مشاهده و تجربه بما اثبات کردهاند- که هنگام استعمال حواس در نتیجه تاثیرى- که واقعیت ماده در سلسله اعصاب و مغز ما مى کند- عکس العملى مادى در ما پیدا مى شود- که با بکار انداختن حاسه پیدا شده- و با از کار بازداشتن حاسه از میان میرود و مقارن این حال چیزى را بنام ادراک مى یابیم-.
هیچگاه نمى توانیم بپذیریم- که این منظره پهناور جهان- با همه خصوصیات شگفت آورى که دارد- با همه خطها و سطحها و جسمهاى یک پارچه- و صاف متصل واحد که از وى بما جلوه مى کند- در یک پارچه ماده ناچیز عصبى یا مغزى- که اجزاى جدا از هم و متراکم- که بالاخره از مجموع بدن ما کوچکتر است- گنجیده و جاى گرفته باشد-.
و از طرف دیگر اختلافاتى که- هنگام بکار انداختن حواس خطاى حواس- در محسوسات مى بینیم نخواهد گذاشت- که بگوئیم واقعیت جهان مادى خارج از خودمان را- در جاى خودش ادراک نموده و نائل مىشویم-.
پس این صورت ادراکى نه در ماده ما جایگزین است- و نه در ماده خارج از ما-.
اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 92