علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوهو» ثبت شده است

۰۲
آبان

علت نفى هوهویت در فلسفه امروز غرب‏

امروزیها که روى هوهویت انگشت گذاشته‏اند روى همین قسمت که «حمل قطعا صادق است ولى مفید نیست» انگشت گذاشته‏اند و گفته‏اند که چنین حملى صادق نیست. این است که برایشان مسأله‏اى شده است.

حالا ببینیم از کجا به این نتیجه رسیده‏اند؟ چطور شد که اینها یک مرتبه بر ضد اصل هوهویت قیام کردند و به طور کلى بر غلط بودن و منسوخ بودن این اصل که از اصول مسلّم منطق و فلسفه قدیم شناخته شده فتوا دادند و اعلام کردند که معلوم شد اصل هوهویت یکى از دروغهاى بزرگ دنیاست، همین که هر چیزى خودش خودش است.

عرض کردیم حکما وقتى از هوهویت و انواع آن بحث مى‏کنند [مى‏گویند در هوهویت، وحدت من جهة و کثرت من جهة شرط است‏] نه از باب اینکه حمل شئ بر خودش غلط است، بلکه از باب اینکه حمل شئ بر نفس مفید نیست. آنها درباره حملهاى مفید بحث مى‏کنند، و الّا قدر مسلّم این است که در این منطق و این فلسفه اصل هوهویت اصل معتبرى است و سلب شئ از نفس را امر محالى مى‏دانند. این فکر که امروز پیدا شده و ظاهرا اوّل بار به وسیله هگل مطرح گردیده است، از اینجا ناشى شده که گفته‏اند هوهویت و نیز اصل امتناع جمع نقیضین از اصل ثبات ناشى شده است؛ یعنى فکر کردند که چون قدما در هستى و طبیعت قائل به ثبات بودند، از این جهت از یک طرف قائل به امتناع جمع نقیضین شدند و از طرف دیگر به اصل هوهویت؛ ولى بنا بر اصل حرکت- که هر چیزى در حال حرکت است- لازمه حرکت این است که هر چیزى در هر لحظه هر چه هست در لحظه دیگر غیر خودش است، یعنى خودش خودش نیست، عدم خودش بر خودش صادق است. البته «این لحظه» هم که ما مى‏گوییم به این معنا نیست که در یک لحظه خودش است و در لحظه دیگر چیز دیگر، مثل آناتى که متجاورند و کنار یکدیگر قرار گرفته‏اند، بلکه طبیعت حرکت این است که هر چیزى در همان حال که خودش خودش است خودش خودش نیست (که ما در مقاله «اصل تضاد» گفته‏ایم و تا اندازه‏اى و به یک معنا حرف درستى هم هست). بنابراین مى‏گویند: غلط است گفته شود یک چیز وجود و عدمش با همدیگر جمع نمى‏شوند، یک چیز وجود و عدمش در حرکت با هم جمع مى‏شوند. آنوقت گفته‏اند اگر قائل به اصل ثبات باشیم، قائل به اصل وجود شده‏ایم؛ یعنى وجود مساوى است با ثبات و نقطه مقابل این وجود عدم است. این سخن مسلّما از هگل است. بنا بر اصل ثبات درست است که «الف» یا هست یا نیست؛ ولى بنا بر اصل حرکت، حقیقت حرکت یعنى شدن، و وجود یعنى بودن و نقطه مقابل وجود نبودن است. شدن نه بودن است و نه نبودن و به یک اعتبار هم بودن است و هم نبودن؛ یعنى وقتى بودن و نبودن با یکدیگر ترکیب مى‏شوند شدن به وجود مى‏آید، که این خودش عین جمع نقیضین است. در شدن، بودن و نبودن با یکدیگر جمع شده‏اند. پس این حرف که گفته‏اند جمع میان نقیضین محال است درست نیست. ولى اگر اصل ثبات حاکم مى‏بود، در موجودهایى که ثابت هستند اصل امتناع اجتماع نقیضین درست بود. اصل هوهویت نیز، که شما مى‏گویید هر چیزى خودش خودش است و خودش غیر خودش نیست، بنا بر اصل ثبات است. بنابر اصل ثبات هر چیزى خودش خودش است؛ ولى بنا بر اصل شدن هر چیزى خودش خودش نیست- که اگر خودش باشد ثابت است- و در هر لحظه‏اى خودش نفى مى‏شود و بلکه خودش و نفى خودش با یکدیگر جمع شده‏اند و با یکدیگر هستند؛ پس همیشه یک چیز خودش غیر خودش است، خودش ضد خودش است، خودش نفى خودش است.

