صورت خیالیه شبیه صورت محسوسه است با این فرق- اولا غالبا و در حال عادى وضوح و روشنى آنرا ندارد-.
ثانیا صورت محسوسه همیشه با وضع خاص- نسبت مخصوص با اجزاء مجاور و جهت خاص- در طرف راست یا چپ یا پیش رو یا پشت سر و غیره- و مکان خاص احساس مى شود- مثلا انسان هر وقت چیزى را مى بیند- او را در جاى معین و در جهت معین- و در محیط معین مشاهده مى کند- اما اگر بخواهد همان شىء را که بارها- با اوضاع و جهات مختلف و در جاهاى مختلف دیده- تخیل کند میتواند آنرا تنها پیش نظر خود مجسم نماید- بدون آنکه آنرا در وضع و جهت و مکان خاص ملاحظه نماید-.
ثالثا در ادراکات حسى- تماس و ارتباط قواى حاسه با خارج شرط است- در صورتى که آن ارتباط از بین برود- خود بخود ادراک حسى نیز از بین میرود- اما ادراکات خیالى ذهن احتیاجى بخارج ندارد- و لهذا ادراکات حسى- خارج از اختیار شخص ادراک کننده است- مثلا انسان عادتا نمىتواند- چهره کسى را که حاضر نیست ببیند یا آوازش را بشنود- یا بوى گلى را که موجود نیست استشمام نماید- اما همه اینها را با میل و اراده خود هر گاه بخواهد- میتواند با استمداد از قوه خیال تصور نماید-.
اصول فلسفه و روش رئالیسم/شهید مطهری/ج 1 ص 89