علوم عقلی

علوم عقلی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۶ مطلب با موضوع «طرداً للباب» ثبت شده است

۱۶
دی

سر بسته

ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم

دست بردم به تمنا و نیامد به کفم

 

کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج؟

جذبه‌ی دیدن تو می‌کشد از هر طرفم

 

راه تردید مسیر گذر عاشق نیست

چه کنم با چه کنم‌های دل بی هدفم؟

 

پدرانم همه سرگشته‌ی حیرت بودند

من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم

 

زخم بیهوده نزن، سینه‌ام از قلب تهی‌ست

بهتر آن است که سربسته بماند صدفم

آن ها/فاضل نظری/انتشارات سوره ی مهر/1390/ص53

 

  • عیسی شیروانی
۱۶
دی

چهار آیینه

اما کم و بسیار! چه یک بار چه صد بار

تسبیح تو ای شیخ رسیده است به تکرار

سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد
صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار

از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدیم
آخر نه به اقرار رسیدیم نه به انکار

در وقت قنوتم به کف آیینه گرفتم
جز رنگ ریا هیچ نمانده است به رخسار

تنهایی خود را به چهار آینه دیدم
بیزارم،بیزارم،بیزارم، بیزار

ای عشق مگر پاسخ این فال تو باشی
مشت همه را بازکن، ای کاشف اسرار

آن ها/فاضل نظری/انتشارات سوره ی مهر/1390/ص51

  • عیسی شیروانی
۲۳
مهر

کلام و فکر

... علامه {طیاطبائی} قدس سره می فرمود : یک سال باید فکر کرد و یک ساعت حرف زد ؛ اما اگر انسان بخواهد یک ساعت فکر کند و یک سال حرف بزند ، بیهوده گویی می کند .

شرح دروس منظومه/یحیی انصاری شیرازی/بوستان کتاب قم/1387/ج4/ص570

  • عیسی شیروانی
۲۷
تیر

تکلم و سکوت

رحمت رحیمیه حق تعاى است لذا آن سفره عام براى همه است ولى سکوت سفره خاص است که اهل دل از آن طرفى مى بندند با داشتن آن نفس دائما مشغول است و انصراف از این نشئه پیدا نمى کند ولى این موجب انصراف از این نشئه و موجب انقطاع الى الله است که (و المنصرف بفکره الى قدس الجبروت مستدیما لشروف نور الحق فى سره ) تحقق مى یابد آن اشتغال به غیر آورد و این یکى اشتغال به خویشتن آن انسان را به غیر خدا انس مى دهد و این انس به حق را روزى مى کند آن انسان را مى میراند و این درون را گویا و احیا مى نماید آن کثرت آورد و این وحدت و توحد آن دنیا را بروز مى دهد و این قیامت برپا مى کند. آن انسان را اهل ظاهر بار مى آورد، این اهل باطن آن بیرون را مى شوراند و این درون را آن زیادش مذموم است ، و این ممدوح آن خیلى پر خرج است و نیازمندى به قوا و اعضا وغیر، آورد این اصلا خرجى ندارد ندارد و نفس فقط با ذات خودش کار دارد و به هیچ چیز حتى به قوا و اعضا هم نیاز ندارد. آن پیرى آورد و این جوانى و جوانمردى آن گناه در بردارد و این عجر و ثواب .
آن یکى کوکو ظهور دهد و این یکى هوهو آن خلق طلب نماید و این حق ان بغض آورد و این حب و عشق آن کاه آورد و این آه . آن بى دردى و این درد آن دور مى کند و این قرب با دلدار آن بسط آورد، و این قبض آن دل را سرد مى کند، این آتش برافروزد و دل را آتشین آن مال عوام است و این از آن خواص آن یکى جان را مى برد و این یکى دل آورد آن شهرت بخشد این گمنامى آن آئینه دل را زنگار دهد این زنگار را بزداید آن یکى اغلاق آورد و این یکى انفتاح آن رنگ مى دهد و این بى رنگى آن تکثیر آورد و این توحید آن تفرقه و این جمع آن فرقان و این قرآن . آن سوزنده است و این سازنده آن رزق ظاهرى طلب نماید، این رزق باطنى آن غافل کند و این بیدار. آن مقتضى جلوت است و این مقتضى خلوت . آن ذکر آورد این فکر آن سقوط دهد این صعود. آن بار را سنگین کند، این یکى بال پرواز بخشد و سبکبار نماید. آن خفت آورد این عزت و سطوت آن جدال آورد و این انسان مى سازد آن سر را بر دار برد، این دل را سوى دلدار آن نفس را مضطربه کند این یکى مطمئنه آن سفر از باطن به ظاهر آورد. این از ظاهر به باطن آن فتنه برانگیزد این فطنه عطا کند.