بنابراین، اصل هوهویت مثل اصل امتناع جمع نقیضین مبتنى بر یک نوع‏ جهان بینى در میان قدماست که آن جهان بینى مبتنى بر اصل ثبات بوده است. با کشف این حقیقت معلوم شد که تفکر قدیم تفکر متافیزیکى بود و تفکر امروز تفکر دیالکتیکى است و بناى تفکر متافیزیکى اصل ثبات بود و لازمه اصل ثبات امتناع اجتماع نقیضین و اصل هوهویت بود. بعد نظریات جدید علمى مثل نظریه تکامل داروین پیدا شد و ثابت کردند که عالم یکنواخت نیست، عالم مستمرّا در حال تغیّر است و اصل حرکت بر جهان حاکم است نه اصل ثبات. با اثبات حرکت، بودن و نبودن در آن جمع شدند و اجتماع نقیضین درست شد و تفکر به تفکر دیالکتیکى تبدیل شد؛ البته حرکت به همان نحوى که خود اینها تعبیر مى‏کنند و گرنه ما هم قائل به اصل حرکت هستیم، بلکه بنا بر تعبیر دیالکتیکى از حرکت، که حرکت همان جمع میان وجود و عدم است حقیقتا، همان جمع نقیضینى که قدما محال مى‏دانستند. این حرفى است که اینها دارند. به این مطلب باید کاملا توجه کرد.

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/انتشارات صدرا/1379 /ج 7/ص 465

  • عیسی شیروانی
۰۲
آبان

آیا ملاک صحت حمل مفید بودن است ؟

... هوهویّت یعنى هوهو، و این همان حمل است. یک مسأله در کتب حکماى خودمان مطرح است که آیا در حمل، کثرت من وجه و وحدت من وجه ضرورت دارد؟ آیا هوهویت قائم به دو چیز است: کثرت و وحدت؟ که اگر وحدت محض باشد هوهویت نیست؟ و کثرت محض هم باشد هوهویت نیست؟ باید وحدت من جهة و کثرت من جهة باشد؟

وقتى ما مى‏گوییم: «الانسان ضاحک» اینجا کثرتى هست چون «انسان» از جهت معنى و مفهوم غیر از «ضاحک» است و ضاحک نیز از نظر معنى و مفهوم غیر از انسان است، ولى وجودا با یکدیگر یکى هستند. اگر مى‏گوییم «الانسان حیوان ناطق» با اینکه «انسان» و «حیوان ناطق» از نظر معنى و مفهوم یکى هستند ولى در اجمال و تفصیل فرق دارند؛ انسان همان حیوان ناطق است ولى بالاجمال، و حیوان ناطق همان انسان است بالتفصیل. پس باز هم یک غیریتى در اینجا حکمفرماست، نوعى اختلاف میان موضوع و محمول وجود دارد.

حال اگر در جایى موضوع و محمول هیچ گونه اختلافى با هم نداشته باشند، نه اختلاف اجمالى و تفصیلى و نه اختلاف مفهومى- که بگوییم مفهوما مغایرند و در مصداق واحد- آیا اینجا دیگر حمل غلط است؟ مثل اینکه بگوییم «الانسان انسان»، آیا این حمل غلط است یا مفید نیست؟ البته دومى درست است. حکما نمى‏خواهند

                       

بگویند در مثل «الانسان انسان» حمل غلط است، یعنى حمل شئ بر نفس دروغ است پس نقیضش درست است و «الانسان لیس بانسان» صادق است و حال آنکه «الانسان لیس بانسان» کاذب است. پس امثال شیخ که تصریح مى‏کنند در هوهویت و حمل وحدت من جهة و کثرت من جهة شرط است و بعد دیگران مثل حاجى سبزوارى هم به آن تصریح مى‏کنند- اگر چه عبارتشان تا اندازه‏اى موهم است- مقصودشان این نیست که شرط صحت حمل و صحت هوهویت کثرت من جهة و وحدت من جهة مى‏باشد، بلکه مقصودشان شرط مفید بودن است، زیرا اگر هیچ گونه کثرتى در کار نباشد، براى ذهن انسان امرى بدیهى است و حملش هیچ گونه [نتیجه‏] جدیدى نمى‏آورد. مثلًا در «الانسان انسان» اگر ذهن بخواهد کار کند و به یک نتیجه جدید برسد، به هیچ نتیجه جدیدى نمى‏رسد. پس ما باید در باب هوهویت قبول کنیم که اظهر مصادیق هوهویت حمل شئ بر نفس مى‏باشد.

مجموعه ی آثار/شهید مطهری/انتشارات صدرا/1379 /ج 7/ص 464

 

 

 

  • عیسی شیروانی