حکایت ماهیان دریا و دریا (2) ، سرّ انکار منکرین وحدت وجود عرفانی را
و آنچه که از زبان ماهیان دریا حکایت شده ، اگر از زبان امواج هم حکایت شود نیز صحیح است و هر دوتایش هم جایز است ، وقتی که این مطلب برای شما محقَّق شد ، پس اینچنین است شأن خلق در طلب حقّ ، که آنان در نزد پیامبر یا امام یا عارفی جمع می شوند و از او در مورد حقّ می پرسند ، پس به آنان این نبیّ یا امام یا عارف می گوید :
«آن حقّی که شما از او می پرسید و در طلب آن هستید ، او با شماست و شما هم با او هستید ، و او محیط به شماست و شما هم محاط اوئید ، و محیط هیچگاه از محاط جدا نمی شود ، و او با شماست هر جا که شما باشید ، و او از شما به شما از رگ گردنتان هم نزدیک تر است که در قرآنش فرمود: «بین سه نفر شما حرف پنهانی ردّ و بدل نمی شود جز اینکه او چهارمی شماست ، و نه پنج نفرتان که او ششمی تان است ، و نه کمتر از این و بیشتر از آن جز اینکه او با آنهاست هر جوری که آنان باشند» ، «او اوّل و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزی داناست» ، «به هر طرف رو نمایید پس همان جا وجه خداست» ، «هر چیزی هلاک شونده است مگر وجه او که حکم برای وجه اوست و به سوی او بر می گردید» ، و او از شما پنهان نیست ، و شما نیز از او پنهان نیستید ، به هر طرف توجّه کنید پس همان جا ذات و وجه و وجود اوست ، و او با هر چیزی هست ، و او عین هر چیزی است ، بلکه او همه چیز است و همه چیز به او قائم اند و بدون او زایل هستند ، و برای غیر او وجودی اصلاً نیست نه ذهناً و نه خارجاً ، و به ذات خود اوّل است و آخر است به کمالاتش ، و ظاهر است به صفاتش ، و به وجودش باطن است ، و او برای هر چیزی جایگاه ، و در هر زمان و روزگار است و با هر انسان و جنّ هست» .
پس وقتی خلق این سخن توحیدی آن نبیّ یا امام یا عارف را می شنوند ، بر علیه او قیام می کنند و قصد کشتن او را می نمایند ، پس آن بزرگ به مردم می فرماید چرا قصد کشتن مرا می نمایند و به کدامین گناه مرا مستحقّ کشتن می دانید ؟
به او می گویند : «چون که گفتی که حقّ با شماست و شما با او هستید ، و در وجود جز او نیست ، و برای غیر او وجودی ذهناً و خارجاً نیست ، و حال اینکه به حقیقت می دانیم که این موجودات غیر از خداوند و از عقل و نفس و افلاک و اجرام و ملک و جنّ هستند ، و دیگر موجودات ، پس تو جز کافر ملحد زندیق نیستی ، و جز گمراهی و گول زدن ما از راه حقّ را نخواستی» .
آن بزرگ به مردم می فرماید : نه به خدا قسم ، من جز حقّ به شما چیزی نگفتم و خلاف واقع حرفی نزدم ، و از این حرفهایم گمراهی و اغوای شما ا قصد نداشتم ، بلکه همانی که خداوند خودش در مورد خودش فرمود را به شما گفتم ، و من خبر دادم شما را بر لسان پیامبرش ، و گرنه پس چه چیز است معنای فرمایش خداوند در قرآن که فرمود : «ما آیات مان را در آفاق و انفس به شما نمایاندیم؟! و چه چیز است معنای آیه ی «او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است » ، و برای چه چیز فرمود : «نمی پرستید از غیر او مگر اسمایی را که شما و پدرانتان آنرا درست کردید ، که خداوند آن را از سلطنت خود نازل نکرد ، نیست حکم مگر برای خداوند که امر کرد که نپرستید مگر فقط او را ، که این است دین با ارزش ولی بیشتر مردم نمی دانند» ، و برای چه فرمود : «آن چیز از فضل خداوند است که به هر کسی که بخواهد می دهد و خداوند دارای فضل عظیم است»؟!
برای اینکه خداوند می دانست که هر کسی نمی تواند آن را بشناسد و بر آن قدرت یابد ، کما اینکه فرمود : «همانا در آنها هر آینه علامات و آیاتی برای صاحبان خرد هست» و «همانا در اینها تذکری است برای کسی که دارای قلب است یا شنیدن را بر او القاء کرد و او شهید است» .
پس از این فرمایش آن امام یا نبیّ یا عارف ، بعضی از مردم می فهمند و از او می پذیرند و عارف موحّد یکتاپرست می شوند ، ولی همین مطلب را بعضی دگر از مردم نمی پذیرند و انکار می نمایند و از آن امام یا نبیّ یا عارف رو گردان شده و او را مطرود و محجوب می کنند و او را ملعون و مورد لعن قرار می دهند که به خداوند تعالی از بعض . امثال آنها پناه می بریم» .
توحید اهل الله ص 77