علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سکوت» ثبت شده است

۲۷
تیر

تکلم و سکوت

رحمت رحیمیه حق تعاى است لذا آن سفره عام براى همه است ولى سکوت سفره خاص است که اهل دل از آن طرفى مى بندند با داشتن آن نفس دائما مشغول است و انصراف از این نشئه پیدا نمى کند ولى این موجب انصراف از این نشئه و موجب انقطاع الى الله است که (و المنصرف بفکره الى قدس الجبروت مستدیما لشروف نور الحق فى سره ) تحقق مى یابد آن اشتغال به غیر آورد و این یکى اشتغال به خویشتن آن انسان را به غیر خدا انس مى دهد و این انس به حق را روزى مى کند آن انسان را مى میراند و این درون را گویا و احیا مى نماید آن کثرت آورد و این وحدت و توحد آن دنیا را بروز مى دهد و این قیامت برپا مى کند. آن انسان را اهل ظاهر بار مى آورد، این اهل باطن آن بیرون را مى شوراند و این درون را آن زیادش مذموم است ، و این ممدوح آن خیلى پر خرج است و نیازمندى به قوا و اعضا وغیر، آورد این اصلا خرجى ندارد ندارد و نفس فقط با ذات خودش کار دارد و به هیچ چیز حتى به قوا و اعضا هم نیاز ندارد. آن پیرى آورد و این جوانى و جوانمردى آن گناه در بردارد و این عجر و ثواب .
آن یکى کوکو ظهور دهد و این یکى هوهو آن خلق طلب نماید و این حق ان بغض آورد و این حب و عشق آن کاه آورد و این آه . آن بى دردى و این درد آن دور مى کند و این قرب با دلدار آن بسط آورد، و این قبض آن دل را سرد مى کند، این آتش برافروزد و دل را آتشین آن مال عوام است و این از آن خواص آن یکى جان را مى برد و این یکى دل آورد آن شهرت بخشد این گمنامى آن آئینه دل را زنگار دهد این زنگار را بزداید آن یکى اغلاق آورد و این یکى انفتاح آن رنگ مى دهد و این بى رنگى آن تکثیر آورد و این توحید آن تفرقه و این جمع آن فرقان و این قرآن . آن سوزنده است و این سازنده آن رزق ظاهرى طلب نماید، این رزق باطنى آن غافل کند و این بیدار. آن مقتضى جلوت است و این مقتضى خلوت . آن ذکر آورد این فکر آن سقوط دهد این صعود. آن بار را سنگین کند، این یکى بال پرواز بخشد و سبکبار نماید. آن خفت آورد این عزت و سطوت آن جدال آورد و این انسان مى سازد آن سر را بر دار برد، این دل را سوى دلدار آن نفس را مضطربه کند این یکى مطمئنه آن سفر از باطن به ظاهر آورد. این از ظاهر به باطن آن فتنه برانگیزد این فطنه عطا کند.

شرح دفتر دل /استاد صمدی آملی/انتشارات نبوغ/1389/ ج 1/ص 535

 


 

  • عیسی شیروانی
۲۹
آبان

گفته شد که شاگردان افلاطون حکمت و نور علم را از متن لوح نفس ناطقه جناب افلاطون می گرفتند :«من غیر توسط العبارات و یتخلّل الإشارات» . حضرت استاد علامه –روحی فداه- وقتی به این قسمت از بحث اسفار رسیدند ، می فرمودند : آنها دائماً در مقام سکوت تام بودند و از سکوت می گرفتند . حتی خداوند هم به حضرت مریم سلام الله علیها فرمودند :«تو هم اگر می خواهی بگیری ، برو سکوت کن.»

البته اشتباه نکنید ! این الآن برای من و شما نیست . الآن باید روش مشائی گری را در پیش بگیریم ؛ باید شبانه روز بخوانیم و بشنویم و بنویسیم ، تا کم کم برایمان جرقه هایی پیش آید . خلط مبحث نشود .

وقتی کتاب «شرح اصول کافی» جناب صدرالمتألهین یا تفاسیر قرآن ایشان را –که حدود هفت جلد آن چاپ شده است- باز می کنید ، پشت سر هم می فرماید : «مکاشفةٌ» . معلوم می شود پی در پی مکاشفاتی پیش آمده است . تمام این موارد بعد از آن بود که سالها درس خواندند و سنگسار شدند و به غربت رفتند ، و در همان غربت چند شاگرد خصوصی تربیت کردند . شاید اگر ملاصدرا سنگسار نمی شد و به کهک قم- که در سی کیلومتری قم است- پناهنده نمی شد اکنون ما اسفار و شرح اصول کافی و کتابهای شریف ایشان را نداشتیم .

«ملا محسن فیض کاشانی» صاحب یک دوره ی تفسیر قرآن به نام «تفسیر صافی» یکی از شاگردان ایشان در همان کهک قم است . اینها محصول آن گوشه گیری در کهک قم بود که هنوز منزل و محل زندگی ایشان در آن سرداب باقی و برقرار است . شما را به خدا ، قم که می روید به کهک هم بروید و ببینید  آنجا چه خبر بوده است !

اینها از اولیاء الله بودند . به تعبیر علامه شعرانی(ره) وجود مرحوم صدرالمتألهین در چهارصد سال قبل ، در زمان انیشتین و دکارت و دانشمندان دیگری که فلسفه ی غرب را آوردند که داشتند مردم را به سوی بعضی از چیزها می بردند ، به منزله ی لطفی از جانب خداوند بود . ایشان از جناب صدرالمتألهین تعبیر به «لطف» می کردند ، زیرا برکات فراوانی از همین فرد برای دیگران نازل شد ؛ لذا درباره ی چنین افرادی هم می توان گفت (هو الذّی بعث فی الأمیین صدرالمتألهین یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة) منتهی فرق بین بعثت صدرالمتألهین با بعثت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم همان فرق بین خود پیغمبر اکرم با صدرالمتألهین است ؛ لذا در مورد این بزرگواران تعبیر به «لطف» می کنند ، نه «بعثت» و هو الطیف الخبیر .

ما ابتدا درس بخوانیم و اشارات بگیریم و بالا برویم تا بعد از چند سال اهل سکوت شویم و از طریق سکوت بالا برویم .

شرح دروس معرفت نفس ج1 ص 86

  • عیسی شیروانی