شرح دفتر دل /استاد صمدی آملی/انتشارات نبوغ/1389/ ج 1/ص 535

 


 

  • عیسی شیروانی
۲۷
تیر

چرا در أدعیه مأثور از معصوم مصدّر به بسم الله نمی باشد ؟


نکته : با اینکه بسم الله تابلوى در رحمت الهى است و در روایتى از جناب رسول الله صلى اللّه علیه و آله حدیث شد که فرمود: ( کل امر ذى بال لم یبدا فیه باسم الله فهو ابتر الحدیث ) این سوال پیش مى آید که چرا ادعیه اهل بیت عصمت و طهارت همانند دعاى کمیل ، جوشن کبیر، دعاى صحیفه سجادیه و... مصدر به بسم الله الرحمن الرحیم نیستند و در کتب اصیل خطى و نسخ خطى همانند مصباح کفعمى و اقبال عدة الداعدى و... همه ادعیه ماثوره از اهل بیت ، بسم الله ندارند و متاسفانه در این چاپ هاى جدید بر اثر بى توجهى چاپخانه ها و مطبعه ها و کتاب و نساخ ، بسم الله را در اول بعضى از ادعیه آورده اند و خیال مى کنند که کار خوبى را مرتکب مى شوند در حالى که نباید آنچه را که واقع واصل است تحریف نمایند. و حق آن است که ادعیه مطلقا بسم الله ندارند و اگر چه ائمه معصومین در ابتداى ادعیه شان در خلوتخانه عشق ، بسم الله گفته باشند ولى اجازه نفرموده اند که با بسم الله مکتوب گردد.
در مفاتیح الجنان نیز دعاى افتتاح ، جوشن کبیر، دعاى سحر، ابوحمزه ثمالى ، دعاى عرفه ، دعاى ندبه ، دعاى عهد، جامعه کبیره ، مناجات شعبانیه ، دعاى توسل ، دعاى کمیل ، و بعضى ادعیه دیگر بدون بسم الله نقل شده است البته باید توجه داشت که مطلب دلالت ندارد که پس ما در خواندن این ادعیه با بسم الله تلاوت نکنیم بلکه سوال این است که چرا ادعیه ائمه معصومین علیهم السلام با بسم الله شروع نشده است با اینکه ابتداى هر کارى با بسم الله زیبنده خواهد بود؟
حضرت استاد علامه مولى حسن زاده روحى فداه در این مورد فرموده اند: که این مطلب در ذهنم بود و چیزى از کسى هم نشنیده ام تا اینکه بر من القایى سبوحى شده است که این جهش قلبى و انتقال عرشى را پیدا کنم که ائمه اطهار علیهم السلام بدین جهت بسم الله را در اول دعاها نیاورده اند که عوام مردم ادعیه را قرآن اشتباه نکنند، زیرا که در اول هر سوره قرآنى بسم الله آمده و چون ادعیه مضامین بلند دارند لذا بسم الله نیاورده اند که با سوره هاى قرآن اشتباه نکنند.
پس احتراما للقرآن بسم الله را ذکر نفرموده اند براى تمیز بین ادعیه و قرآن کلام معصوم و قرآن که حفظ مقام قرآن بشود.
در حین نزول سوره قرآن وقتى بسم الله نازل مى شد مردم مى دیدند که سوره اى نازل مى گردد و بسم الله را تابلوى سوره ها شناخته بودند و لذا تا بسم الله را مى شنیدند منتظر نزول سوره اى بودند جز اینکه سوره برائت بسم الله ندارد که به اتفاق کل از سوره قرآنى است با اینکه بسم الله ندارد؛ زیرا سوره غضب و از صفات جلالى برخوردار است و با اسماء جمالى نمى شد مصدر باشد ولى به نص جناب رسول الله و ائمه معصومین علیهم السلام و اجماع کل مسلمانان از سوره هاى قرآنى است .
سپس فرمود: بسیار پیش خواص این سوال مطرح بود ولى براى من این چرا نشد که از استادهایم سوال کنم ، ولى آن رساله فصل الخطاب نوشتن و کارهاى دیگرم معدات بود که این معنى در دلم خطور کرده است و خوب انتقال سبوحى هم هست که ائمه اطهار دیدند که مردم تا بسم الله مى شنوند به انتظار سوره قرآنى اند و اگر در سوره توبه بسم الله نازل نشد مى دانسته اند و سرش روشن بود لذا براى اینکه مبادا عوام مردم به اشتباه بیفتند و ادعیه را که از مضامین بلند برخوردار است با قرآن یکى بدانند و به عنوان سوره قرآنى پندارند لذا در اول آن بسم الله نیاورده اند اگر چه خودشان در هنگام دعا در پیشگاه الهى به اسم خداوند شروع مى کردند.
(به کلمه 315 از هزار و یک کلمه ج 3 ص 81 مراجعه شود.)

 

شرح دفتر دل /استاد صمدی آملی/انتشارات نبوغ/1389/ ج 1/ص 518

 


 

  • عیسی شیروانی
۱۷
اسفند

الهی ، سر تا سر ذرّات عوالم وجود در جنب و جوشند ، چگونه حسن خاموش باشد .

الهی نامه/علامه حسن زاده/بوستان کتاب قم/1391/ص 31

  • عیسی شیروانی
۰۸
آبان

نکته‏اى در کلمه بشر هست و آن اینکه در حدیث شریف آمده است. قال تعالى أعددت لعبدی المؤمن ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر. اکثر مردم لذت عقلى را نمى‏فهمند بلکه لذت خیالى را هم نمى‏فهمند، فضلا عن اللّذات العقلیة و آن که در روایت آمده است «على قلب بشر» که بشر فرمود نه انسان از این روست که کلمه بشر ناظر به ظاهر است و بشره هر چیز صورت ظاهر اوست و انسان در اصطلاح اهل اللّه کامل را گویند. اکثرى مردم بشرند نه انسان بشر همین ظاهر است که هست.

دى شیخ گرد شهر همى گشت با چراغ‏

کز دیو و دد ملولم و   انسانم آرزوست‏

ممد الهمم در شرح فصوص الحکم/علامه حسن زاده آملی/انتشارات وزارت ارشاد/1378/ص 581

 

 

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۲۲
مهر

مقامات انبیا و اولیا

1) محدّث کسى است که به او خبر مى‏رسد و الهام مى‏گیرد.

2) نبى کسى است که به او خبر مى‏رسد و الهام مى‏گیرد و مأمور است به رساندن. و ممکن است صاحب کتاب نباشد.

3) رسول خبر مى‏گیرد و باید برساند صاحب کتاب هم هست.

4) اولو العزم: (عزم جزم در امر پا فشارى) تکلیفى سنگین‏تر از رسول دارند که امامند.

5) مقام ختم: که عصاره همه اینهاست.

 

ممد الهمم در شرح فصوص الحکم/علامه حسن زاده آملی/انتشارات وزارت ارشاد/1378/ص 93 پاورقی

 

 

 

 

  • عیسی شیروانی
۱۲
آذر

به مجموعه ای از قضایا اطلاق می شود که مناسبتی بین آنها لحاظ شده باشد .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص84

  • عیسی شیروانی
۰۷
آذر

تعریف یک علم به چند طریق ممکن است :

1.تعریف به مسائل : مثل اینکه در تعریف ریاضیّات بگوییم علمی است که از جمع ، تفریق و ضرب و تقسیم و ... بحث می کند .

2.تعریف به موضوع : مثل اینکه بگوییم ریاضیّات علمی است که از احوال کمیّت سخن می گوید .

3.تعریف به غایت و فائده : مثل اینکه بگوییم ریاضیات علمی است که محاسبات را بر ما آسان می کند. گاهی هم ممکن است در تعریف یک علم به همه یا برخی از عناصر فوق اشاره شود.

بهترین راه برای تعریف یک علم این است که نخست موضوع آن کاملاً مشخص شود و سپس مسائل آن علم و ماهیّت آنها کاملاً روشن گردد و با توجّه به همه ی این جهات ، تعریف علم ارائه شود.

آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص47

 

  • عیسی شیروانی
۰۶
آذر

الهی ، آزمودم تا شکم دایر است ، دل بایر است . «یا من یُحیی الأرض المیة» دلِ دایرم ده !

الهی نامه ص 10

  • عیسی شیروانی
۰۳
آذر

بهترین مناسبتهایی که بین مسائل مختلف ، لحاظ می شود و ملاک تمایز علوم قرار می گیرد مناسبت موضوعات است .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح/ج1 ص 84

 

  • عیسی شیروانی
۰۳
آذر

موضوع هر دانشی

اولاً : موجب انسجام و وحدت گزاره های آن دانش است ؛

ثانیاً : سبب تمایز دانشهای گوناگون از یکدیگر است ؛

ثالثاً : سبب قرب و بعد و خویشی و یگانگی دانشهاست .

در آمدی بر فلسفه ی اسلامی/عبدالرسول عبودیّت/ص21

 

  • عیسی شیروانی
۰۳
آذر

مراد از موضوع یک علم ، عنوان جامع و امر مشترکی که در آن راجع به آثار ، احکام ، خواصّ و اقسام آن بحث می شود .

آموزش فلسفه/محسن غرویان/ص 42

 

  • عیسی شیروانی
۰۲
آذر

مسائل یک علم عبارت است از قضایایی که موضوعات آنها زیر چتر عنوان جامعی (کل یا کلّی) قرار می گیرند .

موضوع یک علم عبارت است از همان عنوان جامعی که موضوعات مسائل را در بر می گیرد .

آموزش فلسفه/آیت الله مصباح یزدی/ج1 ص 84

 

 

  • عیسی شیروانی
۳۰
آبان

الهی ، گر چه علم رسمی سر به سر قیل و قال است ، باز شکر که علم و کتاب حجابم شدند نه سنگ و گل و درهم و دینار

الهی نامه ص 42

  • عیسی شیروانی
۲۹
آبان

حکیمی گفت : ترا دو دشمن است . یکی آن کس که بر تو ستم کرده است و با ستم اش تو را با خود دشمن داشته است . دیگری آن کسی که ستم اش کرده ای و بدان دشمن تو گشته است . حال اگر مصیبتی ترا ناگزیرد که از دشمنانت یاری خواهی ، به آن کس که ستمت کرده است ، بیش تکیه کن تا آن کس که ستم اش کرده ای .

کشکول شیخ بهائی ص 353

  • عیسی شیروانی
۲۲
آبان

... محصّل را ممکن است در طیّ روز بواسطه ی انغمار در مباحث علمی و فکری ، خستگی و کسلی روی آورد ، در این وقت شایسته است جان خود را به لطایف حکمی که در کتابهایی چون کشکول شیخ بهائی و مستطرف و عقد الفرید و محاظرات راغب و دواوینی چون حافظ و     دیوان شمس و مثنوی معنوی و شاهنامه ی فردوسی و ... ترویح نماید . مبادا که در این حین مشغول بازی های مختلف و اباطیل گوناگون شود و وقت خود را صرف اموری کند که نقشی برای کسب کمالات انسامی او ندارد . بلکه مطابق با ذوق خود به مطالعه ی تاریخ و سیر در سرگذشت علماء و صلحاء نماید . و یا اینکه در کتاب هایی گشت و گذار نماید که پیرامون عجائب و غرائب نظام آفرینش به خصوص بدن طبیعی نگاشته شده اند ، به دستورات طبّی مراجعه کند ، خواصّ گیاهان را مطالعه نماید ، اخلاق حیوانات را بررسی نماید ، و ده ها کار دیگر که هم برای انبساط و ترویح روح مناسب است و هم اینکه وقت صرف نمودن در آن ها موجب بطلان عمر آدمی نمی شود.

اما اینکه از میان داستان ها و قصص ، بلکه به طور کلی از میان تمامی مدرَکات ، کدامیک جزء دانسته های غیر مفید و کدامیک جزء علوم و معارف انسانی به شمار می آیند ، عقل نازنین آدمی در این طریق معرفت ، ‌نعمت بسیار بزرگی به شمار می رود . به طوری که خود به صراحت حکم می کند که کدامیک از افعال او را در نیل به معقولات و مرسلات نظام کمک نموده و کدام یک از افعال مانع و مزاحم ور در این طریق می باشند . لذا هر کسی برای خودش معیار و ممیزان است . و به راحتی می تواند بفهمد که آیا این وقتی که برای تحصیل و یا انجام کاری گذاشته نتیجه ی مطلوبی برای او به همراه داشته است یا نه . بر این اساس منع دینی به عینه همان منع عقلی است و دین غیر از آنچه عقل آدمی بر او حکم می کند ، محدودیّتی برای او قائل نمی شود . در حقیقت بین عقل و شریعت توافق است نه تخالف و این دو هیچ تنازعی با هم ندارند . زیرا که عقل در مسائل فکری قوه ای برای تمایز حق از باطل و در مسائل عملی برای تمایز خیر از شرّ و نافع از مضرّ است و خداوند بدین ودیعه ای که در انسان نهاده او را بر تشخیص صراط مستقیم انسانی از طرق ضلالت و گمراهی تمکّن بخشیده است .

شرح رساله ی رابطه ی علم و دین ص 379

 

  • عیسی شیروانی
۲۰
آبان

الهی ، آزمودم تا شکم دایر است ، دل بایر است . «یا مَن یحیی الأرضَ المیتة» دلِ دایرم ده !

الهی نامه ص 10

  • عیسی شیروانی
۱۶
آبان

الهی ،‌ از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار .

الهی نامه ص 9

  • عیسی شیروانی