آیا طریقه مشاء و اشراق با یکدیگر فرق دارد ؟
اصطلاح دیگری نیز در مورد علم فکری و علم شهودی وجود دارد و آن اینکه گاهی از علم فکری تعبیر به طریق مشاء و از علم شهودی تعبیر به اشراق می شود . متأسفانه آنچه در کتب فلسفی متعارف حوزوی و دانشگاهی ما معهود و معروف است این است که مشاء و اشراق دو طایفه ی مقابل هم هستند و آراء هر یک متناقض با دیگری است در حالی که چنین حرفی باطل است و نباید این دو طایفه را در مقابل یکدیگر دانست بلکه بهتر آن است که این دو طایفه را در مسیر برای تحصیل علوم و معارف بدانیم . یعنی آدمی مخیّر است از دو طریق به تحصیل حقایق موجودات بپردازد ؛ یکی طریق مشاء و راه رفتن و برهان به کار آوردن و فکر کردن و زحمت کشیدن و مدرسه رفتن و درس خواندن و دیگری صیقلی دادن دل و پاک نمودن جان و روان از هر چه مانع رویت حقایق است ، و چه خوب است ، که این دو طریق در کنار هم قرار گرفته و سالک إلی الله هر دو طریق به جانب حقیقه الحقایق نظام هستی بار یابد یعنی ابتدا برای قضیه فکر و تقویت قوّت عقلانیت خود مشائی گری کند و راه برهان و استدلال را برای خاموش نمودن خصم بیاموزد و بعد از آن با علم حضوری و معرفت شهودی حقیقت عینی موجودات نظام هستی را در آینه ی خویش مشاهده کند .
هنر شیر مردی چون شیخ الرئیس که به مشائی گری معروف شده و بزرگ مردی چون شیخ اشراق که به اشراقی گری شناخته شده است ، آن است که این دو طریق را در هم بیالوده و با یکدیگر در آمیخته اند ، یعنی هم جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا مشائی و اشراقی روش بوده است هم جناب شیخ اشراق سهروردی اشراقی و مشائی منش بوده است و حقیقت هنر این دو بزرگوار در انظار عامه و بسیاری از خاصه پنهان مانده است و گمان کرده اند که این دو مقابل یکدیگر قرار دارند و آراء و عقائدشان متناقض دیگری است در حالی که همین جناب سهروردی که به نام شیخ اشراق معروف شده است ، در ابتدای کتاب خود «حکمه الإشراق» وارد مباحث منطقی شده است که یکپارچه بر مبنای برهان و استدلال و مشائی گری است و چطور می توانیم جناب شیخ الرئیس و بوعلی سینا را مشائی بدانیم در حالی که همین جناب در نمط هفتم تا دهم اشارات و نیز در کتابهائی چون تعلیقات ، یکپارچه عرفان اسلامی را ظهور داده است .
چه اینکه حقیقت جناب ارسطو که به مشائی گری معروف شده و جناب افلاطون که به اشراقی بودن خوانده شده است به همین ترتیب از اذهان عامه و اکثری خاصه به دور مانده و خیال کرده اند که این دو بزرگوار در مقابل هم قرار دارند در حالی که حق آن است که هم ارسطو را صاحب اشراق و هم افلاطون را برخوردار از طریق برهان و استدلال بدانیم . و نوعاً تمامی بزرگان دین ما بر خلاف آنچه در میان عموم مردم معروف شده است این دو طریق را با هم دارا بودند .
شرح رساله رابطه علم و دین ص 83