هفت طبقه دارد که برای هر طبقه ای ، بخشی از آنان قسمت شده است.»(حجر/45)

اما قلب هنگامی که به نور معرفت و ایمان نورانی ، و از قوه به فعلیّت خارج گشت مانند آهنی می گردد که چون برّاق شد و از آهنی خارج  و به آئینگی رسید ، مانند چشم سالمی می گردد که به نور ملکوت روشن گشته است ، لذا به هر حسّی آیه ای از آیات پروردگار عظیم را ، و دری از درهای معرفت خداوند کریم را مطالعه و بررسی می نماید و از هر صورتی محسوس ، معانی کلی را جدا ، و از آن معانی رازهای الهی را می فهمد و بر اساس آن آگاه می گردد ، و به این آگاهی استعداد  نیکبختی و سعادت برتر ، و آمادگی همسایگی خداوند مهربان را پیدا می نماید : «جایگاه صدق(حقّ) نزد پادشاهی مقتدر ، متنعمند.(قمر/56)» این بود ترجمه گفتار آخوند در اسرار الآیات .

آنگاه فرمود : «و اما القلب فإذا تنوّر بنور المعرفة و الأیمان» مرادش همان باب هشتم بهشت است که ما از آن در اینجا تعبیر به عقل نمودیم .

غرض اینکه سلطان قوای انسانی عقل است و این عقل اگر حاکم و مسلط بر قوای ظاهری و باطنی دیگر باشد از طریق علم و عمل که جوهرند و انسان ساز ، هشت باب بهشت را در وجود آدمی به دنبال خواهد داشت اما اگر به جای عقل ، وهم که سلطان قوای حیوانی است بر انسان مسلط شود همین قوایی که می توانستند ابواب بهشت قرار گیرند ، ابواب آتشین جهنّم خواهند بود ، پس در این لطیفه خوب تعمّق نما .

شرح رساله ی رابطه ی عقل و دین ص 150

  • عیسی شیروانی

قوای ظاهری

جهنم

بهشت

قوای باطنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی